تاریخ سند: 23 بهمن 1348
موضوع: نصب اعلامیه مربوط به فرمایشات ملوکانه به مناسبت سالروز اعلام اصول منشور انقلاب سفید شاه و مردم
متن سند:
از: 9/ ﻫ تاریخ:23 /11 /1348
به: 322 شماره: 9330 /9ﻫ
موضوع: نصب اعلامیه مربوط به فرمایشات ملوکانه به مناسبت سالروز اعلام اصول منشور انقلاب سفید شاه و مردم
ساعت 17:30 روز چهارشنبه 15 /11 شرعی مستخدم دانشکده ادبیات مشهد چند برگ کاغذهای مخصوص که به مناسبت سالروز اعلام اصول منشور انقلاب سفید شاه و مردم انتشار یافته و روی آن از فرمایشات شاهنشاه آریامهر چاپ شده بود، به دستور دکتر ذات علیان معاون دانشکده ادبیات و علوم انسانی روی دیوارها نصب میکرد و یکی از آن اعلامیهها را به طبقه دوم آورده بود که نصب نماید و به رضا تحققی دانشجوی سال سوم رشته جغرافیا گفت چون قد شما بلندتر است اعلامیه را نصب نمایید. رضا تحققی اظهار داشت که این کار مانند کمک به دزدی است که میخواهد دزدی نماید و من دست به آن نمیزنم و اگر از من بپرسی آن را توی ظرف آشغالی بینداز و بگو آن را نصب کردم. شرعی مستخدم دانشکده در جواب اظهار داشت که دکتر ذات علیان به ما دستور داده و اگر ببیند اعلامیهها نصب نشده است برای من مسئولیت دارد. اتفاقاً هرچه پونس به دیوار فشار میداد فرو نمیرفت. به شرعی گفته شد که چند پونس بده و ببین چطور توی همین دیوار فرو میرود ولی رضا تحققی مانع شد و اضافه کرد میبینی که دیوار آن را قبول نمیکند. مردهای را که خاک قبول نکند نباید زوری آن را توی خاک نمود.
بههرحال شرعی به علت اصرار رضا تحققی اعلامیه را روی دیوار طبقه دوم نصب نکرد و به طبقه سوم برد که در آنجا نصب نماید. رضا تحققی که مسئول دستگاه اوزالیت (دستگاه چاپ) دانشکده ادبیات مشهد میباشد، اظهار میداشت که من قبل از اینکه به دانشکده بیایم مطالعات زیادی داشتم و هر چند شبی جلسهای تشکیل میدادیم و بیشتر مطالعاتم کتب انقلابی و از این قبیل کتب بود ولی متأسفانه ما را گرفتند و حتی کتک هم زدند و از روزی که به دانشکده ادبیات آمدهام مطالعاتم خیلی کمتر شده است ولی علاقه زیادی به مطالعات و مطالب انقلابی دارم. برای نمونه چند بیت از اشعار پروین اعتصامی1 مثال زد و اضافه کرد که اشعاری نیز از دیوان عشقی2 به خاطر دارم و درمورد دیوان عشقی گفت که فعلاً موجود نیست و اگر هم موجود باشد سانسور شده است. چنانچه این اشعار پروین اعتصامی را فقط در دیوانهای قدیمی میتوان پیدا کرد و یکی از آن اشعاری که خواند این چنین بود. البته رضا تحققی اضافه نمود این اشعار را نباید جایی نوشت، ممکن است درد سرد داشته باشد:
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی/ فریاد شوق از سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه کودکی یتیم/ آن تابناک چیست که بر تاج پادشاست
آن یک جواب داد ما نیک ندانیم چیست/ پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت/ آن اشک دیده من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است/ این گرگ سالهاست که با گله آشناست
آن پارسا که ده خرد و ملک رهزن است/ آن پادشه که مال رعیت خورد گداست
پروین به کژروان سخن3 از راستی چه سود/ کو آن چنان کسی که نرنجد ز حرف راست4
نظریه منبع: رضا تحققی چنانکه بر میآید دانشجوی نسبتاً ناراحتی است ولی هرگز در جلوی جمعی دیده نشده که از این گفتارها اظهار نماید، چون به قول خودش مزه آن را چشیده است (منظور وی از بازداشت از طرف سازمان امنیت است). وی با افراد به خصوصی که اطمینان با آنها دارد تماس داشته و بیشتر با علیاکبر سلطانی مراوده نزدیک دارد و از او نیز رنگ میگیرد. از آن گذشته رضا تحققی از لحاظ مالی در مضیقه است ولی خود را جزو ژیگولها میداند و روابط وی با والدین خود خوب نیست و شاید مقداری از ناراحتیهای مشارالیه از این رهگذر باشد.
نظریه رهبر عملیات: رضا تحققی تبادکانی در این ساواک تا این تاریخ فاقد پیشینه مضره سیاسی بایگانی شدهای میباشد. به منبع آموزش لازم داده شد ضمن شناسایی دوستان و معاشرین وی، پیرامون افکار و تمایلات سیاسی فعلی نامبرده و همچنین اطلاعاتی دقیق درمورد جلسات متشکله وی قبل از ورود به دانشگاه و مطالعه کتب انقلابی و اینکه وسیله چه مرجعی دستگیر و کتک خورده است کسب و مشروحاً گزارش نماید.
سوابق علیاکبر سلطانی فرزند محمدرضا دانشجوی سال دوم تاریخ که در جریان اخیر تحریک دانشجویان دانشکده ادبیات به اعتصاب که بازداشت نیز شده بود طی شماره 8192/ ﻫ 2 ـ 4 /10 /48 و سوابق غلامرضا ذات علیان فرزند هادی نیز طی 8777 /9ﻫ ـ 2 /11 /48 قبلاً به عرض رسیده است.
به دستور ریاست بخش امنیت داخلی جهت رضا تحققی پرونده انفرادی تشکیل گردیده است.
پرونده دانشکده ادبیات مشهد ضمیمه شود. طاهر ـ 18 /11
توضیحات سند:
1. رخشنده اعتصامی مشهور به پروین اعتصامی از شاعران نامی معاصر در روز 25 اسفند سال 1285ش. در تبریز تولد یافت و از ابتدا تحت نظر پدر دانشمند خود ـ که با انتشار کتاب (تربیت نسوان) اعتقاد و آگاهی خود را به لزوم تربیت دختران نشان داده بود ـ رشد کرد. در سال 1291 همراه پدرش اعتصامالملک از تبریز به تهران آمد و در آنجا در محافل ادبی بزرگان شرکت میکرد. او تحصیلات متوسطه را در مدرسه دخترانه امریکایی تهران به پایان رسانید. در 1313 با پسرعموی خود که از افسران شهربانی کرمانشاه بود، ازدواج کرد اما این ازدواج دیری نپایید و پس از دو ماه زندگی مشترک، از یکدیگر جدا شدند. سپس در سال 1314 به همت پدر ادیب و گرانمایهاش، چاپ اول دیوان خود را منتشر کرد.
این شاعر آزاده، پیشنهاد ورود به دربار را با بلند نظری نپذیرفت و مدال وزارت معارف ایران را رد کرد. پروین مدتی در کتابخانه دانشسرای عالی تهران سمت کتابداری داشت و به کار سرودن اشعار خود نیز ادامه میداد تا اینکه دست اجل او را در 34 سالگی از جامعه ادبی گرفت. در شب 16 فروردین سال 1320 خورشیدی به بیماری حصبه در تهران زندگی را بدرود گفت و پیکر او را به قم بردند و در جوار قبر پدرش در مقبره خانوادگی به خاک سپردند.
پروین اعتصامی در قصایدش پیرو سبک متقدمین بهویژه ناصرخسرو است و اشعارش بیشتر شامل مضامین اخلاقی و عرفانی است. پروین موضوعات حکمتی و اخلاقی را با چنان زبان ساده و شیوایی بیان میدارد که هر خوانندهای را تحتتأثیر قرار میدهد. او در قدرت کلام و چیرهدستی بر صنایع و آداب سخنوری همپایۀ گویندگان نامدار قرار دارد. پروین تحت تأثیر سعدی و حافظ نیز بود و اشعارش ترکیبی است از دو سبک خراسانی و سبک عراقی. شعر پروین شیوا، ساده و دلنشین است. اشعار او پیش از آنکه به صورت دیوان منتشر شود، در مجلد دوم مجله بهار که به قلم پدرش مرحوم یوسف اعتصامالملک انتشار مییافت، چاپ میشد.
2. سیدمحمدرضا کردستانی معروف به میرزاده عشقی پسر حاج سیدابوالقاسم در سال ۱۲۷۳ش. در شهر همدان به دنیا آمد. سالهای کودکی را در مکتبخانههای محلی و از سن هفت سالگی به بعد در آموزشگاه به تحصیل فارسی و فرانسه اشتغال داشت. در آغاز سن ۱۵ سالگی به اصفهان رفت، سپس برای اتمام تحصیلات به تهران آمد. بیش از سه ماه نگذشت که به همدان بازگشت و چهار ماه بعد به اصرار پدر برای تحصیل عازم پایتخت شد. هنگامی که در همدان به سر میبرد، اوایل جنگ جهانی اول (۱۹۱۴- ۱۹۱۸ میلادی) به عبارت دیگر دوره کشمکش سیاست متفقین و دول متحده، بود. عشقی به هواخواهی از عثمانیها پرداخت و زمانی که چند هزار تن مهاجر ایرانی در عبور از غرب ایران به سوی استانبول میرفتند، او هم به آنها پیوست و همراه مهاجرین به آنجا رفت. عشقی چند سالی در استانبول بود و در شعبه علوم اجتماعی و فلسفه دارالفنونِ باب عالی جزء مستمعین آزاد حضور مییافت. او از استانبول به همدان رفت و باز به تهران شتافت و چند سال آخر عمرش را در آنجا به سر برد. عشقی پس از بازگشت در صف مخالفان جدی سردار سپه رضاخان درآمد. سخنرانیها، مقالات و اشعار آتشین عشقی بر ضد قرار داد 1919 باعث شد که وثوق الدوله دستور دستگیری وی را صادر و او را روانه زندان کند. مبارزات سیاسی و مقالات انتقادی شاعر جوان تا پایان زندگی کوتاهش ادامه داشت.
عشقی گاهگاهی در روزنامهها و مجلات اشعار و مقالاتی منتشر میساخت که بیشتر جنبۀ وطنی و اجتماعی داشت. چندی هم شخصاً روزنامه «قرن بیستم» را با قطع بزرگ در چهار صفحه منتشر میکرد که امتیازش به خود او تعلق داشت، لیکن بیش از ۱۷ شماره انتشار نیافت. اولین آثار نیما یوشیج، پدر شعر نو پارسی، برای اولین بار توسط عشقی در همین روزنامه چاپ شد. شاید شعرهای عشقی به علت عمر کوتاه شاعریاش هیچگاه مجال پختهشدن پیدا نکردند، اما صراحت لهجه، نکتهبینی و تحلیل بسیار فنی او در مورد تحولات سیاسی و اجتماعی دوره خودش بسیار مشهود است.
میرزاده عشقی سرانجام در سال 1303 توسط عوامل رضاخان هدف گلوله قرار گرفت و چند ساعت بعد در بیمارستان نظمیه درگذشت. مزار او در ابن بابویه قرار دارد.
3. در اصل: سخت
4. در نقل این شعر پروین اعتصامی در این گزارش برخی اشتباهات وجود دارد که به دلیل شهرت این شعر و در دسترس بودن آن، ترجیح داده شده عین مطلب درج شده در سند در اینجا قرار گیرد و از اصلاح آن خودداری گردید.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 06 صفحه 228