تاریخ سند: 13 شهریور 1339
موضوع : وضع عراق
متن سند:
شماره : 355 /1 د 2
اطلاع واصله حاکیست که :
دو سال بعد از انقلاب ژوئیه اوضاع سیاسی عراق از خیلی جهات به اوضاع
حکومتی ایران در زمان نخست وزیری دکتر مصدق شباهت داشته و اگر این
شباهت از لحاظ موقعیت خارجی چندان آشکار نباشد از لحاظ داخلی و تناسب
قوای اجتماعی بسیار دقیق
و روشن است.
همه می دانند که کودتای
ژنرال قاسم از جنبه توده ای
و داخلی به هواداران حزب
کمونیست که تنها نیروی
متشکل بودند تکیه داشت و
نخستین بیانات و
سخنرانیهای قاسم مؤید این
نکته است که او در ابتدای
امر ابدا مایل به رنجانیدن
حزب کمونیست نبوده و
حتی آنها را از
وطنپرست ترین مردم عراق
خوانده بود.
حمایت قاسم از
حزب کمونیست به طرز
بارزی در کنفرانس بزرگ صلح که سال پیش با شرکت نمایندگان تقریبا تمام
کشورهای جهان در بغداد تشکیل شد به منصه ظهور رسید اما وقایع موصل به این
گرایش و یا علاقه ظاهری نکث وارد آورد و از آن به بعد قاسم از حزب کمونیست
خود را کنار گرفت، اما حزب کمونیست که بعد از مدتها می توانست دست به
فعالیت آشکار زده و تظاهرات راه انداخته و یا حتی اسلحه بدست گیرد بدون
توجه به شکایات و نارضایتیهای قاسم اقدامات تهییجی خود را دنبال می نمود و
یک رژیم شبه ترور بوجود می آورد به طوری که افراد را از پشت کارشان بیرون
کشیده و در خیابانها زجرکش می کرد و غیره...
.
.
تردیدی نیست که این اقدامات
نمی توانستند با استقرار آرامش و لاجرم با استقرار پایه های حکومت جدید
توافق داشته باشد، دعواها و جنجالها و کشتارهای حزبی قاسم را بر آن داشت که
در فکر تنظیم اساسنامه ای برای فعالیت احزاب در عراق باشد.
به موجب این اساسنامه کلیه احزاب حق فعالیت آزادانه می داشتند بشرط آنکه
نام و مرامنامه خود را به ثبت برسانند، در این بین و در حین برملا شدن این
اساسنامه شخص قاسم با عده ای از سران حزب کمونیست تماس گرفته و از آنها
خواست که تعدیلی در رویه
خود بدهند و از جمله سه تن
از رهبران خود را که در چپ
روی و افراط مشهور بودند
به کنار بگذارند و در این
صورت خواهند توانست
آزادانه و قانونا به فعالیت
بپردازند، حزب کمونیست
این پیشنهاد را نپذیرفت و
شاید قاسم می دانست که
این پیشنهاد پذیرفته نخواهد
شد و برعکس این پیشنهاد
در واقع حکم یک پوست
خربزه سیاسی را داشت
یعنی وسیله ای بود که
مخالفین چپ روی در
داخل حزب کمونیست توانستند از آن به عنوان یک بهانه استفاده کنند و همینطور
هم شد در همان کمیته مرکزی دو نفر با این پیشنهاد قاسم موافق بودند و چون
نتوانستند اکثریت آراء را تحصیل نمایند خود کنار رفته و تشکیل یک حزب
کمونیست قانونی را اعلام نمودند که فورا از جانب حکومت به رسمیت شناخته
شد و از این به بعد حزب کمونیست اصلی عملاً در موقعیت غیرقانونی مانده،
چون به ثبت نرسیده بود.
البته قاسم خود فریب ظواهر امر را نمی خورد و همین چندی پیش باز با دستگاه
رهبری حزب کمونیست وارد تماسی شده و همان پیشنهاد خود را تکرار نموده
است اما او فعلاً از جانب این حزب در خطر نیست چون حمایت دائمی شوروی از
حکومت عراق مانع می گردد که کمونیستها با وی مخالفت نمایند آنچنان که
روزنامه علنی حزب کمونیست انباشته است از هواداری قاسم در حالی که افراد
حزب در جلسات خود پیوسته از او و محافظه کاریش و وابستگی های ارتجاعی
او انتقاد می کنند و یک چنین رویه ای البته مردم را دچار بدبینی و بلاتکلیفی و
سردرگمی می کند و حتما در این شرایط و با استفاده از این موقعیت است که
گروههای دست راستی
اخیرا دست به اقدام ترور و
ارعاب و مبارزه علنی
شده اند آنچنان که به موجب
گزارش دقیق خبره های امر
اوضاع بغداد و عراق هرگز تا
این حد نامطمئن نبوده است،
این اوضاع نابسامان و چه
بسا توصیه های شوروی
باعث شده است که از جانب
حزب کمونیست مخفی
اعلامیه مفصل و شدیدی
چاپ شود، این اعلامیه
خطاب به عناصر دست
راستی اعلام می دارد که
هرگاه بر علیه حکومت
موجود اقدامی صورت گیرد جنگ داخلی شروع خواهد شد و خاک عراق تا
کمرگاه در خون خواهد افتاد.
یک چنین اعلامیه ای از جانب حزب کمونیست باعث تعجب بسیاری از خبره ها
شده است اما با مطالعه اوضاع زمان دکتر مصدق و رویه های گوناگون و گاه متضاد
حزب توده به آسانی می توان از آن سر در آورد و می توان پیش بینی کرد که افتراق
در داخل حزب کمونیست اگر وضع به همین منوال ادامه یابد هرگونه قدرت
تحرک را از آن سلب خواهد نمود و دشمنان این حزب شاید منتظر چنین زمانی
هستند.
اوضاع افراد کمونیست سایر کشورها که در عراق بوده اند به نسبت تیرگی روابط ژنرال قاسم و حزب
کمونیست به وخامت گرائیده است، مثلاً اغلب ایرانیها تاکنون از خاک عراق اخراج شده اند و آن عده از
اعضای حزب توده که باقیمانده اند از جمله کسانی هستند که با خود قاسم یا دستیاران وی تماس دارند و
دیگر روابط خود را با دستگاه رهبری حزب توده بریده اند.
مطلب مهمی که امروزه دولت عراق با آن در کشمکش است مسئله ازدیاد عواید نفت می باشد، قاسم برای
به انجام رسانیدن این منظور که در اقتصاد عراق و توازن بودجه آن تأثیری جدی و حیاتی دارد به آرامش و
سکون سیاسی نیازمند است و اکنون دوره ایست که او از بروز هرگونه تصادم و اصطکاکی خودداری
خواهد کرد مثلاً ملاحظه می شود که قاسم در مورد روابط ایران و اسرائیل برعکس ناصر عکس العمل
شدیدی از خود نشان نداده است.
چرا؟
در ایران از این رویه تصور نادرستی دارند و آن را به مخالفت ناصر و قاسم و یا بوجود روابط زیرزمینی بین
خود قاسم و اسرائیل تعبیر می کنند و این ابدا درست نیست، تصور قاسم از جنجال راجع به ایران و اسرائیل
این است که جنجال مصنوعی است یعنی این جنجال را محض آن بوجود آورده اند تا عراق را وادار به
عکس العمل نمایند و باعث تیرگی روابط آن با ایران گردند این تیرگی روابط لاجرم امکان داشت به
اختلاف شدیدتر منجر شود و بدون تردید باعث ناموزونی و عدم ثبات وضع عراق گردد یعنی دولت فعلی
را در چند جبهه سیاسی مشغول بدارد در حالی که او می خواهد فقط با نفت اشتغال داشته باشد، خلاصه
مسلم است که از نقطه نظر عراقی قصه اسرائیل نوعی پوست خربزه سیاسی است که او نمی خواهد بر آن
پای بگذارد والا اگر جز این می بود عراق اطمینان نمی داشت که دخالت در این امر لاجرم به ضرر خود او
تمام خواهد شد این خود بهترین فرصتی بود که او می توانست با ناصر به مسابقه تبلیغاتی پردازد در حالی
که ناصر تقریبا یکه تاز میدان عربیت و ضد اسرائیل بشمار می رود، از طرف دیگر قاسم در داخل هنوز با
افکار و تمایلات ضد و نقیض مواجه است.
عده ای از هواخواهان سابق او چون ملامصطفی که نقشه ها و پیشنهاد و یا هدفهای گوناگونی داشتند رفته
رفته دارند از او کناره می گیرند و حتی مشهور است که روابط شخص نامبرده با رئیس حکومت عراق رو به
تیرگی می رود.
گیرندگان : اداره کل سوم و اداره کل هفتم
منبع:
کتاب
تحولات داخلی عراق و امنیت ملی ایران به روایت اسناد ساواک صفحه 185