تاریخ سند: 6 خرداد 1357
مکالمات سوژه از ساعت 0715 شنبه تاریخ 6/3/37 تا ساعت 0715 یکشنبه 7/3/37
متن سند:
مکالمات سوژه از ساعت 0715 شنبه تاریخ 6 /3 /37 تا ساعت 0715 یکشنبه 7 /3 /37
آردیان از مغازه حاجی خلیفه تماس گرفت و گفت: یکی از آقایان اینجا هستن و میخواهند با شما صحبت کنند. 0306
نصیری سمنانی:1 ما برای دیدن آقایان تبعیدیها آمده بودیم و خواستیم خدمت برسیم.
صدوقی: تشریف بیاورید.2
*****
احمدیان با سوژه صحبت کرد و بعد از احوالپرسی گفت: اگر تشریف دارید میخواستم خدمت برسم؟
صدوقی: الان منزل شلوغ است، ساعت 3 یا 4 تشریف بیاورید.
احمدیان: باشه، من هم می خواستم خلوت باشه. سپس خداحافظی کردند.
*****
مشکوۀ با سوژه تماس گرفت و بعد از احوالپرسی گفت: تو راه که میآمدیم، آسید محمدعلی رضوی3 یک حرفی زد؛ گفت به نظر من اصلاً نیا، برای اینکه یک وقت آنها فرضاً سوءاستفاده میکنند، که نماینده روحانی مهریز آمد یک حرفی زد. اجازه بفرمایین من فردا نرم، چون به احتمال قوی ممکن است حرف رضوی درست باشه.
صدوقی: باشه نروید. بعد خداحافظی کردند.
*****
حسینی4 از بافق با سوژه تماس گرفت و بعد از احوالپرسی گفت: میخواستم بدانم تشریف آوردهاید، بیایم خدمتتان.
صدوقی: تشریف بیاورید.
*****
محمدعلی صدوقی با اردکان، منزل خاتمی تماس گرفت و با مریم همسرش صحبت کرد و مریم پرسید: کی میآئید؟
محمدعلی: فردا صبح به اتفاق آقاجان میخواهیم برویم انارک، حتماً سری به اردکان خواهیم زد. بعد از مقداری تعارفات معموله خداحافظی کردند.
*****
دکتر سامزاده با سوژه تماس گرفت و بعد از احوالپرسی گفت: من الان از آقای زرکش فهمیدم که جنابعالی تشریف آوردهاید. حاجی آقا! ما هم واقعاً گرفتار شدیم. این حاج خلیفه علی جلایی، هر چه داشت خورد و بخشید. از یک طرف شهردار، برادر خانم پسرش، همیشه از یک طرف مودت، چه غوغایی کردند، نامه مینویسند، میکشند، میبندند.
صدوقی: هیچ غلطی نمیتوانند بکنند.
سامزاده: مجلس ختم براش گذاشتم و مغازهاش را هم از دیروز صورت برداری کردیم و باز کردیم و کار میکنند، بیمارستان را هم زیر نظر داریم.
صدوقی: هیچ کاری نمیتوانند بکنند و هیچ غلطی نمیتوانند بکنند؛ ضمناً این آقای احمدیان هم آمده بود، یک حرفهایی زده بود. گفتم باشه صبح دوشنبه اگر آقایان وقتی دارید، تشریف بیاورید اینجا.
دکتر سامزاده: برای چی، چی میگن؟
صدوقی: من نمیدانم، ولی حالا اگر صبح دوشنبه بیایید.
دکتر سامزاده: ببینید حاجی آقا، میگن که این آقای اسدالله امامزادهای مدتی است میرود پیش آقای دکتر بقایی، چون رفیقش است و فشار می آورند که اینجا را بفروشند، ساختمانی را که اکبریها5 دارند، من هم گفتم تا زمانی که من اینجا هستم به عنوان مدیرعامل، این دستگاه یک دونه سوزن را از دستگاه سیدالشهدا نمیفروشم.
صدوقی: حالا صحبت اینها نیست، صحبت طریقه دیگری است که میخواستم تشریف داشته باشید اینجا، آقایان دیگر هم باشند.
دکتر سامزاده: چه طریقهای، یعنی از چه راهی؟
صدوقی: راجع به کیفیت پیشنهادهایی که داده شده که هیچ کدامشان قابل قبول نیست.
سامزاده: پیشنهاد چی؟
حاجی آقا صدوقی: عرض کردم پیشنهادی که راجع به کیه اسمش؟ آنکه تازه آمده؟
سامزاده: استاندار؟ که میگن بیا برو از وزارت بهداری وام بگیر.
صدوقی: حالا صبح دوشنبه ساعت 6 قدیم تشریف بیاورید.
سامزاده: اینها میگن بیا این ساختمان را بفروش؛ چرا بفروشم؟ تازه ما درمانگاه را راه انداختیم، رادیولوژی هم دارد راه میافتد، آزمایشگاه هم دارد راه میافتد، و سنگ هم خریدیم و با شدت داریم تمامش میکنیم، من برم از بهداری 4 میلیون تومان وام بگیرم و بهره هم بره روش که چی؟
صدوقی: نخیر، نخیر.
دکتر سامزاده: به این آقای رکنالدینی6 هم بگویید بیاید این خانه را هم بخرد و تمامش کند، برود. صدوقی: باشه، پس فردا صبح به ایشان هم میگوییم بیاید. سپس خداحافظی کردند.
*****
شخصی به نام موسی زنجانی7 از قم تماس گرفت.
مخاطب: تشریف ندارند.
بعد با محمدعلی صدوقی صحبت کرد و گفت: این آقای کرمانی میخواست مسافرت کند و آقا هم فرمودند 50 تومان قراره حواله کنند و ایشان هم امروز و فردا میکنند و وقت داره میگذره.
محمدعلی صدوقی: اتفاقاً امروز همین صحبت بود و قرار بود تلفن کنند قم که بیارند خدمتتان؛ از قم چه خبر؟
موسی زنجانی: خبری نیست، کی شما برمیگردید؟
محمدعلی صدوقی: 10 پانزده روز دیگر. سپس خداحافظی کردند.
*****
علامه از بم با سوژه صحبت کرد و بعد از احوالپرسی گفت: تبریک عرض میکنم، حال آقایان شریعتمداری و گلپایگانی چطور بود؟
صدوقی: خوب بودند.
علامه: در نرماشیر اصلاً تبعیدی نبود و فقط تبریزی بود که آزاد شد و رفت.
صدوقی: پس دروغ محض بود. بعد از مقداری تعارفات معموله خداحافظی کردند.
توضیحات سند:
ـ
1. آیتالله محمدتقی نصیری سمنانی رئیس حوزه علمیه سمنان.
2. بازگشت آیتالله صدوقی پس از حدود یک هفته از قم، برنامه ریزی برای تظاهرات و اعتصاب عمومی در 15 خردادماه را در پی داشت. ساواک یزد در این خصوص نوشت: « در مورخه 6 /3 /37 بین دو نماز مغرب و عشاء در مسجد حظیره، تعدادی اعلامیه مبنی بر اینکه در روز پانزده خرداد مغازهها را تعطیل نمائید، بین حاضرین توزیع گردیده است.
نظریه شنبه . درباره توزیع اعلامیه در مسجد حظیره، اکثر کارکنان راه آهن اطلاع دارند. ضمناً تعدادی در حدود 12 نفر از کارکنان مذکور، اکثر شبها در مسجد حظیره شرکت نموده و فردای آن روز در زمینه سخنرانی شیخ محمد صدوقی، با یکدیگر تبادل نظر مینمایند.
نظریه یکشنبه . توزیع اعلامیه در مسجد حظیره و سطح شهر یزد صحت دارد. ضمناً شیخ محمد صدوقی اکثر شبها در مسجد مذکور به منبر رفته و ضمن انتقاد از وضع موجود حاضرین را تحریک مینماید.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . استان یزد . ج 3. سند شماره: 3402 /26 ﻫ - 11 /3 /37
3. حجتالاسلام سید محمد رضوی بهابادی فرزند میر سید سعید در سال 1308ش در بهاباد به دنیا آمد. تحصیلات ابتدائی را در زادگاه خود سپری نمود و سپس به یزد آمد و در حوزه علمیه این شهر به ادامه تحصیل مشغول شد. در سال 1333ش به قم رفت و در این موقع بود که برای تبلیغ به کشورهائی چون: بحرین، امارات، کویت و عمان نیز مسافرت کرد. در دوران انقلاب اسلامی به شهید صدوقی(ره) همراهی نمود و پس از پیروزی انقلاب، دارای فعالیتها و مشاغلی به این شرح بود: رئیس هیئت دادرسی دادگستری . نمایندگی امام خمینی(ره) در بنیاد مسکن بهاباد . نمایندگی شهید صدوقی(ره) در صنایع و معادن.
مشارالیه پس از مدتی به سنگر وعظ و خطابه بازگشت و به ارشاد مردم مشغول شد. دانشنامه مشاهیر یزد . ج 1. ص 638
4. حجتالاسلام سیدمحمد حسینی مبارکه فرزند سیدحسین در سال 1333ش در شهرستان بافق به دنیا آمد. پس از تحصیلات ابتدائی در بافق، راهی یزد شد و در مدارس علمیه خان و دومنار این شهر، به تحصیل علوم دینی پرداخت. پس از آن، مدتی به قم رفت و در حوزه علمیهی قم، ادامه تحصیل داد. وی پس از بازگشت به یزد، لمعتین را در محضر آیتالله شهید صدوقی(ره) فرا گرفت و برای بار دوم به قم بازگشت و پس از پایان دروس سطح، به تحصیل خارج در رشتهی فقه و اصول مشغول شد. حجتالاسلام حسینی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دارای فعالیتهائی به شرح زیر بود:
مسئول دفتر نمایندگی امام(ره) در جهاد سازندگی بافق به مدت 3 سال . مسئول بخش تبلیغات واحد تبلیغات و انتشارات ستاد مرکزی سپاه پاسداران . امام جمعه ابرکوه به مدت 5 سال . مسئول و مدرس حوزه علمیه امام صادق(ع) در هشتگرد و امام جمعه ساوجبلاغ . حضور در جبهههای غرب و جنوب و امام جمعه اصطهبان. دانشنامه مشاهیر یزد . ج 1. ص 449
5. اکبری از سرمایه داران یزد و منظور درمانگاه اکبری صفائیه میباشد.
6. حاج محمدرضا رکنالدینی عزآبادی فرزند سیدمحمد، پرورش یافته، بیتی روحانی و به نام « حاجی معمار » مشهور بود. در خدمت رسانی به مردم، سر از پا نمیشناخت. در دههی چهل شمسی که مردم عزآباد از بی آبی در رنج بودند، با موقعیت سنجی و مکان شناسی خاص، احداث مزرعهای را در این منطقه طرح ریزی نمود، که موجب حیات تازهای در اهالی منطقه شد. احداث حسینیه و مسجد و مدرسه در این مزرعه، یکی دیگر از اقدامات خیرخواهانهی او بود که در تعالی فرهنگی و ترویج احکام نقش بسزائی داشت.
حاجی معمار، پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز، در امور خیر فعالیت داشت که نمونهی آن، ساخت 100 دستگاه منزل مسکونی بنیاد صدوق در منطقهی سیل زده هرات در سال 1366ش بود.
ایشان در سال 1390ش، در حالی که دست اندرکار بهسازی گورستان « سرخک » بود، دیده از دنیا فرو بست.
7. آیتالله العظمی سید موسی شبیری زنجانی، فرزند آیتالله سید احمد حسینی زنجانی در سال 1306 ﻫ ش در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود. ایشان دروس حوزوی را در سال 1319 آغاز و در دروس خارج مرحوم آیتالله العظمی سیدصدرالدین صدر قدس سره حاضر شد. معظمله برای بهرهگیری از معارف حوزه عریض و ریشهدار نجف اشرف، در سال 1334 به این مرکز علمی سفر کرد، و در دروس فقه مرحوم آیتالله العظمی سیدعبدالهادی شیرازی قدس سرّه در کتاب الصلاه، و در دروس فقه مرحوم آیتاللهالعظمی سیدمحسن حکیم قدسسرّه کتاب الحج حاضر گشت و در دروس اصول و فقه(بحث رضاع) مرحوم آیتالله العظمی سید ابوالقاسم خویی قدسسرّه شرکت کرد. ایشان دارای تألیفات فراوانی است که از آن جمله میتوان به: تحریر الجواهر(کتاب حج)، شرح بر حج عروۀالوثقی(فصل اقسام حج)، توضیح المسائل فارسی، دروس نکاح، تقریرات این دروس، اشاره کرد. آیتالله شبیری با شروع نهضت امام خمینی(ره) در عرصه سیاسی نیز حضور داشت. پس از رحلت آیتالله اراکی ایشان از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به عنوان یکی از مراجع عظام تقلید معرفی گردید.
***
منبع:
کتاب
گفت و شنود، جلد اول - شنود مکالمات شهید آیتالله محمد صدوقی صفحه 44