مذاکره تلفنی1 سید محمّد جواد حجتی با یک نفر ناشناس در بابل
متن سند:
مذاکره تلفنی1 سید محمّد جواد حجتی با یک نفر ناشناس در بابل
حجتی: نشنیدید پسر آقای تاجداران فوت کرده [؟]
مخاطب: یکی ایشان و یکی دیگر هم فوت کرده دو نفر فوت کردهاند.
حجتی: یکی دیروز بود فوت کرد و ایشان دیروز داشتهاند مغازه را بعدازظهر میبستند و دایی ایشان داشت مغازه را قفل میکرد و پسرهای تاجداران (آقا داود) با یک پسر دیگر از فامیل ایستاده بودند و صحبت میکردند و میخندیدند بعد سربازهای روبرو خیال کردهاند که اینها دارند آنها را مسخره میکنند میآیند جلو و خلاصه درگیری شد و یک [ناخوانا] یک سیلی به این پسر زدند و بین آنها مشاجره شد این بیشرف نانجیب با ته تفنگ زد به پهلوی این پسره.
مخاطب: سرنیزه گفتند که [؟]
حجتی: نه قنداق تفنگ و آن چنان زد که این پسر از داخل خونریزی کرد و یکی دو ساعت اینجا بود او را بردند تهران ساعت یک بعداز نصف شب فوت کرده امروز آوردند من و آقای بابائی خیلی هم شلوغ بود و یک همچین کشتهای هم امروز داشتیم.
مخاطب: معلم هم حاج آقا گفتهاند کشته شده [است].
حجتی: کدام معلم [؟]
مخاطب: من اسم او را نمیدانم گفتند معلمی هم کشته شد.
حجتی: این معلم بوده کی بوده چی بوده یعنی دیروز کتک خورد.
مخاطب: به ضرب گلوله گفتند از بازار به من تلفن کردند.
حجتی: پس سه نفر شدند.
مخاطب: از بازار به من تلفن کردند. حاجآقا مسئله کشته که بسته به سه تا نیست من به یک واسطه دارم از پلیس نقل میکنم که پلیس گفته در شب یکشنبه 14 نفر کشته شدند.
حجتی: آقاجان اگر اینهمه باشد که در شهر معلوم بود.
مخاطب: حاج آقا بابل که یک قصبه نیست و جاهائی هست که ما اطلاع نداریم و پلیس گفته که 14 نفر همان شب بود منتها به رفیقش گفته این را افشا نکن یک نفر از بازاری از دوستان میگفتند که از علی آرامگاه نقل شده علی گفته که من چهار تا یا پنج نفر را دفن کردم.
حجتی: آن مهم نیست من فردا سؤال میکنم خصوصی، پاریس تماس گرفتی[؟]
مخاطب: راه نمیدهد.
حجتی: چطور که راه نمیدهد[؟]
مخاطب: امشب که راه نمیدهد. و چند شماره که بگیریم راه نمیدهد.
حجتی: نه من هفت هشت ده بار گرفتم و تا آخر گرفتم و تا 5 شش ثانیه مکس[مکث] کرد و بوق میزد و من هر چه گرفتم به این شرط شد نمیدانم چطور دیگران با خارج تماس میگیرند با یک زنگ و دو زنگ.
مخاطب: بله همین ممکن است این کانال مورد توجه باشد.
حجتی: چیز کنند بوق اشغالش کنند نمیدونم والله من که خیلی زدم شما امشب نزدی [؟]
مخاطب: خیر امشب تا به حال نزدم.
حجتی: من دو سه تا دیگر میزنم شما هم بزنید ببینیم موفق میشویم.
مخاطب: چشم.
حجتی: خداحافظ شما.
توضیحات سند:
1. گزارش این مکالمه طی شماره: 5188 /2 ﻫ ب - 23 /7 /1357 برای ساواک مازندران ارسال و در آن آمده است: «بررسی محصول نمایانگر این است که یاد شده از طرفداران خمینی میباشد و حجتی در مکالمات دیگر خود موضوع کشته شدن پسر تاجداران را با اضافه کردن مطالب تحریکآمیز دیگر تلفنی به اشخاص اطلاع میدهد. نوار موجود است»
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، کتاب 08 صفحه 164