صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

خواهشمند است دستور فرمایند از منبر رفتن سیدعباس فرزند علی‌اکبر شهرت موسوی قوچانی،1 که ممنوع‌المنبر می‌باشد

تاریخ سند: 15 آبان 1353


خواهشمند است دستور فرمایند از منبر رفتن سیدعباس فرزند علی‌اکبر شهرت موسوی قوچانی،1 که ممنوع‌المنبر می‌باشد


متن سند:

از: ساواک بجنورد تاریخ:15 /8 /1353
به: ریاست شهربانی بجنورد شماره: 1595

خواهشمند است دستور فرمایند از منبر رفتن سیدعباس فرزند علی‌اکبر شهرت موسوی قوچانی،1 که ممنوع‌المنبر می‌باشد، در شهر بجنورد جلوگیری، در صورتی که قصد رفتن منبر را داشت، این ساواک را آگاه سازند.
رئیس ساواک بجنورد . مهرآموز
گیرنده .
فرماندهی منطقه ژاندارمری بجنورد جهت اطلاع و صدور دستور مقتضی

توضیحات سند:

1. شهید حجت‌الاسلام سیدعباس موسوی قوچانی، فرزند میرزاعلى اکبر در سال 1324 ﻫ ش در خانواده‌اى مستضعف در شهرستان قوچان چشم به جهان گشود. در ایام کودکی پدرش را از دست داد و مادرش با زحمات طاقت فرسا او را بزرگ کرد. مدتى در قوچان به تحصیل علوم مقدمات اسلامى پرداخت و سپس براى سیراب شدن از سرچشمه علم، روانه حوزه علمیه‌های مشهد و قم شد. تلاش بى‌وقفه او در جهت تحقق حکومت اسلامى تا حد زیادى مانع از ادامه تحصیل ‌شد. همراهى او در صحنه‌هاى مبارزات سیاسى و اجتماعى با شخصیت‌هایى همچون حضرت آیت‌الله‌ العظمی خامنه‌اى، استاد واعظ طبسى، شهید هاشمى‌نژاد و شهید کامیاب از ابعاد بارز زندگى وی است.
رهبر معظم انقلاب حضرت آیت‌الله‌ خامنه‌اى درباره این شهید بزرگوار فرموده است: «...ایشان در کلاس‌هاى درس من شرکت مى‌کرد و در زمره طلابى بود که در مشهد به آنها «مقدسین» مى‌گفتند. چند ماه قبل از برگزارى مراسم مسخره جشن‌هاى 2500 ساله شاهنشاهى، احتیاطاً عده‌اى از عناصر و طلاب مبارز را دستگیر کردند. در زندان متوجه شدم که او هم جزو دستگیر شده‌ها است. سخت‌ترین شکنجه‌ها را تحمل مى‌کرد و از سلول دیگرى که پشت سلول‌هاى ما قرار داشت، به عنوان قرائت قرآن با صداى بلند به عربى با من حرف مى‌زد و مى‌گفت که «مرا به این سلول آورده‌اند و در را برویم بسته‌اند و براى استفاده از دستشویى هم حق بیرون آمدن ندارم». نگهبان به او تذکر مى‌داد که صدایش را بلند نکند، اما شهید بدون توجه به حرف‌هاى او، همچنان به ایجاد ارتباط با ما و تشریح اوضاع ادامه مى‌داد. بالاخره با زحمت زیاد و خام کردن نگهبان او را متقاعد کرد که خاک جلوى سلول‌ها نجس است و نمى‌توان در آنجا تیمم کرد و بدین ترتیب لنگان لنگان خود را تا جلوى سلول من کشانید و براى تیمم روى زمین نشست سپس با تظاهر به قرآن‌خوانى، براحتى شروع به صحبت کرد و از من پرسید که اگر در این حال کشته شوم، آیا شهید هستم یا نه؟ از درون سلول پاسخ دادم که انشاءالله‌ تو کشته نمى‌شوى و زنده مى‌مانى ولى بدان که اگر کشته شوى، یقینا شهید هستى، مقاومت کن...»
در اسفند ماه 1353 کتاب ارزشمند «شیوه امامان شیعه» را تألیف کرد و آن را با نام مستعار «سادات حسینى» منتشر ساخت. بعد از پیروزى انقلاب اسلامى، مسئولیت بخش اطلاعات و تحقیقات کمیته مرکزى انقلاب اسلامى مشهد را به عهده گرفت. در دوران جنگ تحمیلى عراق عازم جبهه‌هاى نبرد شد و پس از مدتى از ناحیه پا مجروح شد و پس از بهبودى مجدداً به جبهه بازگشت و سرانجام در عملیات فتح‌المبین در سحرگاه ششم فروردین 1361 به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
ر.ک: روزنامه خراسان، 9 /1 /1363، ص 3 و 11 /2 /1365، ص 3.

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان شمالی- 1 صفحه 205

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.