صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: اسماعیل وثوقیان

تاریخ سند: 21 خرداد 1352


موضوع: اسماعیل وثوقیان


متن سند:

از: 23‌ﻫ تاریخ:21 /3 /1352
به: 312 شماره: 1049 /23‌ﻫ
موضوع: اسماعیل وثوقیان
عطف: 394 /23‌ﻫ- 28 /1 /52

نامبرده بالا در تاریخ 11 /3 /52 به دیدن یکی از دوستانش رفته و ضمن سوال در مورد امتحان و برنامه‌های امتحان هنرستان صنعتی که خود محصل آنجا می‌باشد اظهار داشت که ساعت 17 دیروز به اتفاق احمد خانبانها، اکبر قاسم زاده و یعقوب باروتی بالاخره هر طوری بود از زندان آزاد شدیم البته از ما هیچ مدرکی نگرفته بودند و این‌که این چند روز را هم در زندان بودیم به خاطر بی‌مبالاتی و بی‌هدفی ما بود که سر خود را به یک سری کارهای عوضی گرم کرده بودیم چون چیزی سرمان نمی‌شد و اشتباه می‌کردیم و یک نفر بی‌شرف و بی همه چیز ما را به دردسر انداخت و دور خودش جمع کرده بود و ما را تشویق می‌کرد که مقاله بنویسید و بیاورید بخوانید در حالی که خودش ما را لو داده بود ولی آزاد نشد و باید 2 الی3 سال آب خنک بخورد (مقصودش محمود میزبان بود). سپس یاد شده به اتفاق دوستش جهت گرفتن کارت ورود به جلسه امتحان به منزل پزشکیان مسئول دفتر هنرستان رفته و مجدداً وثوقیان در پاسخ علت دستگیریش مطالب فوق را تکرار کرد و پزشکیان گفت عکس تو را چندی پیش خواستند و قصد داشتم به تو بگویم گفتم بلکه چیزی نباشد و به خودی خود تمام شود و حتی عکس چند نفر دیگر از محصلین کلاس چهارم را هم خواسته بودند که بردند. وثوقیان بیان داشت آخر یکی نیست بگوید احمق‌ها درستان را بخوانید ما را چه به این کارهای بی‌خودی خودتان را چرا به مخمصه می‌اندازید و هیچ کاری هم از دستتان برنمی‌آید آنقدر قوی هستند که حتی ما به گرد پای آنها نمی‌رسیم من را پس از دستگیری یکسره به شهربانی بردند و بعد به زندان قزل قلعه1 تحویل دادند بعد هم بردند به یک زندان دیگر که در شمیران است و در زندان هرچه از من سوال کردند گفتم و برای همین بود که زود آزاد کردند و در زندان ما را هم با محمود میزبان رو‌به‌رو کردند او مدتی را در زندان خواهد ماند تا بفهمد دنیا چه خبر است تا دیگر افراد دیگر را که هیچی سرشان نمی‌شود دور خود جمع نکند و آنها را بیچاره نکند. او اگر آدم بود من را که پدر نداشتم و وضع زندگی‌ام را هم می‌دانست به میدان نمی‌کشید ولی او بوئی از آدمیت نبرده و این را بگویم آنها آدم‌های خوبی بودند هیچ اذیت نکردند. اول که حرف نمی‌زدم چند تا چک خوردم ولی بعد از این‌که هر چی خواستند به آنها گفتم دیگر کاری نداشتند و فهمیدند که همه این کارها زیر سر محمود میزبان بوده. در زندان هم غذا خوب بود حتی چیزهایی را که در منزل نخورده بودیم می‌دادند. در زندان شهربانی البته وضع غذا خیلی بهتر بود ولی رنگ آفتاب را نمی‌دیدیم. در سلولی که من بودم چند نفر دیگر از جمله یک مهندس بیولوژی بودند که او با من گاهی زبان کار می‌کرد و همیشه مرا نصیحت می‌کرد که زیاد ناراحت نباشم البته او هم به علت فعالیت سیاسی دستگیر شده بود. سپس اسماعیل وثوقیان همراه دوستش به منزل مهندس نیازی رئیس هنرستان صنعتی قزوین رفته تا در آنجا با وی در مورد امتحانات صحبت بشود و راه چاره‌ای به منظور همراهی لازم پیدا کند و بالاخره با مذاکرات زیادی مهندس نیازی به آقای ایمانی دستور داد که نمره کار وثوقیان را بدهد و وثوقیان نیز به نیازی بیان داشت که سرهنگ فریدونی به من سفارش کرد تا نزد شما بیایم تا شما کارم را درست نمایید و پس از مذاکره در این مورد از منزل مهندس نیازی خارج و از یکدیگر جدا شدند.
نظریه شنبه. نامبرده بالا به مسائل دیگری اشاره ننمود.
نظریه یکشنبه و سه‌شنبه. مفاد گزارش خبر مورد تایید است و به شنبه آموزش لازم در مورد مراقبت از اعمال و رفتار افراد فوق‌الذکر داده شده است. ضمناً مقرر فرمایند به منظور تکمیل سوابق سرانجام کار یاد شدگان را به این ساواک اعلام دارند. آسمانی
نظریه 23‌ﻫ - نظریه سه شنبه مورد تایید است.

توضیحات سند:

1. در کتاب «قزل قلعه زندان سرخ پهلوی» تالیف یعقوب لطفی، این زندان و تاریخچه‌ی آن به همراه خاطراتی از زندانیان آن به وسیله موزه عبرت در سال 1391 منتشر شده است.

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان قزوین، کتاب 2 صفحه 128


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.