تاریخ سند: 29 مهر 1357
درباره: شعار تحریک آمیز
متن سند:
برابر گزارش پاسگاه ژاندارمری گلشن وابسته به یگان ژاندارمری بندرپهلوی
19 /7 /57 شعارهای مضره روی دیوار مدرسه چیرپرد نوشته شده بود که بوسیله
مأمورین پاسگاه مزبور محو گردیده و طبق اظهار پاسگاه فوق الذکر احتمال
می رود اقدام چنین عملی به تحریک حسن طاهری اکبری یکی از آموزگاران
چپرپرد صورت گرفته باشد زیرا بنا به اظهار دانش آموزان مدرسه حسن طاهری
اکبری کتابهایی از قبیل صمد بهرنگی و فروغ فرخزاد، صادق هدایت، آل احمد1
برای آنان در سر کلاس درس می خواند و در همان روز نیز جهت شرکت در
اعتصابات آموزگاران به حمام رفته بود.
علیهذا باتوجه به این که چپرپرد جزو
حوزه استحفاظی آن سازمان می باشد.
بدینوسیله یکبرگ رونوشت شعارها و 2 برگ گزارش پاسگاه ژاندارمری گلشن
جهت استحضار به پیوست تقدیم می گردد.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت بندر پهلوی ـ تفضلی 30 /7/
توضیحات سند:
1ـ جلال آل احمد، ایشان در
1302 ش در محله پاچنار
تهران در خانواده ای روحانی
به دنیا آمد بعد از پایان
تحصیلات ابتدایی، روزها به
کار و شب ها در دارالفنون به
ادامه تحصیل پرداخت و در
1322 موفق به دریافت مدرک
دیپلم شد.
در 1323 به حزب
توده پیوست و در آنجا به
فعالیت پرداخت.
در همان
زمان بود که برای ادامه
تحصیل به دانشسرای عالی
رفت و به تحصیل ادبیات
فارسی پرداخت و در 1325
درس را تمام کرد و در 1326
به معلمی پرداخت.
در همین
ایام از خانواده اش جدا شد و
طی مدت چهار سال فعالیت
در حزب توده از یک عضو
ساده به عضویت کمیته حزبی
رسید.
او اولین کار داستانی خود را
در نوروز 1324 در مجله
«سخن» به سردبیری صادق
هدایت با نام «زیارت» به چاپ
رساند.
در اسفند ماه همان
سال نیز مجموعه داستان خود
را تحت عنوان «دید و بازدید»
منتشر ساخت.
در 1325
مأمور شد تا زیر نظر احسان
طبری ماهنامه مردم را منتشر
کند.
در 1326 از حزب توده
انشعاب کرد و با تعدادی از
دوستانش یک حزب
سوسیالیستی ترتیب داد که
این حزب نیز زیر بار فشار
تبلیغات روزنامه ها و
پشتیبانی پس پرده رادیو
مسکو تاب مقاومت نیاورد و
منحل شد.
پس از انحلال
حزب، مدتی را در سکوت
گذارند و به قصد آموختن
زبان فرانسه و به ترجمه، «سه
تار» را نیز در این دوره
نگاشت.
(1327) در همین
ایام پس از آشنایی با سیمین
دانشور، با وی ازدواج کرد
(1329).
در 1331 با جریان
ملی شدن صنعت نفت و ظهور
جبهه ملی و دکتر مصدق،
دوباره به صحنه سیاست
بازگشت.
او در همین زمان
عضو کمیته نیروی سوم یکی از
ارکان جبهه ملی بود تا
اردیبهشت 1332 که به دلیل
اختلاف نظر با دیگر رهبران
نیروی سوم از آنها کناره
گرفت.
در همان سال 1331 نیز
به ترجمه «دستهای آلوده ـ ژان
پل سارتر» و نگارش مجموعه
داستان «زن زیادی» پرداخت.
در 1332 با نیما یوشیج آشنا
شد و از مصاحبت با او استفاده
کرد و همین طور به فعالیت
فرهنگی و مطبوعاتی ادامه
داد.
تا اینکه در 1336 همراه
همسرش به اروپا رفت.
به
دنبال مشاهده سیاست
دنبال روی فرهنگ غرب که
باعث کمرنگ جلوه دادن
انحطاط فرهنگ ایرانی بود در
1341 دست به انتشار کتاب
«غرب زدگی» زد که حاصل آن
تعطیلی «کیهان ماه» که دو
شماره بیشتر منتشر نشده بود
گردید زیرا در شماره اولش
فصل اول غرب زدگی را منتشر
ساخته بود.
پس از این قضیه،
سفرهای چندی نمود که از آن
جمله مسافرت به اروپا در نیمه
دوم سال 1341 از طرف
وزارت فرهنگ برای مطالعه
در کار نشر کتابهای درسی بود.
در فروردین 1343 به حج
مشرف شد این زمان مصادف با
آزادی حضرت امام از زندان
بود که جلال از بیت اللّه الحرام
برای امام نامه ای ارسال کرد.
«آیت اللهها: وقتی خبر خوش
آزادی آن حضرت تهران را به
شادی واداشت فقرا منتظر
پرواز بودند به سمت بیت اللّه .
این است که فرصت
دست بوسی مجدد نشد.
» در
تابستان همان سال به شوروی و
تابستان بعد به دعوت سمینار
بین المللی و ادبی و سیاسی
دانشگاه هاروارد به امریکا سفر
کرد که حاصل هر کدام از این
سفرها یک سفرنامه بود در
1345 دو فصل از کتاب «در
خدمت و خیانت روشنفکران»
که در 1343 نوشته بود در
مجله جهان نو به چاپ رساند.
در 1347 به مشهد مسافرت
کرد و با دکتر علی شریعتی
آشنا شد.
در 1348 ساواک
تحت فشار دربار او را به «اسالم
گیلان» تبعید کرد و در روز 18
شهریور همان سال در همان
محل درگذشت.
(روزشمار
انقلاب اسلامی، دفتر ادبیات
انقلاب اسلامی، ج 6، ص 346
ـ 345)
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان گیلان، کتاب 2 صفحه 363