پهلوى یا بختیار!!؟
متن سند:
پهلوى یا بختیار!!؟
تاریخ 25 ساله شاهنشاهى در ایران، مشحون از ظلم و جنایت و فساد و لاابالىگرى است و علىرغم آن که این تاریخ ننگین، به قلم مورخالسلطنهها به رشته تحریر در آمده است، باز هم در لابهلاى آن، صحنههاى مختلفى وجود دارد که به خوبى نشانگر ادعاى بالاست و در این بین داستان حرمسراها و عیاشىهاى شاهانه از ویژگیهاى دیگر برخوردار است.
محمدرضا پهلوى که وارث تاج و تختى این چنین بود، در پیروى از اسلاف خود در عیاشى و فساد هیچ فروگذار نکرد و از ابتداى سنین بلوغ به زنبارگى روى آورد، ماجراى ارتباط او با مستخدمه مدرسه سوئیسى لُهروزه که توسط حسین فردوست نقل گردیده، یکى از بسیار آن است.
او برخلاف ظاهر پر مدعاى خود که در راستاى عوامفریبى مردم سادهاندیش، دم از دین و تمسک به آداب و سنن مذهبى مىزد و تصاویرى از حضور خود در حریم مقدس رضوى (ع) و مسجدالحرام را به نمایش مىگذاشت، در زندگى سراسر فساد و غرق در منجلاب هوسرانىها، براى تنها چیزى که حرمت قابل نبود، دین و مذهب بود ـ چون که مأموریت او و پدرش دینزدایى بود ـ او تنها از اسلام و شیعه نامى را یدک مىکشید و دیگر هر آنچه بود بىقیدى نسبت به تمام قوانین الهى بود. معشوقههاى دوران هوسرانى او و دخترکانى چون پرى غفارى که در لجنزار عیاشىهاى او به تباهى کشیده شدند و البته از ثروتهاى کلان و جواهرات و... نیز بهرهمند شدند، کم نیستند. سیرى ناپذیرى محمدرضا پهلوى در فساد، مرزهاى جغرافیایى را نیز در هم شکست و در کشورهاى مختلف، با زنان مختلفى ارتباط گرفت و با سرازیر کردن جواهرات سلطنتى و... در دامان آنان، آتش هرزگى خود را هر روز شعلهورتر ساخت.
ارتشبد سابق حسین فردوست در نقل خاطرات خود در این خصوص چنین گفته است:
«محمدرضا در طول حیات خود، زندگى زناشویى سالمى نداشت و به تمام معنا فردى عیاش بود... زمانى که در سال 1315 محمدرضا به ایران مراجعت کرد... در اندرون، همه فیروزه را بهعنوان زیباترین زن تهران مىشناختند. فیروزه یک سال قبل با یک پزشک ارتش ازدواج کرد و چند ماه بود طلاق گرفته بود... قرار شد من فیروزه را بیاورم. من به مطب فیروزه در خیابان لالهزار رفتم و فیروزه پس از دو ساعت آرایش آماده شد. او را نزد محمدرضا آوردم، خیلى زود آشنا شدند و از آن پس، فیروزه در عمارت محمدرضا زندگى مىکرد... ارتباط محمدرضا تا ازدواج با فوزیه ادامه داشت به او ماهیانه سیصد تومان مىپرداخت... این که مسأله ازدواج با فوزیه پیش آمد... فیروزه از این موضوع بسیار غمگین شد و خواهش کرد که از ایران برود. محمدرضا موافقت کرد و چند قطعه جواهر و حدود دویست هزار تومان پول نقد به او داد که جمعا با ارزش جواهرات حدود پانصد هزار تومان بود. این پول براى آن موقع که حقوق من (ستوان 2) 55 تومان بود پول کلانى مىشد.... محمدرضا مخفیانه با دخترى به نام دیوسالار ارتباط پیدا کرد. مسلما محمدرضا به دیوسالار پول کلانى داده بود. زیرا در آمریکا (سفر سال 1328) که او را دیدم، در لوسآنجلس خانهاى بسیار وسیع و زیبا با وسایل مدرن داشت که متعلق به خودش بود و تردیدى نیست که چند برابر ارزش خانه پول در بانک و جواهرات داشت.
مدتى پس از جدایى از فوزیه، محمدرضا از من خواهان معرفى زنى شد... من نیز در یک مهمانى باشگاه افسران مادر و دخترى را دیدم. دختر حدود 16 ـ 17 ساله و موبور و زیبا و بلند قد بود... به محمدرضا گفتم. گفت که مادر و دختر را به سرخه حصار بیاور... نام دختر پرى غفارى بود... من یکى دو بار پرى را به کاخ بردم و پس از آن راننده محمدرضا این کار را انجام مىداد... براى ازدواج با ثریا از او جدا شد... پس از جدایى از ثریا براى ازدواج با زنى به نام گیتى خطیر ارتباط پیدا کرد... او شوهر کرده و طلاق گرفته بود. ارتباط گیتى تا ازدواج با فرح ادامه داشت...»
محمدرضا قبل و بعد از ازدواج با فرح که زن رسمىاش بود، با زنهاى زیاد ارتباط داشت. رفیقههاى یک شبه و چند شبه فراوانى داشت که معرف آنها اشرف (خواهرش) و عبدالرضا (برادرش) بودند و اینها بیشتر از رده مهمانداران خارجى هواپیماها بودند. در مسافرتهایش به آمریکا هم زنهاى متعددى را مىدید که دوّلو به او معرفى مىکرد... بهطور کلى پولهاى کلانى به اینها مىداد. در مسافرتها به آمریکا در نیویورک من دو نفر را به محمدرضا معرفى کردم. یکى گریس کلى بود که در آن زمان آرتیست تئاتر بود و دوبار با او ملاقات کرد و محمدرضا به وى یک سرى جواهر به ارزش حدود یک میلیون دلار داد... نفر دوم یک دختر آمریکایى نوزده ساله بود که ملکه زیبایى جهان بود. محمدرضا مرا فرستاد و او را آوردم... به او نیز یک سرى جواهر داد که حدود یک میلیون دلار ارزش داشت...»1
سند زیر نامهاى است از یکى از زنانى که محمدرضا با آنان ارتباط برقرار کرده است.
این نامه از ایالت میشیگان آمریکا ارسال شده که مأمور ساواک در اداره پست آن را به ساواک فرستاده است. مستمسک ساواک در این مسأله عدم آشنایى کامل مأمور به زبان انگلیسى است که کلمه پهلوى را بختیار خوانده است!!؟ وگرنه هرگز این سند هم در سابقه ثبت نمىگردید.
این زن که «جین مالینوسکى» نام دارد در آوریل 197 (اردیبهشت 1349) از طریق رسانههاى آمریکایى، از قصد مسافرت شاه ایران به آمریکا اطلاع یافته و در نامهاى ضمن اشاره به روزهاى خوشى که با او داشته، درخواست مىکند که مجددا با هم باشند. نگارنده این نامه به درخواست ازدواج پنج سال گذشته شاه ایران با خود اشاره کرده و ضمن ابراز تأسف از دادن پاسخ منفى ـ که علت آن، عشق وى به یک قمارباز بوده است ـ نوشته مىخواهد گذشته را جبران نماید.
ترجمه اجمالى این سند، به شرح زیر است :
23 آوریل 197
شاه بزرگ پهلوى
من جین مالینوسکى، عشق قدیمى شما از شیکاگو و واشینگتن دى سى، عکس شما را با عینک آفتابى در روزنامه دیدم و شما به نظرم آمدید.
شاه، لطفا اگر مىشود شما را در تعطیلات 26 ـ 16 ژوئن در Uolceyon ببینم. ما مىتوانیم لحظات خوش داشته باشیم. مانند آنچه در کوهستان واشینگتن دى سى داشتیم. من متأسفم از این که وقتى شما براى من لباس عروسى گرفتید و حقیقتا من اشتباه کردم که عشق به یک قمارباز را بر شما ترجیح دادم و زندگى من ویران شد و حالا من نسبت به او علاقه ندارم و در طول پنج سال گذشته تنها یک روز او را دیدم. من با تمام احساساتم شکست خوردم و هیچ احساسى نسبت به او ندارم. و زمان عشق را در شما گم کردهام.
من به یاد مىآورم، وقتى که در شیکاگو نزدیک من ایستاده بودید و همراهان مرا با شما تنها گذاشتند ـ به یاد مىآورم ـ من نمىتوانم آن روزها را فراموش کنم. لطفا در 6 ژوئن 197 به آمریکا بیا، من امیدوارم که در این جا یک شانس براى من به دست آید. دوباره ـ عشق ـ جین.
متن برگ خبر این سند، نیز چنین است :
محترما به استحضار مىرساند فتوکپى پیوست که به خط و امضاى زنى آمریکایى به نام جین مالینوسکى از میشیگان فرستاده شده خطاب به اعلىحضرت همایون شاهنشاه است احتمال قریب به یقین نویسنده مبتلا به بیمارى روانى است. زیرا نامبرده ضمن اظهار این که چند سال قبل در میشیگان روزهاى خوشى را با هم گذرانیدهاند، از شاهنشاه آریامهر دعوت کرده است که به میشیگان بروند و در منطقهاى که او آن جاست با هم باشند.
با ریاست بخش سانسور مذاکره شد اظهار داشتند که همکار ما در اداره پست به علت عدم آشنایى کامل با زبان انگلیسى اشتباها کلمه پهلوى را بختیار خوانده است و همین اشتباه توسط کارمند بخش [تکرار] شده است که شدیدا به آنها تذکر داده شد.
توضیحات سند:
پینوشت:
1. ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ج 1، صص 209 ـ 205
منبع:
کتاب
اتفاقات تاریخی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 281