تاریخ سند: 4 شهریور 1348
موضوع: تشکیل جلسه در منزل دکتر رضا صحت
متن سند:
از: 20 ه 7
به: 322 شماره: 46212 /20 ه 7
در ساعت 0830 مورخه 31 /5 /48 در منزل دکتر رضا صحت یکنفر از
اهالی یزد که گویا نامش جعفری می باشد و در کرج دفتر اسناد رسمی دارد.
دکتر
جزایری1 که سابقا مدیر کل تطبیق اسناد وزارت دارائی بوده و از صاحب
منصبان آن وزراتخانه است.
سرتیپ بازنشسته
ژاندارمری ژیان.
سیدباقر
فرهمند از بازرگانان.
احمد
سعیدی از معاونان اسبق
وزارت فرهنگ که در زمان
ریاست دکتر جهانشاه صالح
در دانشگاه با ایشان
همکاری داشت و بازنشسته
است.
ارباب جلیل احمد
خانلو از رؤسای صنف
نانوا.
آگاه از تجار و
بازرگانان یزد و کرمان که
ساکن تهرانست.
دکتر
نیکفرجام متصدی
آزمایشگاه باختر.
دکتر
نجم آبادی و دو نفر دیگر حضور داشتند ابتدا درباره برکناری آقای عطاءاللّه
خسروانی ازسمت وزارت و حزب ایران نوین صحبت شد دکتر صحت که نظر
مساعدی نسبت به ایشان نداشت و سوابق نامبرده را می دانست گفت خسروانی
کسی نبود نخست در وزارت کار عضو بیکاره ای بود و زندگی او عبارت از دو اطاق
بود ولی با زرنگی خود را به وزارت کشور رساند و فعلاً در الهیه دو منزل 5 هزار
متری دارد و باید دید این ثروت را از کجا آورده دکتر صحت گفت در این کشور افراد
نادرست را از کار برکنار می کنند ولی دیگر برای سایرین اعلام نمی کنند که او چه
دزدیها و خیانت هایی کرده است خسروانی هم از آنهاست ضمنا برادر او سرلشگر
خسروانی هم شنیده ام ثروت زیادی جمع کرده است در این موقع صاحب دفتر خانه
اسناد رسمی در کرج نیز اظهارات دکتر صحت را تأیید کرد و گفت در کرج که عده ای
با وزارت آبادانی و مسکن سر و کار دارند می گویند دکتر یگانه2 وزیر جدید آبادانی
و مسکن برخلاف دکتر نیک پی مرد خوب و مطلعی است نامبرده گفت دکتر
عالیخانی3 که وزارت اقتصاد و اقتصاد کشور را خراب کرد معلوم نیست وزیر جدید
چه میتواند بکند دکتر صحت گفت هوشنگ انصاری تا آنجا که من اطلاع دارم مرد
خود ساخته ای است و در
جوانی هم حتی در بازار
نزداخوان کار میکرده است و
مرد مطلعی می باشد.
دکتر
صحت از اینکه خسروانی و
نیک پی از فراماسونیها
بوده اند و این موضوع را تأیید
کرد و گفت واقعا کسیکه نام
فراماسونیها را با مدارک
منتشر کرد خدمت کرده و
سپس از سپهبد بختیار4انتقاد
کرد و گفت او هم خیانت کرده
است دکتر صحت گفت
بهرجهت امروز ما امنیت
داریم و باید قدر آن را بدانیم
در همه جا فقر و گرسنگی
وجود دارد شاه دلسوز است و فقط باید این فاصله را بین ملت و دولت کم کرد و
افرادی در اینکار مسئول هستند که خوب کار نمی کنند امروز خود وزیر دربار را
نمی شود ملاقات کرد معاونش را هم نمی شود ملاقات کرد در صورتی که اینها باید
مردم را با شاه نزدیک کنند اعلیحضرت در ملاقات با دانشجویان ایرانی که در خارج
تحصیل می کنند بیانات بسیار خوبی کردند و این تماس و نزدیکی واقعا خوب است
دکتر صحت گفت دکتر باهری5 در شیراز پول صندوق حزب توده را برداشته و به
مسافرت خارج رفته این کار او خوب بوده و مانعی نداشته و بر علیه توده ایها بوده
ولی او باید امروز بیشتر خدمت کند.
ارباب جلیل احمدخانلو ضمن صحبتی که باقر
فرهمند درباره شهرداری میکرد گفت امروز نباید حرف زد آدم گوشه گیر باشد بهتر
است.
فرهند گفت من دریک ملاقات بشهرستانی شهردار گفتم توصیه می کنم شما از
سال آینده بودجه درختکاری را حذف کنید زیرا با پولی که شهرداری تاکنون برای
اینکار داده باید تهران جنگل میشد درختها را بنام کاشتن در خیابانها با مأموران
شهرداری در باغات خود میکارند و بنگهداری آنها هم در صورت کاشتن در
خیابانها توجه نمی شود خود مردم بیشتر از شهرداری درخت میکارند و دیگر گفتم
فکر تعویض چند خیابان مهم کار اشتباهی است.
فرهمند ضمن صحبت گفت امروز
باز هم کارهای مهم دست فراماسوینهاست باید آنها ریشه کن شوند درباره آتش
گرفتن مسجدالاقصی1 صحبت شد فرهمند گفت کلیمی ها این کار را کردند.
ارباب
جلیل گفت من آنجا را دیده ام چیزی نیست آتش بگیرد گویا مواد شیمیایی آنها
ریخته اند که سبب حریق شده است.
نظریه منبع: 1ـ بحث برداشت پول صندوق توده ایها توسط دکتر باهری بین دکتر
صحت و رئیس دفترخانه اسناد رسمی در کرج صورت گرفت و بقیه اطلاعی پیدا
نکردند.
2ـ فرهمند از مخالفان یهودیها است.
نظریه رهبر عملیات.
بنظر میرسد مطالب فوق در جلسه مذکور مطرح شده باشد.
نظریه 20 ه 7.
نظریه رهبر عملیات مورد تأیید است.
رونوشت برابر اصل است.
اصل در کلاسه 225012 جلد 4 بایگانی شد این نسخه در کلاسه پرویز خسروانی71830 بایگانی شود.
توضیحات سند:
1ـ سید شمس الدین جزایری
فرزند آیت الله سید حسین
شوشتری جزایری در سال
1283 ش در تهران متولد شد و
از اولین گروه محصلین
دارالفنون بود که پس از
تحصیلات مقدماتی به آنجا
رفت.
سپس وارد دانشکده
حقوق تهران شد و پس از اخذ
مدرک لیسانس با پنجمین دوره
محصلین با سمت عضو مقدم
هیئت سرپرستی محصلین به
فرانسه رفت و در آنجا برای
تکمیل تحصیلات خود از خدمت
استعفا داد و در سال 1937 با
درجه دکترا در رشته اقتصاد به
ایران برگشت.
دکتر جزایری
سمتهای مختلف دولتی داشت،
از مدیریت کلی دخانیات تا
وزارت فرهنگ کابینه رزم آرا
و استانداری خراسان در زمان
دکتر امینی را طی کرده، در دوره
هجدهم نیز از تهران به نمایندگی
انتخاب شد و ریاست کمیسیون
برنامه را عهده دار بود.
در سال
1341 به عنوان امیر الحاج به
مکه رفت و در سال 47 پس از
چهل و دو سال کار فرهنگی و
تدریس در مقام استاد ممتاز
دانشگاه بازنشسته شد و پس از
آن به انگلستان رفت و در آنجا
اقامت کرد.
وی بعد از شهریور
1320 فعالیت سیاسی خود را
در «حزب ایران» آغاز کرد و در
سال 1324 که این حزب با حزب
توده ایران و حزب دمکرات
پیشه وری ائتلاف کرد، نخستین
کسی بود که انشعابی بوجود
آورد و به یاری ارسلان
خلعتبری و چند نفر دیگر حزب
جدیدی را به نام «حزب وحدت
ایران» تشکیل داد که ارگان
حزب وحدت ایران روزنامه
«شفق» بود که امتیاز آن
را هم خود او گرفته بود.
وی پس
از قتل رزم آرا از کارهای
دولتی کناره گرفت.
در دوران
حکومت دکتر مصدق وی از او
کناره گرفت و به اروپا رفت.
از وی تألیفاتی در زمینه حقوق
مالی و قوانین محاسباتی بر
جای مانده است.
از قبیل :
اقتصاد اجتماعی، حقوق کار و
بیمه های اجتماعی، قوانین مالیه
و محاسبات عمومی و مطالعه
بودجه از ابتدای مشروطیت
تاکنون.
وی سرانجام در اواخر مهرماه
1369 ش در لندن درگذشت.
(نشر دانش، ش 6 س 69 ـ
خواندنیها ش 84 ـ صبح امروز
ش 10 ـ چهل سال در صحنه،
جلال عبده)
2ـ محمد یگانه فرزند اسماعیل
متولد 1303 ه ش زنجان است
که پس از اتمام دوره دبستان و
دبیرستان در این شهرستان،
وارد دانشکده حقوق دانشگاه
تهران شد و در سال 1324
رشته قضایی و 1325 رشته
اقتصادی را به پایان رساند و
سپس در دانشگاه کلمبیا در
نیویورک در رشته اقتصاد ادامه
تحصیل داد و دکترا گرفت.
وی
در سال 1328 وارد دبیرخانه
سازمان ملل متحد در نیویورک
شد و 8 سال در شعبه خاورمیانه
به عنوان کارشناس اقتصادی
مشغول بود.
در سال 1336 به
عنوان متخصص تهیه برنامه به
تونس رفت و بعد از 16 ماه به
نیویورک مراجعت کرده و در
ابتدا معاون قسمت سیاستها و
برنامه های صنعتی و سپس
رییس آن قسمت شد.
وی در
عین حال رئیس قسمت اقتصاد
صنعتی بود و مسئوولیت
متجاوز از 20 کارشناس
را در نیویورک و یک صد نفر
دیگر را در کشورهای مختلف
جهان و 40 طرح مطالعات و 12
کنفرانس را عهده داشت.
در
سال 42 به سمت معاون
اقتصادی وزارت اقتصاد در
ایران منصوب شد و در مرداد
48 در کابینه هویدا به وزارت
آبادانی و مسکن رسید و سپس
به عنوان وزیر مشاور در کابینه
ماند.
یگانه در شهریور 1356
که وزیر مشاور و رییس
سازمان برنامه و بودجه بود، به
عنوان نماینده ایران در سازمان
کشورهای صادرکننده نفت
(اوپک) برگزیده شد.
وی
همچنین در کابینه آموزگار به
وزارت اقتصاد و دارایی رسید.
ر.ک : اسناد ساواک،
پرونده های انفرادی
3ـ علینقی عالیخانی فرزند
عابدین در سال 1307 ه ش در
تهران متولد شد.
از دانشگاه
تهران، لیسانس علوم سیاسی
گرفت و در کشور فرانسه موفق
به اخذ دیپلم عالی حقوق
بین المللی و دکترای دولتی در
علوم اقتصاد از دانشگاه پاریس
شد.
در فرانسه با الیزابت سوزان
ازدواج کرد و پس از بازگشت به
ایران، در مشاغل مهم دولتی، از
جمله ساواک، مشغول به فعالیت
گردید.
ساواک در گزارشی،
مشارالیه را چنین ارزیابی کرده
است : «روحیه و افکار و عقاید
نسبت به: شاهنشاه، خوب ـ مهین،
خوب ـ مذهب، عادی ـ خانواده و
زن و فرزند، خوب ـ میزان
علاقمندی به : مقام و قدرت، زیاد
سوابق خدمتی: مشاور شورای
عالی اقتصاد ـ مشاور شرکت ملی
نفت و مدتی هم در ساواک
مشغول بوده، طرفدار سیاست
غرب، در حین خدمت در ساواک
در چند کنفرانس کشورهای
اروپایی و آسیایی و آفریقایی
شرکت کرده و خدماتش مورد
رضایت اولیاء امور بوده است.
»
دکتر عالیخانی که به عنوان وزیر
اقتصاد کابینه هویدا فعالیت
می کرد و از گردانندگان حزب
ایران نوین بود، در
سوءاستفاده های مالی به آن حد
افراط کرد که در سال 44 چند نفر
از اعضای حزب ایران نوین در
مورد سوءاستفاده های وی،
تقاضای محاکمه حزبی برای
ایشان کردند، گزارشات سوء
استفاده های مالی و اخلاقی وی
به حدی است که می بایست در
یک مجموعه مستقل، چاپ و
منتشر شود.
مشارالیه در سال 1348 از
وزارت اقتصاد کنار گذاشته شد و
در بین بهت و حیرت
تحصیلکرده ها به ریاست دانشگاه
تهران منصوب شد.
وی که مورد
مراحم خاص محمدرضا پهلوی
بود در سال 1350 از ریاست
دانشگاه تهران، برکنار شد و
سپس در مشاغل : رئیس هیئت
مدیره بانک بین المللی ایران،
شرکت فرآورده های نسوز،
شرکت آلوپن، به سوءاستفاده های
خود ادامه داد.
در ذیل گزارش به تاریخ
19 /4 /52 در خصوص صدمه
عالیخانی به سیمان کشور به علت
دوستی با ابتهاج، پرویز ثابتی،
چنین نوشته است :
«اعلیحضرت همایون شاهنشاه
آریامهر، تیمسار ریاست ساواک
در جریان موضوع می باشند که
عالیخانی چنین صدمه ای زده
است.
»
وی پس از پیروزی انقلاب
اسلامی به انگلستان پناهنده شد
و به علت ارادتی که به اسداله
علم داشت، به نشر خاطرات او
پرداخت.
ر.ک : اسناد ساواک، پرونده های
انفرادی
4ـ تیمور بختیار در سال 1293 ه
ش در یکی از ایلات بختیاری
چشم به جهان گشود، پدرش
فتحعلی بختیار از خوانین بزرگ
بختیاری و نیای بزرگ او
جعفرقلی خان بختیاری بود.
بختیار تحصیلات خود را تا
سیکل در اصفهان گذراند و سپس
همراه با شاپور بختیار برای ادامه
تحصیل به بیروت رفت.
پس از
پایان تحصیلات مقدماتی
یکسال دوره مهندسی دید و
سپس برای تحصیل در مدرسه
نظامی سن سیر به فرانسه رفت.
دو سال بعد این مدرسه را با
درجه ستوان دومی ترک کرد و به
ایران بازگشت و در هنگ حمله
جمشیدآباد تهران مشغول به کار
شد.
وی در خدمت نظام در
هنگ های سوار به عنوان بهترین
افسر جوان شناخته شد تیمور
بختیار بعد از مدت کوتاهی برای
ادامه خدمت به زاهدان منتقل شد
و مقارن جنگ جهانی دوم وی به
اصفهان منتقل و سپس در سال
1321 با درجه سروانی به تهران
بازگشت صلاحیت و قابلیت های
فردی بختیار بزودی از او یک
فرمانده هنگ ساخت.
به طوری
که در سال 1325 به فرماندهی
هنگ سوار حمله رسید.
در جنگ
جهانی دوم که ایران توسط قوای
روسی و انگلیس اشغال و کنترل
شد و تحریکات تجزیه طلبی در
کشور شکل گرفت بختیار از جمله
افرادی بود که علیه تجزیه طلبی
کمونیست ها در آذربایجان
مبارزه کرد.
وی در این زمان با
درجه سرگردی فرمانده هنگ
سوار شاپور بود.
در جریان رفع
غائله آذربایجان، بختیار به طور
داوطلب برای سازماندهی
نیروهای پارتیزانی ضد حکومت
آذربایجان و کردستان به منطقه
خمسه زنجان که زیر نفوذ
برادران ذوالفقاری بود اعزام شد
وی در حوالی مراغه در ستون
دوم تحت امر سرلشگر ضرابی
داوطلب سرکوب یک پایگاه
فرقه دمکرات شد.
جنگ سختی
درگرفت و به کمک ذوالفقاری ها
به جسارت کامل به دمکراتها
حمله کرد و تعدادی را کشته و
بقیه را فراری داد این نبرد تنها
نبرد واقعی علیه نیروهای
دمکرات بود و تیمور به خاطر
این شهامت به درجه سرهنگی و
اخذ نشان نایل شد.
سپس
سرهنگ دوم بختیار برای ادامه
تحصیل به دانشگاه جنگ می رود
و در سال 1329 با احراز شاگرد
اولی و کسب نشان درجه اول
دانش به سمت رئیس ستاد لشگر
گارد شاهنشاهی تحت فرماندهی
حسین منوچهری (بهرام آریانا)
مشغول کار می شود.
یکی از
رویدادهایی که منجر به
محبوبیت و ترقی بیشتر بختیار
شد، دفع غائله ابوالقاسم خان
بختیاری است.
ابوالقاسم خان
عموی تیمور بختیار از خوانین با
نفوذ ایلات بود.
وی در سال
1321 تیپ اعزامی ارتش را
خلع سلاح و نابود کرد و هر از
گاهی علیه حکومت
نافرمانی هایی داشت.
دکتر محمد
مصدق نخست وزیر وقت
سرهنگ بختیار را مأمور سرکوب
غائله ابوالقاسم خان کرد.
انجام
موفقیت آمیز این مأموریت او را
به فرماندهی یکی از تیپ های
تهران رساند.
ولی با تصمیم دکتر
محمد مصدق مبنی بر انحلال
لشکر گارد و انجام تغییراتی در
پادگانها، سرهنگ بختیار به
فرماندهی تیپ زرهی کرمانشاه
منصوب شد.
در جریان 28 مرداد
32 تیپ زرهی کرمانشاه به
فرماندهی بختیار عازم تهران
می شود عده ای معتقدند این حرکت
بدنبال تقاضای سرلشکر زاهدی
برای کمک به کودتاگران صورت
گرفت، برخی معتقدند بختیار افسر
فرصت طلبی بود.
او به سمت تهران
حرکت کرد و در صورت پیروزی
هر گروهی او به آنها می پیوست.
در
تاریخ 5 /10 /1332 به عنوان
فرماندار نظامی تهران انتخاب شد
و در این مقام (بنابر آنچه که
فردوست گفته) از هیچ جنایتی
فروگذاری نمی کرد او در سال
1338 به درجه سپهبدی رسید و
سرانجام در تاریخ اول فروردین
1340 از کار برکنار و در اول
مهرماه 1340 بازنشسته شد.
و در
ششم بهمن ماه 1340 ایران را ترک
کرد و نهایتا در سال 1349 به قتل
رسید.
سپهبد تیمور بختیار به روایت
اسناد ساواک، ج اول، مرکز بررسی
اسناد تاریخی وزارت اطلاعات،
ص 4 ـ8
5ـ دکتر محمد باهری در سال
1298 شمسی در شیراز متولد شد.
تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در
این شهر به پایان رساند و لیسانس
حقوق قضایی خود را از دانشگاه
تهران دریافت نمود.
وی دوره
دکترای دولتی حقوق را در
دانشگاه پاریس گذراند و مدت
20 سال استاد دانشکده حقوق
دانشگاه تهران بود.
باهری که از
توده ای های قدیم و دبیر کمیته
حزب توده در فارس بود، بعدا
تغییر روش داد و مورد علاقه
اسداللّه علم واقع شد.
در تیرماه
1341 از طرف علم به عنوان
معاون نخست وزیر انتخاب گردید
و در اواخر همان سال در حالی که
دانشیار دانشکده حقوق بود، به
وزارت دادگستری رسید.
در سال
1345 به معاونت دربار منصوب
شد و مسئولیت امور اجتماعی
دربار به او محول گردید.
وی
مدتی نیز مسئولیت بازرسی عالی
شاهنشاهی آموزش عالی را به
عهده داشت و سرپرست برنامه های
تبلیغاتی جشنهای خانمان برانداز
2500 ساله شاهنشاهی نیز بود.
باهری از آغاز تأسیس «حزب
رستاخیز ملت ایران» بدان پیوست
و یک کانون فعال حزبی را در
تهران اداره می کرد.
وی در مرداد
ماه سال 1356 به سمت دبیرکلی
حزب منصوب شد و در 5 شهریور
ماه 1356 به عنوان وزیر
دادگستری وارد کابینه شریف
امامی گردید.
باهری دهها کتاب در
مدح خاندان پهلوی منتشر ساخت.
6ـ در تاریخ 30 مرداد ماه 1348
مسجدالاقصی نخستین قبله
مسلمین توسط اشغالگران قدس به
آتش کشیده گنبد مسجد در پنج
نقطه سوخت، یکی از آثار متبرکه و
یک منبر مخصوص با قدمت
هشتصد ساله سوخت و از بین
رفت، این جنایت دردناک خشم و
کینه تمام مسلمانان جهان را
برانگیخت و فریادهای «الجهاد» از
مناره های مساجد کشورهای
اسلامی، مسلمانان را به جهاد علیه
صهیونیسم جهت آزادی فلسطین
دعوت کرد، رئیس پلیس اورشلیم،
عامل آتش سوزی را یک مسیحی
استرالیائی به نام «مایکل ویلیام
رومن» معرفی کرد اما نگفت که آیا
وی اعتراف کرده و همدستانش را
معرفی نموده است یا نه؟ شاه نیز در
این زمان به صحنه آمد و وزارت
دربار، با صدور اطلاعیه ای، هزینه
تعمیر مسجدالاقصی را از سوی
شاه و ملت ایران پذیرفت.
حضرت
آیت الله گلپایگانی (ره) به همین
مناسبت از روحانیون و مردم
خواستند در جلسه ای که روز جمعه
15 جمادی الثانی در مدرسه فیضیه
تشکیل می شود، شرکت کنند،
ساواک که به وحشت افتاده بود، به
آیت الله شریعتمداری متوسل شد،
آقای شریعتمداری در ملاقات با
رئیس ساواک قم از برگزاری این
مراسم اظهار نگرانی کرد.
و گفت :
از رفتن طلاب تحت اختیارش به
طور غیر مستقیم به این مجلس
جلوگیری خواهد کرد، امام خمینی
(ره) در واکنش به حریق
مسجدالاقصی فرمودند:
«مسجدالاقصی را آتش زدند، ما
فریاد می کنیم که بگذارید،
مسجدالاقصی به همین حال نیم
سوخته باقی باشد، این جرم را از
بین نبرید، ولی رژیم شاه حساب
باز می کند و صندوق می گذارد و
به اسم بنای مسجدالاقصی از مردم
پول می گیرد.
تا شاید بتواند از این
راه استفاده نماید.
و جیب خود را
پر کند، و ضمنا آثار جرم اسرائیل
را از بین ببرد.
ر.ک: حکومت
اسلامی یا ولایت فقیه، درس 12،
صفحه 46، شایان ذکر است، از
سوی برخی علماء و مراجع تقلید،
در خصوص آتش زدن
مسجدالاقصی و رویدادهای
جانبی آن اعلامیه هایی صادر شده
است.
حضرت آیت الله العظمی
گلپایگانی در تاریخ 2 /6 /1348
اطلاعیه ای صادر کردند، مجددا
ایشان درباره جلوگیری رژیم شاه
از برگزاری مراسم اعتراض به
آتش زدن مسجدالاقصی در تاریخ
7 /6 /1348 اطلاعیه ای نوشتند.
حضرت آیت الله العظمی حکیم (ره)
طی تلگرامی در تاریخ شهریور
1348 به آقای حاج شیخ عبداللّه
مسیح تهرانی درباره به آتش
کشیدن مسجدالاقصی از سوی
صهیونیستها دست به افشاگری
زدند.
ر.ک : اسناد انقلاب
اسلامی، مرکز اسناد انقلاب
اسلامی، جلد اول، صص
7 /334
منبع:
کتاب
پرویز خسروانی به روایت اسناد ساواک صفحه 184