تاریخ سند: 24 مهر 1342
موضوع: ملاقات سیاکزاز برلیان با اللهیار صالح
متن سند:
شماره: 16886/س ت تاریخ:24 /7 /1342
موضوع: ملاقات سیاکزاز برلیان با اللهیار صالح
ساعت 0900 روز دوشنبه 22 /7 /42 سیاکزاز برلیان عضو کمیته دانشگاه نزد آقای اللهیار صالح رفته است. در اطاق ایشان آقای ادیب برومند نیز بود. پس از تعارف و احوالپرسی، آقای برلیان دانشجوی پزشکی و عضو کمیته سیاسی دانشگاه اظهار داشته آقای صالح منظور از آمدن ما نزد جنابعالی این میباشد که اصولاً دانشگاه را فعلاً یک پایگاه نظامی درست کردهاند و سربازان امروز صبح مستقیماً وارد دانشگاه شدند و من میخواهم بدانم که تکلیف ما چیست؟
آقای اللهیار صالح گفت میگوئید من چه کار کنم. بسیار خوب دستور صادر میکنم که خارج شوند، آیا ما چنین قدرتی داریم؟
برلیان اظهار داشت خیر، ولی کارها بیشتر به وسیله آقای جهانشاه صالح میباشد. ایشان هستند که سرباز به دانشگاه گسیل میدارند. دیروز که 19 نفر دانشجویان در دانشکده فنی متحصن شده و اعتصاب غذا کرده بودند، آقای صالح مستقیماً مقداری فحش برای دانشجویان پیغام میفرستند که قادر به بیان آن نیستم. اصولاً آقای صالح در دانشگاه خیلی کارهای وقیحانه انجام میدهند. ایشان روز اول که ریاست دانشگاه را به عهده گرفته بودند اظهار داشتند شما فرزندان من هستید، این چه پدر و فرزندی است؟
آقای اللهیار صالح گفت برادرم جهانشاه دیروز در حدود یک ساعت و نیم نزد من بود و اظهار داشت این کارهائی که در دانشگاه میشود خواست من نیست و من هیچکاره هستم. اعلیحضرت میگویند کارهایی است در مملکت شده و تنها دانشجویان مخالف آن هستند و حتی ممکن است دانشگاه را ببندند و به من گفتند که به دانشجویان بگویم اگر باز هم شلوغ کنند، آنها را میکشند. به زندان میاندازند. دانشگاه را تعطیل میکنند. اصولاً من به شما میگویم مگر همین دستگاه نیست که 15 خرداد را پشت سر گذاشته؟ آقا اینها آنقدر به جرائد خارجی پول دادهاند که کارهای ایران را ستودهاند. ملکه هلند به ایران آمد، مجلسی تشکیل دادهاند چقدر با فوریت و ماهرانه و شارل دوگل1 هم خواهد آمد و در آن مجلس سخنرانی میکند. آنها تنها دانشجویان را سد راه خود میبینند. برادر من جهانشاه خان متعلق به دستگاه است نه دستگاه متعلق به او. وی یکی از پیچ و مهرههای کوچک دستگاه میباشد و کاری نمیتواند بکند.
برلیان اظهار داشت که اصولاً بفرمائید کار ما و وظیفه ما افراد جبهه ملی در دانشگاه چیست و آیا ما ساکت بنشینیم و هرچه دلشان خواست بکنند.؟
آقای صالح گفت میگوئید من دستور بدهم شما مقاومت کنید. با دست خالی بجنگید و آنها هم شما را بکشند؟ من بگویم شما مهندس ریاضی2 را کتک زدید، فردا یک نفر دیگر را کتک بزنید. آیا این کارهای شما معقول میباشد؟ شما وکیل اول مجلس این دستگاه را کتک زدید، مجلسی که انگلستان و امریکا او را قبول دارد. فردا اعلام میکنند که دانشجویان، رئیس مجلس شورای ملی و وکیل اول تهران و رئیس دانشکده فنی و استاد خود را به قصد کشت کتک زدند، آن وقت درب دانشگاه را میبندند، همان طور که دانشسرایعالی را منحل کردند. من از شماها تقاضا دارم فعلاً تا مدتی صبر کنید تا این وضعیت آرام شود و آن وقت دست به کار شوید و شما انتظار نداشته باشید جبهه ملی، آن هم با این وضعش، به شما تکلیف کند که چه کار بکنید.
ناطق افزود امشب شورای مرکزی تشکیل میشود و شاید اکثریت نداشته باشد و شاید ما با همان هیئت اجرائی و یا اجرائی جدید شروع به کار کنیم و تنها راهی که شما دارید همان سکوت موقت است. چنانچه این سه نفر آقایانی که حال آمدهاند و در اینجا هستند از موکلین من میباشند که از کاشان آمدهاند، آقایان در سالهای قبل بسیار مبارزه کردهاند و جان و مال خود را در اختیار مبارزه گذاشتند، ولی امسال وضع را این طور دیدند، مجبور به سکوت شدند و از خانههای خود بیرون نیامدند؛ ولی باز از شما خواهش میکنم اندکی صبر کنید و تابع احساسات خود نشوید.
در خاتمه سیاکزاز برلیان گفت اگر اجازه میفرمائید اعضاء کمیته دانشگاه را به حضورتان بیاورم. ایشان گفتند با اینکه من میخواستم فردا یعنی سه شنبه به کاشان بروم ولی مسافرت را موکول به چهارشنبه میکنم و شما سه شنبه صبح با اعضاء کمیته نزد من بیائید تا مشروحاً صحبت کنیم.
نظریه. کوچکترین اقدام مستقیم باعث شناسایی مأمور نفوذی خواهد گردید.
توضیحات سند:
1. شارل آندره ژوزف ماری دوگل، فرزند هانری دوگل، در سال 1890م در لیل فرانسه به دنیا آمد. پدرش استاد فلسفه و ادبیات بود. ژنرال دوگل در 11 سالگی به همراه خانواده به پاریس آمد. در رشته نظامی در دانشگاه سن سیرو و دانشگاه نظامی فرانسه تحصیل کرد. در جنگ جهانی اول شرکت داشت و زخمی شد. در جنگ جهانی دوم، فرمانده یک لشکر زرهپوش بود که پس از اشغال فرانسه، به لندن رفت و به سازماندهی مبارزه علیه آلمان اقدام کرد. در سال 1944م با کمک امریکا و انگلیس رئیس جمهور دولت موقت فرانسه در الجزیره و دو سال بعد نیز رئیس جمهور فرانسه شد و طی دورههای مختلف در این سمت باقی ماند. در سال 1968م از ریاست جمهوری کناره گرفت و در یکی از دهکده های فرانسه به نوشتن خاطرات خود مشغول شد و دو سال بعد، در سال 1970م نیز از دنیا رفت.
3. عبدالله ریاضى، فرزند هاشم در 1285ش در اصفهان متولد شد. پس از تحصیلات مقدماتى براى ادامه تحصیلاتش به تهران سفر کرد و همزمان با تحصیل، به تدریس درس ریاضى در مدارس ابتدایى نیز مشغول شد، به طورى که پس از مدتى در محیط فرهنگى آن روزگار شهرتى به دست آورد و پس از گرفتن گواهینامه دبیرستان، در مدرسه صنعتى ایران و آلمان مشغول تدریس ریاضى شد. او در سال 1307 با اولین گروه دانشجویان به خارج از کشور اعزام شد و پس از 7 سال تحصیل و کارآموزى با اخذ دانشنامه مهندسى هیدرولیک به کشور بازگشت و در دانشگاه تهران به عنوان استادیار و پس از مدتى به سمت معاون دانشکده فنى برگزیده شد. ریاضی با شروع جنگ جهانى دوم و اوضاع بى سامان کشور از دانشگاه کنارهگیرى کرد، ولى پس از 28 مرداد 1332 دوباره به دانشگاه بازگشت و سه دوره کرسى ریاست دانشکده فنى را به خود اختصاص داد. مهندس ریاضى چند دوره در مجلس شوراى ملى به عنوان نماینده اول مردم تهران به سمت رئیس مجلس انتخاب شد که تا دوره 24 مجلس نیز در این سمت بود. ساواک در سند بیوگرافی وی مینویسد: «به نادرستی و بدرفتاری و عدم درک مسائل از نظر اجتماعی و سیاسی شهرت دارد.»
عبدالله ریاضی از اعضای تشکیلات فراماسونری و از مؤسسین لژ امیرکبیر بود. وی پس از پیروزى انقلاب اسلامى به عنوان مفسد فىالارض در فروردین 1358 به حکم دادگاه انقلاب اسلامى به اعدام محکوم شد.
ر.ک: رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، عبدالله ریاضی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1384
منبع:
کتاب
اللهیار صالح به روایت اسناد ساواک-جلد دوم صفحه 47