تاریخ سند: 12 آذر 1353
درباره: تلگراف
متن سند:
از: آبادان تاریخ:12 /9 /1353
به: 341 و 312 شماره: 31573/ ﻫ 3
درباره: تلگراف
پیرو شماره: 31572/ ﻫ 3 ـ 12 /9 /1353
اخیراً بدنبال ظلم و ستم حکومت بعثی عراق بر مردم مسلمان و شیعه بخصوص جامعه روحانیت در آن کشور نفرت طبقات مختلف مردم در شهرستانهای حوزه استحفاظی برانگیخته شده بصور مختلف از قبیل ترتیب دادن سخنرانی و درج در جراید و مخابره تلگراف به عنوان مقامات عالیه کشور انزجار خود را نسبت به اعمال وحشیانه و غیرانسانی دولت بعثی عراق عنوان و به همین مناسبت تقاضای اقدام نموده و همچنان مشابه چنین اقداماتی از طرف طبقات مختلف جریان دارد. قرار است از ساعت 30 15 الی 00 17 روز 12 /9 /53 به همین مناسبت اجتماعی با شرکت طبقات مختلف شهر مرزی آبادان تشکیل و اعمال حکام بعثی عراق در این باره تقبیح گردد. در چند روزه اخیر تلگرافی از طرف چند نفر از روحانیون آبادان از جمله سید هبتاله بهشتی لاری، سید حبیباله و سید افقهی لاری و شیخ اسداله زیارتی به منظور ابراز انزجار و تنفر از اقدامات اخیر حکومت بعثی عراق در خصوص روحانیون شیعه به عنوان پیشگاه شاهنشاه آریامهر تهیه و جهت امضاء به شیخ عبدالرسول قائمی مراجعه لکن مشارالیه به عناوین مختلف از امضاء آن خودداری و بطور غیرمستقیم ترتیبی میدهد که سایر روحانیون آبادان که از نیات وی پیروی میکنند از امضاء آن خودداری نمایند. به همین جهت عدهای از روحانیون مورد نظر با پیشبینی چنین وضعی به مسافرت رفته و یا به نحوی خود را کنار کشیدهاند.
قائمی خود حاضر نشده تلگراف را امضاء نماید و بطور غیر مستقیم به عوامل خود نیز اشاره کرده که با خالی کردن منطقه و طفره رفتن در این جریان شرکت نکنند.
آقای قاسمی فرمودند موضوع منتفی شد و شاهنشاه خودشان اوامر لازم را صادر و چون مراجع بزرگ تقلید به شاهنشاه نامه نوشتهاند تهیه تلگراف منتفی شد و شاهنشاه خودشان اوامر لازم را انجام میدهد.
آقای سلیمانی مسجد لینیک
آقای حجتی وسط لین یک حضرت معصومه رفتهاند
" برهانی خیابان 4 طهران رفتهاند
" سنابادی خیابان 4 طهران رفتهاند
" حاج شیخ غلامعلی[روحیان] مسجد مرحوم
[ابوالقاسم] منزوی جزء باند آقای قائمی
آقای حاج شیخ مصدرالامور مسجد کارون " "
" شیخ عیسی طرفی " طهران رفتهاند
" شیخ کاظم حجری " شادگان رفتهاند
" مکی " جزء باند قائمی
صراحتاً گفته که من بالای منبر نمیروم
" هاشمی مسجد کارون کویت رفتهاند
منبع:
کتاب
آیتالله عبدالرسول قائمی به روایت اسناد ساواک صفحه 373