چند یادآوری به کانون نویسندگان ایران
متن سند:
تثبیت در قلب ملت بر ثبت در دفتر دولت
مقدم است.
ثبت رسمی کانون نویسندگان ایران بوسیله
دولت فقط زمانی ارزشمند و افتخارآمیز است
که قبلاً ملت ایران آنرا تائید کرده باشد.
کانون
نویسندگان ایران در مقابل ملتی مسئول است
که برایش می نویسد.
نه دولتی که قرار است با
اجازه اش بنویسند.
کانون نویسندگان ایران با همه حسن نیت و
کوششی که از خود نشان داد نتوانست موافقت
دولتهای هویدا و آموزگار را برای شناسائی و
ثبت رسمی خود جلب کند.
دولت همچنان
مقاومت می کند و کانون را به عنوان یک
اتحادیه صنفی (که خواستهایش مانند همه صنوف و اجتماعات دیگر در قانون اساسی تصریح
شده است) به رسمیت نمی شناسد.
بعلاوه با حربه سانسور (ممیزی) و توسل به شیوه های تفتیش عقاید با آزادی بیان و قلم و آزادی
تشکیل اجتماعات در چهارچوب قانون اساسی ستیزه می کند.
از آنجا که هیچ گونه تغییر محسوسی در روش دولت دیده نمی شود، مخصوصا پس از مدت
طولانی انتظار و پس از بیانه های [بیانیه] متعددی که از سوی کانون منتشر شد و البته بی پاسخ
ماند، این نتیجه حاصل می شود که در شرایط کنونی دولت تحت هیچ عنوانی حاضر به تائید
صنف بر حق نویسندگان ایران نیست.
زیرا حقوق مورد نظر کانون «که در قانون اساسی نیز
تصریح شده است» با منافع دولت که مخالف آزادیهای دموکراتیک است مغایرت دارد.
این مخالفت ناشی از آن است که با احیای آزادی بیان حقایقی روشن خواهد شد که دست
اندرکاران حکومت را دچار دردسر خواهد کرد.
...
1 فعالیت های کانون بوده اند.
به خوبی از مضمون قانون آن آگاه شده اند و می دانند که دولت
مخصوصا در برابر همین خواستهای تصریح شده در قانون اساسی و تائید شده در اعلامیه
جهانی حقوق بشر است که ایستادگی می کند.
بنابراین اکنون که خواستهای کانون و نحوه
مقابله دولت با آنها در سطح جهانی روشن
شده است دیگر آگاه کردن مردم هدف اصلی
کانون نیست.
با توجه به شرحی که به اختصار آمد اکنون
کانون نویسندگان برای رسیدن به هدفهای
حیاتی و غیرقابل تعدیل خود که در جهت
آرمانهای ملت ایران نیز هست باید گامهای
تازه ای بردارد.
اما چگونه می توان این گامها را
برداشت؟ بدون شک کانون نویسندگان ایران
نمی تواند در دل دولتی قانون شکن و آزادی
کش زیست کند و مطلوب نظر ملت هم باشد.
هدفهای کانون نویسندگان ایران در عین
قانونی بودن غیرقابل تغییر و غیرقابل تعدیل
است و این دولت است که باید هدف و روش خود را تغییر دهد.
اما آیا دولت خودبخود سیاست
خود را تغییر خواهد داد؟
چنین به نظر می رسد که دولت در برابر کانون فقط در شرایطی ناچار به تغییر سیاست خواهد
شد که کانون را به عنوان یک نیروی مؤثر اجتماعی حس کند.
نیروئی که از جانب عموم
نویسندگان و مردم شیفته آزادی پشتیبانی شود.
اما آیا کانون در جهت احراز چنین قدرتی گام برمی دارد؟ آیا کانون نویسندگان خواهد توانست به
یک وزنه نیرومند صنفی که از اعتبار اجتماعی برخوردار است تبدیل شود؟
در جلسات شبهای شعر و سخنرانی که در انجمن فرهنگی ایران و آلمان و پس از آن در سالن
ورزش دانشگاه صنعتی برگزار شد، مردم نشان دادند که اگر کانون نویسندگان سخنگوی آنان
باشد و خواست آنان را بیان کند چگونه مشتاقانه به استقبالش می روند و از صمیم قلب تائیدش
می کنند.
به عبارت دیگر این نیروی پشتیبان عملاً نشان داده است که می تواند کانون را به چنان
قدرت اجتماعی تبدیل کند که دولت راهی جز تائید آن نداشته باشد.
اما چگونه می توان این مردم غیرتمند را به حمایت از کانون فراخواند؟ چگونه می توان این
جمعیت غرورانگیز را که خود پرورنده صدها
نویسنده و عضو بالقوه کانون است، به عنوان
پشتیبان در کنار خود نگاه داشت؟
بی گمان این جمعیت پرشور که از دست
دادنش به معنی شکست عملی کانون
نویسندگان ایران خواهد بود، فقط به همان
دلیلی دور کانون حلقه خواهد زد که در
جلسات شعر و سخنرانی گرد آمد.
حامیان
کانون نویسندگان ایران که در واقع مشتاقان
آزادی و حکومت قانون بر کلام و قلم هستند
فقط هنگامی از نویسندگان عضو کانون
حمایت خواهند کرد که آنان را پیشتاز، عامل و
بیانگر آرزوهای خود ببینند و ببینند که کانون
نویسندگان اصالت دارد، کانونی است که برای
شکستن سد آزادی بیان مجاهدت می کند،
برای شکستن سد آزادی قلم شجاعانه می نویسد، همچنانکه بیانیه های خود را شجاعانه
نوشت.
بدینگونه، پرسشی که پیش می آید این است که آیا برای انتشار مطالب خود، اعم از بیانیه
و متن سخنرانی و توضیح و درخواست و اعتراض قانونی، باید اجازه گرفت؟ آیا برای آزاد بودن
باید اجازه گرفت؟
چنین است که مردم می خواهند ببینند که کانون به رغم محدودیت صنفی در شرایط کنونی
جامعه ایران مبارزه اش را محدود نکرده است، به ویژه که اهل قلم، حتی در سخت ترین شرایط
تاریخی، همواره بیانگر خواهش های قانونی مردم بوده است.
ببینید که کانون فقط بیانیه صادر نمی کند.
ببینند که کانون برنامه های شعر و سخنرانی و انتشار مطالبش را معوق نمی گذارد و بدینوسیله
دولت را در انتخاب سیاست تهدید و ارعاب ترغیب نمی کند.
ببینند که کانون مصالح مشترک اعضایش را به داشتن سازمان اداری بی کم و کاست اولویت
می دهد.
ببینند که کانون نویسندگان بیش از هراس از چوب و چماق و میله های زندان به آزادیهای
مطلوب نظر خود می اندیشد.
ببینند که کانون پیش از چک و چانه زدن با دولت در اندیشه تثبیت خود در قلب ملت است.
فقط در یک چنین شرایطی است که کانون نویسندگان پشتیبانی غرورانگیز مردم را ـ مردمی که
برای آنها می نویسد ـ بدست خواهد آورد.
در حال حاضر این سئوال ممکن است مطرح شود که انتخابات کانون مقدم بر همه این اقدامات
است.
در اینجا یادآوری این نکته لازم است که برنامه درخشان و غرورانگیز شبهای شعر و
سخنرانی در انجمن ایران و آلمان و دانشگاه صنعتی در شرایطی تحقق یافت که تشکل اداری و
اجرائی کانون به مراتب ضعیفتر از وضع کنونی آن بود.
و به علاوه آنچه اعضای کانون را به هم
پیوند می دهد در حقیقت خواست آگاهانه و مشترک آنها برای تحقق آزادیهای بیان و قلم است.
اعضای کانون نویسندگان حتی بی آنکه انتخاباتی انجام دهند می توانند با برنامه ای که تعیین
خطوط اصلی آن دشوار نیست در جهت تحقق اهداف خود کوشش کند.
معهذا برای حل مسئله
مدیریت، اعضای کانون می توانند توافق کنند که فعلاً همان هیئت مدیران موقت و احیانا با
همکاری تنی چند از اعضای موجه در سطح مدیریت تا رسیدن به شرایط انتخابات وظایف
هیئت دبیران را برعهده گیرد.
ما، به عنوان گروهی از نویسندگان وفادار به مبارزه بر ضد سانسور
و تفتیش عقاید که در عین حال به عضویت خود در کانون نویسندگان ایران پابرجا و دلبسته اند
علاقه خود را به فعالیتهای مثبت همراهان خود اعلام می کنیم و بار دیگر تاکید می کنیم که
تمکین دولت در برابر کانون نویسندگان فقط پس از تثبیت آن در قلب ملت آزادیخواه
امکان پذیر است.
کانون نویسندگان در درجه نخست در برابر کسانی مسئول است که برای آنها
می نویسد که باید بنویسد.
زیرا نه قلم را از دست نویسندگان بیدار دل گرفته اند نه کاغذ را و نه
زبان را به کامشان دوخته اند.
جمعی از نویسندگان و اعضای کانون نویسندگان ایران
توضیحات سند:
1ـ افتادگی در اصل سند در انتهای صفحه اول وجود دارد.
منبع:
کتاب
کانون نویسندگان ایران به روایت اسناد ساواک صفحه 378