تاریخ سند: 31 فروردین 1350
موضوع : جلسه هفتگی عده ای از روحانیون
متن سند:
شماره : 15451 /20 ه 3
از ساعت 0700 الی 0900 روز 26 /1 /50 جلسه ای با شرکت شیخ
محمدرضا مهدوی کنی، سید علی غیوری، شیخ محمد حسن طاهری اصفهانی،
شیخ اکبر هاشمی و شیخ حسن لاهوتی در منزل شیخ حسین کاشانی تشکیل
گردید.
ابتدا حسن لاهوتی درباره کتاب شهید جاوید صحبت کرد و ایراداتی
گرفت که هاشمی پاسخ ویرا میداد ولی لاهوتی قانع نشده و گفت این کتاب خیلی
بد نوشته شده و چون از ناحیه طرفداران خمینی بوده است برای ما پسندیده
نیست.
هاشمی اظهار نمود من از شخصی که مورد اعتماد است شنیدم از قول
فلسفی میگفت که آقای مقدم به فلسفی تلفن کرده و اظهار داشته است ما اطلاع
یافته ایم دولت عراق میخواهد خمینی را ترور1 کند شما بایشان اطلاع بدهید که
مواظب خودش باشد.
فلسفی جواب داده است که من نمیتوانم این خبر را به
ایشان برسانم اگر منظور این است که خمینی آزاد است و باید بایران بیاید طرز
آمدن ایشان به ایران باید طور دیگری باشد نه باین صورت که از ترس کشته شدن
فرار کند و آقای مقدم اضافه نموده است در مورد دوم باید با مقامات بالا صحبت
کنم فلسفی سئوال کرده آیا این مطالب را نباید بکسی بگویم و آقای مقدم جواب
داده است مانعی ندارد بگوئید بعد قرار شد که خود هاشمی با فلسفی ملاقات و
جریان را از ایشان بپرسد.
نظریه شنبه: شنبه نظری ندارد.
نظریه یکشنبه:
یکشنبه نظری ندارد.
نظریه چهارشنبه: نظری ندارد.
توضیحات سند:
1 ـ حجۀ الاسلام سید حمید
روحانی در جلد دوم کتاب
نهضت امام خمینی در مورد
حادثه ترور امام بحث نسبتا
مفصلی نموده و اسنادی را ارائه
کرده است ما ذیلاً اجمالی از
واقعه را می آوریم.
رئیس ساواک قم در پیامی به
آیۀ اللّه پسندیده برادر امام و
حاج سید احمد آقا در قم، هشدار
داد که رژیم عراق بر آن است
امام را ترور کند و سپس ایران
را به دست داشتن در این جنایت
متهّم سازد! دیری نپائید که
سرهنگ مقدم (مدیر کل اداره
سوم) در تماس تلفنی با آقای
فلسفی همین موضوع را خاطر
نشان کرد و از او خواست که
امام را از این توطئه عراق با
خبر سازد.
یک باره در میان
مردم ایران، شایعه ترور امام
اوج گرفت و حتی گاهی خبر
برخورد گلوله ای به پای امام نیز
بر سر زبانها افتاد سپس آقای
روحانی ضمن منتسب کردن این
شایعه به رژیم شاه به تشریح
مواضع گروهها و سازمانهای
سیاسی در مورد شایعه ترور
امام پرداخته و سئوالاتی را
حول محور ترور مطرح و به آنها
پاسخ داده است، سپس
می نویسد:
در این میان آنچه برای همه
کسانی که در آن روز با امام سر
و کار داشتند شگفت آور و
تحسین برانگیز بود، بردباری،
شکیبائی، آرامش و بی تفاوتی
امام در برابر این شایعه بود.
امام نه تنها خود را نباخت،
نگرانی و پریشانی و نا آرامی
از خود نشان نداد، بلکه در
برابر آنانکه او را در رفت و
آمدها به مراقبت از خود و
احتیاط و خویشتن داری
فرامی خواندند با آرامی و
متانت ویژه خویش پاسخ داد :
«...
.
من یکی دو نفس دیگر
از عمرم باقی نمانده است.
امیدوارم که در بستر مرگ
طبیعی نمیرم زندگی ام که به
اسلام خدمتی نکرد، بلکه مرگم
باعث اثری شود.
»!
منبع:
کتاب
حجتالاسلام محمدتقی فلسفی به روایت اسناد ساواک صفحه 414
