صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

گزارش موضوع : نصرت اللّه اعزازی فرزند اعزازالملک

گزارش موضوع : نصرت اللّه اعزازی فرزند اعزازالملک


متن سند:

محترما به عرض می رساند الف ـ مشخصات نامبرده بالا دارنده شناسنامه شماره 8779 صادره از بخش 7 تهران متولد 1298 مذهب اسلام تبعه ایران متأهل دارای 4 فرزند میزان تحصیلات پنجم متوسطه شغل سرپرست حسابداری سازمان آب و برق منطقه سفید رود ساکن تهران چهارصد دستگاه کوچه جلوه پلاک 133 ب : منظور احضار نامبرده به منظور اخذ اطلاعات و تکمیل پرونده و سپس اعلام نظریه در مورد صدور پروانه حمل تفنگ شکاری جهت وی ج ـ سوابق قبلی اطلاعیه ای در گذشته به رکن دوم ستاد ارتش سابق واصل مبنی بر اینکه شخصی به نام نصرت اللّه اعزازی کارمند وزارت راه وسیله ضیاء الموتی وارد سازمان جوانان حزب منحله توده شده و با عده 53 نفری زندانی و به شش سال زندان محکوم و سپس وارد حزب منحله توده می شود و آخرین مسئولیت وی در حزب توده مسئول تشکیلات ایالتی عضو کمیته ایالتی بوده و در تحقیقاتی که در سال 31 در اطراف سوابق گذشته مشارالیه به عمل می آید چنین نظر داده می شود اعزازی در سال 1310 مدرسه کمیترن دستگاه رهبری حزب کمونیست شرق را در مسکو به پایان رسانیده و برای توسعه حزب کمونیست در سال 1311 به اتفاق پدرش به ایران ایران آمده و وارد حزب کمونیست ایران می شود پدر مشارالیه در سال 1315 از طرف دادگاه اداره دادرسی ارتش به جرم خیانت به دار آویخته شده است اعزازی از سال 1310 حساس ترین مسئولیتهای حزبی را داشته ابتدا منشی کمیته مرکزی حزب توده و سپس عضو کمیته ایالتی تهران و نماینده نخستین کنگره حزب و عضو کمیسیون تفتیش کل می گردد وی جزء هیئت مؤسسین 36 نفری حزب توده بوده تا اینکه در سال 1320 از زندان آزاد می شود لیکن در سالهای آخر [اطلاعیه ای ]دال بر فعالیت شخصی به نام نصرت اللّه اعزازی نرسیده است.
د ـ اقدامات انجام شده مشارالیه به ساختمان شماره 12 احضار و ضمن بازجوئی و تکمیل دفترچه بیوگرافی عضویت خود تا سال 24 در حزب منحله توده معترف و اظهار می دارد در سال 1312 وسیله ضیاء الموتی وارد سازمان جوانان حزب منحله توده شدم در آن موقع حوزه ها دو نفره یا سه نفره بود «بنده با ضیاء الموتی» در سال 1314 با بزرگ علوی1 در سال 1315 با ایرج اسکندری و مدت کمی هم با خامنه ای [خامه ای ]در جلسات مذاکره و بحث و انتقاد داشتیم در تاریخ 9 /2 /1316 به اتهام عضویت در احزاب اشتراکی جزء عده 53 نفری زندانی شدم و در سال 1317 در محکمه مشهور به محکمه 53 نفر محکوم به 5 سال زندان گردیدم در سال 1320 به موجب ماده واحده صادره از مجلس شورای ملی و به فرمان ملوکانه از زندان مرخص شدم تا سال 1321 پس از آزادی از زندان هیچگونه تماسی با حزب توده نداشتم در این سال بنا به خواهش دوستان وارد حزب گردیدم شماره کارتم 13 بود و حوزه 69 را اداره می کردم تا آنجا که به یاد دارم اسماعیل صابری هم در این حوزه کار می کرد سایر افراد را به علت گذشت 20 سال به خاطر ندارم.
در حزب منحله توده ابتدا منشی کمیته مرکزی بودم ولی جزء هیئت مؤسسین 36 نفری حزب نبودم زیرا موقعی که حزب توده تأسیس شد بنده در زندان بودم.
«بعدا عضو کمیته ایالتی تهران از سال 21 تا 22» و بعد عضو کمیسیون تشکیلات کل سپس عضو کمیسیون تشکیلات ایالتی و در سال 23 عضو کمیته ایالتی تهران بودم.
مسئولین به ترتیب تا آنجا که به خاطر دارم عبارت بودند از دکتر بهرامی، دکتر رادمنش، ایرج اسکندری، دکتر یزدی، نورالدین الموتی، دکتر کشاورز، که اسامی بقیه یادم نیست و فکر می کنم که این جریانات برای سازمان اطلاعات و امنیت کشور و اداره آگاهی روشن باشد ماهیانه مبلغ 50 ریال حق عضویت می دادم و بعدا نیز از حزب اخراج شدم که سوابق اخراج بنده از حزب در دفاتر کارآگاهی ثبت می باشد بعدا پس از اخراج از حزب مدتی روزنامه فرمان را برضد حزب توده می نوشتم و با رکن 2 نیز همکاری می نمودم.
شخص مورد بحث در خاتمه بازجوئی اضافه می نماید که اصولاً تاکنون به شوروی نرفته ام و کلاسی به نام کمیترن دستگاه رهبری شوروی را هم ندیده ام و پدرم نیز علی اعزازی اعزازالملک از فدائیان اعلیحضرت رضا شاه فقید و از فعالین به نفع سلطنت خاندان جلیل پهلوی بوده و به نفع دولت و وطنش آنچه در قوه داشت انجام داد و در 25 /12 /1315 در سن 54 سالگی در منزل شخصی به سکته قلبی درگذشت و اصولاً فرد خائنی نبود که اعدام شد.
ه ـ نظریه : با عرض مراتب فوق توجه عالی را به مراتب ذیل معطوف می دارد 1ـ در پرونده منعکس است که اعزازی نام در سال 1310 پس از طی مدرسه کمیترن دستگاه رهبری شوروی به اتفاق پدرش به ایران آمده و وارد حزب کمونیست ایران شده و پدرش به علت خیانت اعدام گردید در صورتی که نصرت اللّه اعزازی شخص احضار شده اظهار می دارد از سال 1309 الی 11 در فوج مستقل سوار پهلوی که فرمانده آن سرهنگ ارفع (تیمسار فعلی) بودند خدمت مقدس سربازی را انجام می دادم و تاکنون هم به شوروی نرفته ام و پدرم نیز یکی از فدائیان اعلیحضرت فقید بوده و به مرض سکته قلبی درگذشت و ضمنا مدعی است که نصرت اللّه اعزازی دیگری هم وجود داشت که فعلاً فوت کرده و تا آنجا که اطلاع دارم از شوروی آمده و عضو حزب توده بود.
2ـ به طوری که محتویات پرونده نشان می دهد اعزازی نام عضو هیئت مؤسسین 36 نفری بوده در صورتی که شخص منظور مدعیست در آن موقع که حزب توده تأسیس شد اینجانب جزء گروه 53 نفری در زندان بودم.
3ـ برگ اول پرونده حاکی است که نصرت اللّه اعزازی پس از شکست آذربایجان شروع به مخالفت با حزب توده نموده و از دادن اوراق و اسناد حزبی و اتحادیه که در نزد او بوده به حزب خودداری و آن را در اختیار مقامات انتظامی گذارده است و پس از اخراج توده به کلی از سیاست کناره گیری نموده.
4ـ گزارش یکی از مأمورین آگاهی «برگ 16 پرونده» نشان می دهد که نصرت اللّه اعزازی با رکن 2 تا سال 31 همکاری داشته است.
5 ـ از سال 1325 هیچ گونه مدارکی دال بر فعالیت های مجدد این شخص در پرونده منعکس نمی باشد.
اینک با توجه به مراتب معروضه چنین استنباط می گردد که قسمتی از سوابق مضبوطه متعلق به فرد دیگری به نام اعزازی باشد.
که شخص احضار شده وجود وی را در آن سال تأیید نموده است.
علیهذا عقیده مند است در صورت تصویب ابتدا اقدامات ذیل جهت تعیین صحت و سقم قسمتی از اظهارات مشارالیه و رفع شبهه کامل معمول چنانچه تأیید گردید در ثانی با صدور پروانه تفنگ شکاری جهت وی موافقت گردد.
موکول به اوامر عالی است.
1ـ وضع خدمتی علی اعزازی (اعزاز الملک) پدر شخص مورد بحث و سرانجام زندگی وی از وزارت پست و تلگراف استعلام که با مراجعه به آرشیو اعضاء بازنشسته وزارت مذکور نتیجه را اعلام نمایند.
2ـ سوابق نامبرده از شهربانی کل کشور با توجه به اظهارات سوژه استعلام گردد.
3ـ از رکن 2 (ضد اطلاعات) خواسته شود که مشارالیه نصرت اللّه اعزازی تا چه سالی با رکن دوّم همکاری داشته است.
4 /12 /42 محترما به عرض برسد.
6 /12 /42 برابر نظریه اقدام فرمائید 7 /12/

توضیحات سند:

1ـ (مجتبی) بزرگ علوی فرزند ابوالحسن علوی و نوه حاج محمد صراف از رجال دوران مشروطیت بود که در 1283 ش.
در تهران به دنیا آمد.
تحصیلات ابتدائی را در مدارس فرهنگ و اقدسیه تهران پشت سر گذاشت و در 1302 برای تحصیل به آلمان رفت.
در همین دوران به واسطه پدر و برادرش مرتضی علوی با بسیاری از چهره های فرهنگی و سیاسی فعال در آن کشور آشنا شد که همین آشنائی ها زمینه ساز فعالیت های بعدی او در ایران بود.
در 1307 به ایران بازگشت و با عنوان مترجمی و معلمی در شیراز و تهران مشغول به کار شد و پس از آشنایی با صادق هدایت در 1309 در کنار مجتبی مینوی و عبدالحسین نوشین گروه «ربعه» را تشکیل دادند.
مجموعه «اینیران» که شامل سه داستان درباره هجوم اقوام خارجی به ایران بود و به قلم صادق هدایت (سایه مغول) بزرگ علوی (دیو) و نوشین پرتو (حمله اسکندر) که در 1310 انتشار یافت، حاصل همین دوران است.
نخستین کتاب مستقل بزرگ علوی به نام «بادسام» نیز در همین سال با کمک صادق هدایت توسط انتشارات شرق به چاپ رسید.
آشنایی بزرگ علوی با دکتر ارانی که به واسطه روابط پدر و برادرش با او سابقه ای طولانی داشت، پس از بازگشت ارانی به ایران در 1309 تأثیر به سزایی در آراء و اندیشه های او گذاشت، این آشنائی و همکاری پس از پیوستن ایرج اسکندری به آنان انتشار مجله دنیا را درپی داشت (بهمن 1312) از زندان، علوی به حزب توده پیوست و به عضویت کمیته مرکزی و کمیته ایالتی تهران درآمد.
علوی در 1321 «ورق پاره های زندان» و در 1323 «پنجاه و سه نفر» را که هر دو کتاب مجموعه یادداشتها و خاطرات او از دوران دستگیری و زندان است در غالب داستان منتشر کرد.
در کنگره اول حزب توده (1323) به نمایندگی از تهران حضور داشت و در کنگره دوم (1327) به عنوان عضو مشاور کمیته مرکزی انتخاب شد، در 1332 برای شرکت در شورای جهانی صلح به پراگ رفت که با وقوع کودتای 28 مرداد و دستگیری اعضای حزب توده، از همانجا به آلمان رفت و تا پایان عمر (1375) در آنجا زندگی کرد و به تحقیق و تدریس در دانشگاههای مختلف پرداخت.
پس از انقلاب اسلامی بزرگ علوی برای مدتی کوتاه به ایران آمد و در این سفر کانون نویسندگان ایران از او دعوت کرد تا به عنوان یکی از بنیانگذاران ادبیات نوین ایران عضویت در کانون را بپذیرد، اما او نپذیرفت و به آلمان بازگشت.
سالهای 1320 تا 1332، با وجود فعالیت سیاسی بزرگ علوی، دوران شکوفایی او به شمار می رود که مهمترین آثار ادبی خود را در همین زمان نوشت، چند بار به عنوان عضو ناظر و مشاور کمیته مرکزی حزب توده برگزیده شد، اما تقریبا پس از انشعاب فروتن و قاسمی، فعالیت حزبی را کنار گذاشت و به تحقیق در تاریخ و ادبیات فارسی پرداخت.
وی در 28 بهمن 1375 در برلین درگذشت.
خاطرات او پس از مرگش به کوشش حمید احمدی توسط انتشارات باران در سوئد منتشر شد.
برگرفته از خاطرات بزرگ علوی

منبع:

کتاب چپ در ایران - کادرهای حزب توده به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 128





صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.