تاریخ سند: 4 اردیبهشت 1348
موضوع : حضور چند تن از افراد جامعه سوسیالیستها در منزل احمد جاوید
متن سند:
شماره : 27611 /20 ه 2
سه شنبه شب چند تن از افراد جامعه سوسیالیستها در منزل احمد جاوید
جهت صرف شام دعوت داشتند که در بین آنان عباس عاقلی زاده1 ـ علیجان
شانسی ـ حسین تحویلدار2 ـ امراله کاظمی پور و احمد جاوید شناخته شدند.
ابتدا علیجان شانسی اظهار داشت اخیرا بختیار از زندان لبنان برای خمینی3
نامه ای نوشته و در نامه خود
اظهار داشته است که در
زمان تصدی من در سازمان
امنیت آقایان علماء در
زندانها و سازمان امنیت
مورد شکنجه قرار داشتند
ولی در این جریانات من
مقصر نبودم و از خمینی
معذرت خواسته است.
شانسی اضافه کرد امکان
دارد تیمور بختیار با استفاده
از حمایت انگلستان و
مخصوصا حزب کارگران
[آن] کشور از طریق لبنان
وارد خاک عراق شود و در
عراق گروه کردهای جلال
طالبانی4 و کردهای متواری از ایران را که در گروه طالبانی گرد آمده اند رهبری
نماید و با همکاری جلال طالبانی مبارزه را با رژیم موجود آغاز نماید.
بعد عباس عاقلی زاده شدیدا از سیاست دولت ایران در مورد اختلاف ایران و
عراق انتقاد نمود و گفت در موقعی که ملل عرب سرگرم مبارزه با دولت اسرائیل
هستند دولت ایران شط العرب را بهانه خود قرار داده و از طریق کاریکاتور و
تبلیغات با دولت عراق سر جنگ دارد تا از این طریق عراق از مبارزه با اسرائیل
بازماند.
عباس عاقلی زاده اضافه کرد چنانچه دولت هویدا نتواند از دولت
آمریکا کمکهای اقتصادی دریافت نماید امکان دارد دولت ایشان تعویض شود و
بجای او اردشیر زاهدی5 مأمور تشکیل کابینه گردد.
عاقلی زاده سپس گفت
اخیرا در ایران یک سازمان سیا بوجود آمده که برای آمریکائیها فعالیت می کنند
اردشیر زاهدی ـ تیمسار مبصر6 ـ تیمسار سپهبد نصیری ـ تیمسار علوی مقدم و
چند نفر دیگر در این سازمان عضویت دارند.
عاقلی زاده ادامه داد ما پریشب در منزل دکتر منوچهر هزارخانی7 جلسه داشتیم
در این جلسه ما چند نفر بودیم و قرار است فردا صبح (3 /2 /48) با داریوش
فروهر8 ملاقات نمائیم.
عاقلی زاده در مورد علت
نیامدن منوچهر صفا9 به
منزل جاوید اظهار نمود
منوچهر صفا امشب با جلال
آل احمد10 و چند نفر دیگر
از نویسندگان مخالف دولت
در یکی از کافه ها جلسه
داشت و نتوانست به
میهمانی امشب بیاید ضمنا
غالبا جلال آل احمد و چند
نفر از مخالفین در کافه های
تهران جلسه تشکیل
می دهند تا در موقع لزوم از
این جلسه ها استفاده شود.
علیجان شاسی اظهار نمود
من هر روز صبح زود در خیابان سینا پاساژ سینا با داریوش فروهر ملاقات
می نمایم چون فروهر برای فروش این پاساژ وکالت دارد.
نظریه منبع : این جلسه ابتدا قرار بود دوشنبه شب تشکیل گردد لکن به منظور
شرکت منوچهر صفا که گفته بود روز دوشنبه جایی کار دارد روز سه شنبه تشکیل
گردید.
نظریه رهبر عملیات :
1ـ برابر گزارش خبری شماره 27603 /20 ه 2 ـ 4 /2 /48 منوچهر صفا به
رستوران برگ سبز واقع در خیابان کاخ شمالی مراجعه نموده و تا ساعت 2100
شخص دیگری با وی مشاهده نگردید و در رستوران مذکور به تنهائی مشغول
صرف شام و مشروب بوده.
2ـ در مورد سایر اقدامات انجام شده به گزارش عملیاتی خبر توجه فرمائید.
نظریه 20 ه 2 ـ منزل علیجان شانسی در خیابان سینا واقع است و برخورد او با
فروهر به خاطر نزدیک بودن منزلش با پاساژ مورد بحث می باشد.
رونوشت برابر اصل و اصل در 122017 می باشد
جلد اول
23132 بایگانی بود
27611 /20 ه 2 ـ 4 /2 /48
توضیحات سند:
1ـ عباس عاقلی زاده فرزند
محمدحسن در سال 1315 در
تهران متولد شد.
نامبرده عضو
هیئت اجرائیه جامعه
سوسیالیست ها نهضت ملی
ایران (نیروی سوم) و از
گردانندگان فعال جامعه مزبور
بود.
اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی
2ـ حسین تحویلدار فرزند
عبدالعزیز در سال 1314 در
تهران متولد شد.
وی که آهنگر و
فروشنده لوازم مهندسی بوده
در جامعه سوسیالیستها فعالیت
داشته و جلسات حزب را در
منزل خود تشکیل می داده است.
در سال 1334 نامه کانون
نویسندگان را به هویدا داده و
در سال 1344 به اتهام اقدام
علیه امنیت کشور به چهار سال
حبس محکوم شده که پس از دو
سال عفو گرفته و آزاد شده است.
در سال 1357 توسط حکومت
نظامی به جرم داشتن اعلامیه
جبهه ملی بازداشت و با در
اختیار گذاردن اطلاعات خود،
آزاد گردیده است.
ـ اسناد ساواک، پرونده های
انفرادی
3ـ حضرت آیت الله سید روح اللّه
موسوی خمینی فرزند سید
مصطفی موسوی در 2
جمادی الثانی 1320ق در
شهرستان خمین چشم به جهان
گشود.
و پس از تحصیل
مقدماتی به حوزه علمیه اراک به
زعامت حاج شیخ عبدالکریم
حائری یزدی به سال 1339ق
رفت و یک سال بعد که آیت الله
حائری حوزه علمیه اراک را به
قم انتقال داد ایشان هم به قم
رفت و تا سال 1345ق سطح را
به پایان رسانیده و در حوزه
درس مرحوم حائری شرکت
کرد و در محضر ایشان به درجه
اجتهاد رسید و پس از آن تدریس
علوم «منقول» و خارج فقه و
اصول را در سال 1364ق همزمان
با ورود آیت الله بروجردی به قم
آغاز کرد که البته پیش از شروع به
تدریس خارج سالیان دراز به
تدریس «سطح» اشتغال داشت.
امام خمینی در اردیبهشت
1323 اولین بیانیه سیاسی خود
را مبنی بر قیام عمومی علمای
اسلام و جامعه اسلامی، آشکارا
اعلام داشت اما پاسخ مناسبی
دریافت نکرد اما امام امیدوار و
مقاوم به مبارزات خود ادامه داد
تا اینکه در فروردین 1340
آیت الله بروجردی رحلت کرد و
در 16 مهر 1341نیز لایحه
انجمنهای ایالتی ولایتی به
تصویب کابینه امیر اسداللّه علم
رسید.
در این موقع امام به
همراه علمای بزرگ قم و تهران
دست به اعتراضات همه جانبه
زدند که در این میان لحن
تلگرافهای امام به شاه و
نخست وزیر تند و هشدار دهنده
بود و در پی آن شاه که
می خواست اصول ششگانه
اصلاحات خویش را به
رفراندوم بگذارد با بیانیه
کوبنده ـ بهمن 1341 ـ امام
مواجه شد و در ادامه با پیشنهاد
امام خمینی عید نوروز سال
1342 در اعتراض به اقدامات
رژیم تحریم شد و متعاقب آن
شاه که در صدد سرکوب بود در
فروردین 1342 که مصادف با
شهادت امام جعفر صادق
(علیه السلام) بود فاجعه خونین
فیضیه و شبیه به آن را در طالبیه
تبریز بوجود آورد و بدنبال این
فاجعه امام اعلامیه معروف خود
را در 13 فروردین 1342 تحت
عنوان «شاه دوستی یعنی
غارتگری» منتشر ساخت.
این مبارزات که برای رژیم
گران تمام می شد باعث
دستگیری امام در سحرگاه 15
خرداد 42 و فاجعه خونین 15
خرداد گردید اما با فشار علما و
مردم این دستگیری و زندان در
11 مرداد همان سال به پایان
رسید.
ولی این ظاهر قضیه بود
چون امام پس از آن به قولی به
داودیه منتقل شده و حصر ایشان
تا 18 فروردین سال بعد ادامه
داشت که نهایتا در این روز امام
به قم منتقل شدند.
اما مبارزه به
این جا ختم نمی شد.
و با
افشاگری امام علیه تصویب
لایحه کاپیتولاسیون، ایران در
سال 43 ـ آبان 1343 ـ مجددا
در آستانه قیام قرار گرفت که در
پی آن در سحرگاه 13 آبان 43
امام دوباره دستگیر و از آنجا به
تهران و سپس از طریق هوایی
به آنکارا تبعید شد که این تبعید
یازده ماه به درازا کشیده شد
ولی مجددا امام در 13 مهر 44
به تبعیدگاه دوم فرستاده شد
یعنی از ترکیه به عراق اعزام
گردید که این تبعید 13 سال
بطول انجامید که البته در این
مدت طولانی دست از مبارزه
برنداشته و با صحبتها و
سخنرانیها و بیانیه ها مردم را
روشن و راهنمایی می نمود و
پس از آن امام در 14 مهر 57 از
بغداد به پاریس عزیمت نموده
در نوفل لوشاتو سکونت کرد که
این سکونت در تاریخ 12 بهمن
1357 به پایان رسید و امام به
ایران بازگشت و ثمره این
مبارزات نمایان شد و انقلاب به
پیروزی رسید.
امام در عصر روز 12 بهمن 57
در بهشت زهرا تهران با مردم
ایران سخن گفتند و دولت
وقت را غیر قانونی خواندند.
امام پس از پیروزی انقلاب در
تاریخ 10 اسفند 57 از تهران به
قم رفتند، تا زمان ابتلاء به
بیماری قلبی ـ 2 بهمن 1358 ـ
در این شهر بود ولی پس از 39
روز مداوا در بیمارستان قلب
تهران، بطور موقت در منزلی در
منطقه دربند تهران ساکن شد و
سپس در تاریخ 27 اردیبهشت
1359 بنا به تمایل خود به منزلی
در محله جماران نقل مکان کرده
تا زمان رحلت در همین منزل
ماند.
دهها کتاب و اثر گرانبها از
امام خمینی در مباحث اخلاقی،
عرفانی، فقهی، اصولی، فلسفی،
سیاسی و اجتماعی بر جای مانده
که بسیاری از آنها تاکنون منتشر
شده است.
اما سرانجام در روز 14 خرداد
1368 در بیمارستان بقیه اللّه
(عج) به ملکوت اعلی پیوست.
در رابطه با حضرت امام خمینی
(ره) کتب بسیاری تدوین گردید.
که از آن جمله است :
بررسی و تحلیلی از نهضت امام
خمینی ـ سید حمید روحانی
زندگینامه امام خمینی ـ دکتر
حاتم قادری و ...
4ـ جلال طالبانی نامبرده پیرو
مذهب تسنن، لیسانسیه حقوق از
بغداد آشنا به زبان های کردی و
عربی و انگلیسی می باشد.
از
سال 1953 داخل کمیته مرکزی
حزب پارت شده و در 1957 به
عضویت کمیته سیاسی حزب نائل
آمده و در سال 1960 به
نمایندگی روزنامه خبات به
بلغارستان مسافرت نموده است
مشارالیه فردی باهوش و در
امور سیاسی اطلاعات وسیعی
دارد.
مدتها با دولت مرکزی
عراق جنگیده و قبل از روی کار
آمدن عارف برای رفع غائله
اکراد شمالی عراق با جمال
عبدالناصر ملاقات کرده است.
در
سال 42 مخفیانه از اروپا به
عراق آمده و با افراد خود در
منطقه چم زیران وماوت تماس
گرفته و با دولت وارد مبارزه
گردیده و برای بار اول در این
منطقه شکست خورده و
عقب نشینی نموده است.
نامبرده
در سال 43 با افراد خود به ایران
پناهنده و علت آنرا اختلاف با
ملامصطفی عنوان نموده پس از
مدتی ظاهرا اختلافات رفع و به
عراق مراجعت نموده ولی مجددا
به علت بروز همان اختلافات با
افراد خود به دولت عراق پیوست.
نامبرده در سال 45 با کمک
دولت عراق حزب ربیعه را
تشکیل می دهد تا بتواند با
ملامصطفی بهتر مبارزه کند اما بر
اثر برتری و قدرتمندی
ملامصطفی، طالبانی همیشه از
ملاشکست می خورده است.
چنانچه بعدها از ملا امان
می خواهد و سالها با وی زندگی
می کند.
از جمله حامیان طالبانی
دولت مصر از زمان جمال
عبدالناصر، تا زمان سادات بوده
است و همیشه به وی برای
خرابکاری در ایران و بعضا در
عراق کمک های مادی و سیاسی
می کردند.
مشارالیه از امکانات
دولت عراق از قبیل پول، پادگان،
اسلحه، ماشین، هلیکوپتر
(چرخبال) برای کارهای خود
استفاده می کرده است.
با
سخت گیریهایی که در سال 46
ملامصطفی نسبت به (ایرانیان
متواری که علیه ایران اقدام
می کردند انجام می داد، لذا
متواریان ایران متوجه طالبانی
می شوند و برعلیه وی تبلیغ
می کنند.
و در همین سال رابطه
جلال طالبانی، با دولت عراق
تیره می شود و در همین موقع با
اشاره دولت عراق و شوروی
رابطه وی با ملامصطفی خوب
می شود و ملامصطفی هم از جلال
اظهار رضایت می کند.
و از وی
در می گذرد و امان نامه به وی
می دهد و رابطه ملا با دولت
عراق نیز بهبود می یابد (البته باید
توجه داشت که رابطه بین دولتین
ایران و عراق در نزدیکی
طالبانی ها و بارزانی ها تأثیر
داشته است) نامبرده در فروردین
سال 49 اظهار تمایل می کند که
به ایران پناهنده شود که ساواک
مرکز شرایطی برای وی و
گروهش قرار می دهد که عبارت
بوده از تحویل اسلحه خود به
محض عبور از مرز و پذیرفته
شدن هیچگونه قید و شرطی از
طرف دولت ایران ولی اداره کل
هشتم ساواک، با پناهندگی وی و
گروهش به ایران مخالفت می کند
و در خواست وی پذیرفته
نمی شود.
در سال 50 دولت
عراق به نامبرده و عده ای دیگر
از همکاران وی دستور
خرابکاری در مرز ایران را
می دهد که ملامصطفی با آن
مخالفت می کند.
مشارالیه در
سال 51 برای جلب نظر اکراد به
اروپا مسافرت می کند و بعد از
اخذ لیسانس برای گرفتن دکترای
خود به تحصیل ادامه می دهد و
مخفیانه با دولت عراق بر علیه
ملامصطفی تماس داشته است.
در سال 54 نامبرده به سوریه
می رود و با مقامات سوری جهت
جنگ بر علیه عراق مذاکره
می کند اما دولت عراق در صدد
جلب توجه وی برمی آید تا برای
پیشبرد اهداف اکراد شغل حساس
به وی ارجاع نماید.
در سال 56
مرتب به مصر و لیبی مسافرت
کرده و به تبادل نظر و
اطلاعات بر علیه دولت عراق با
آن کشورها پرداخته است.
اما با
همه این احوال در اواخر سال 56
نامبرده با مسافرت های مکرر به
شوروی و چین تصمیم به امضاء
قرارداد صلح با دولت عراق و
استقرار در مرزهای شمالی عراق
را می گیرد.
بهر حال یکی از
ویژگیهای بارز سیاسی طالبانی،
انعطاف پذیری بی حد حصر و
لحظه به لحظه اوست.
ـ اسناد ساواک، پرونده های
انفرادی
5ـ اردشیر زاهدی پسر فضل اللّه
زاهدی، در مهرماه 1307 در
تهران بدنیا آمد.
پس از
تحصیلات ابتدایی در تهران و
اصفهان، تحصیلات متوسطه را
در سال 1325 در دبیرستان
اسلامیه بیروت به پایان برد و
راهی آمریکا شد.
وی در سال
1328 گواهینامه کشاورزی را
از کالج کشاورزی ایالت «یوتا»
آمریکا دریافت داشت.
مدرک
تحصیلی اردشیر توسط وزارت
فرهنگ وقت به عنوان «معادل
لیسانس» ارزیابی شده است.
اردشیر احتمالاً از سال های
تحصیل در بیروت با کرمیت
روزولت آشنایی یافت و با
سرویس اطلاعاتی نوپای
آمریکا در ارتباط قرار گرفت.
در
بازگشت به ایران دارای روابط
دوستانه با آمریکاییان مقیم
تهران بود.
او در اردیبهشت
1331 به همراه مرتضی امیر
ارجمند (کارشناس ساختمان های
روستایی) به استخدام وزارت
کشاورزی درآمد و در پست
معاونت و خزانه داری «کمیسیون
مشترک ایران و آمریکا برای
بهبود امور روستایی» (اصل 4
ترومن) قرار گرفت.
اسناد موجود
از روابط بسیار نزدیک اردشیر
زاهدی با ویلیام وارن رئیس
«اصل 4 ترومن» خبر می دهد.
طبق این اسناد، اردشیر زاهدی
ظاهرا در اسفند 1331 از طرف
وزارت کشاورزی به مدت یک
سال برای آموزش به آمریکا
اعزام شد.
خاطرات کرمیت
روزولت حضور فعال اردشیر
زاهدی را، با نام مستعار
«مصطفی» و «ویسی» در جریان
عملیات کودتا در تهران نشان
می دهد و مشخص می سازد که
مأموریت آمریکایی زاهدی
پوششی برای استتار حضور وی
در تهران و مشارکت در عملیات
«سیا» بوده است.
اردشیر زاهدی
به خاطر نقش فعال در کودتا به
دریافت نشان درجه یک
رستاخیز نایل شد و در 3 آبان
1332 آجودان کشوری شاه
گردید.
اردشیر در آبان 1336 با
شهناز پهلوی ازدواج کرد.
این
ازدواج در سال 1343 به متارکه
انجامید و حاصل آن یک دختر
بنام مهناز بود.
پس از این طلاق
مدتها شایعاتی پیرامون ازدواج
شهناز با برادر شاه مراکش و
سپس با پسر محمود زنگنه مطرح
بود تا بالاخره وی با خسرو
جهانبانی، از اعضای خانواده
درباری جهانبانی ها، ازدواج
کرد.
محمدرضا پهلوی در سال
1338 اردشیر زاهدی را به
عنوان نماینده خود برای تماس با
دانشجویان ایرانی در اروپا
اعزام داشت.
مدت کوتاهی بعد
در اسفند 1338 اردشیر زاهدی
سفیر شاه در واشنگتن شد.
در این
زمان اردشیر می کوشید تا با
دانشجویان ناراضی ایران در
آمریکا ارتباط برقرار کند.
در
دولت اسداللّه علم، اردشیر
زاهدی در شهریور 1341 به
عنوان سفیر کبیر ایران عازم لندن
شد و تا آذر 1345 در این سمت
بود.
وی در بهمن ماه 1345 در
دولت امیرعباس هویدا وزیر
امور خارجه گردید.
اسناد
ساواک نشان می دهد که در
سالهای 1346 ـ 1348 اردشیر
زاهدی به شدت در تلاش برای
احراز پست نخست وزیری بوده
است.
اردشیر زاهدی نه تنها به
صدارت نرسید، بلکه تحرّکات
جاه طلبانه او به برکناری وی از
وزارت خارجه در شهریور
1350 انجامید.
در اسفند ماه
1351 محمدرضا پهلوی داماد
سابق خود را به سفارت در
واشنگتن اعزام داشت تا به
عیاشی هایش ادامه دهد و جوّ
داخلی دربار را آشفته نسازد.
اردشیر زاهدی تا زمان دولت
شاهپور بختیار سفیر ایران در
آمریکا بود و در دی ماه 1357 از
این سمت برکنار شد.
اردشیر زاهدی یکی از
هرزه ترین عناصر سیاسی و
دولتمردان رژیم محمدرضا
پهلوی بود و به این صفت نه تنها
در میان خواص ،بلکه در سطح
جامعه نیز شهرت کافی داشت و
در مدت اقامتش در لندن و
امریکا مطبوعات آنجا بارها و
بارها تصاویر و گزارشهایی از
ریخت و پاش ها و مفاسد اخلاقی
وی درج نمودند.
فساد اخلاقی
اردشیر زاهدی و مراودت
نامشروع وی با زنان و عدم تقید
وی به ارزشهای خانوادگی و
مصرف هروئین زمینه ساز
اختلاف او با شهناز پهلوی شد و
سرانجام به متارکه و طلاق در
سال 1343 انجامید.
اردشیر
زاهدی نقش عمده ای در
خریدهای نظامی ایران از امریکا
ایفا کرد و مهره دست بسته و تحت
سیطره و نفوذ کامل امریکائیها
بود.
بخشی از اسناد وی، در سال
1378 توسط مرکز بررسی اسناد
تاریخی به چاپ رسیده است.
6ـ محسن مبصر فرزند عبدالعلی
در سال 1295 در تبریز متولد
شد.
تحصیلات ابتدایی و
متوسطه را در تبریز گذراند و
سپس در سال 1315 وارد
دانشکده افسری شد.
نامبرده
سمتهایی منجمله : رئیس رکن 2
لشکر رضائیه، رئیس بازرسی
صنایع نظامی، وابسته نظامی
ایران در کشورهای عربی، رئیس
پلیس تهران، ریاست شهربانی
کل کشور و ...
را برعهده داشت.
مبصر از افسران مطیع و
فرمانبردار شخص شاه بود و به
همین دلیل مدارج ترقی را به
سرعت طی کرد.
مشارالیه طبق
گزارشات متعدد ساواک، افسری
بی بندوبار، محتاط در
تصمیم گیری، اهل لهو و لعب،
زدوبند و استفاده از اموال دولتی
و اخذ رشوه و معتاد به تریاک
معرفی شده است.
وی عضو
تشکیلات فراماسونری و از
حمایت هویدا برخوردار بود.
لیکن در جریان دستگیری دو تن
از شاهزاده ها (پسر غلامرضا و
علیرضا) در یکی از کلوپ های
شبانه تهران (Key Club)به
اتهام هیپی گری و کوتاه کردن
موی سر آنان توسط کلانتری 1 به
دستور شاه فورا از کار برکنار
شد.
مبصر با پولهای بدست آمده
از رشوه از کلانتریهای تهران،
همکاری با قاچاقچیان،
سوءاستفاده از اموال شهربانی و
غیره برای خود چندین ویلا در
شمال، دماوند و ...
تدارک دیده
بود.
نامبرده طبق گزارش ساواک
در ماجرای کودتای 28 مرداد
1332 از طریق شعبه تجسس
رکن دوم ارتش به دستگیری و
شکنجه مبارزان پرداخته و
دستورات را مستقیما از
مستشاران آمریکایی دریافت
می نموده و در چند نقطه تهران
چندین مرکز شکنجه مخفی ایجاد
نموده و جهت گرفتن اعتراف از
زندانیان و همچنین ترفیع درجه و
انعام از هیچ گونه شکنجه ای
مضایقه ننموده است.
مبصر در
سال 1347 بنا به دعوت محرمانه
پلیس اسرائیل از این کشور
بازدید به عمل آورده است.
وی در اول خرداد 1358 با
پرداخت یک میلیون و دویست
هزار تومان به وسیله گروهی که
قایق موتوری داشتند و مسافر
قاچاق حمل می کردند از راه خلیج
فارس به خارج از کشور گریخت.
اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی
7ـ منوچهر هزارخانی فرزند
یوسف در سال 1313 ه ش در
خانواده ای نظامی ـ پدرش با
درجه سرگردی بازنشسته شد ـ به
دنیا آمد.
در 6 سالگی به مدرسه
رفت و دوران ابتدائی را در
دبستان نظام سپری کرد و در سال
1325 به دبیرستان فیروز بهرام
رفت و در سال 1331 ـ پس از
اخذ دیپلم ـ جهت ادامه تحصیل
به فرانسه عزیمت کرد.
وی مدت
8 سال در دانشکده پزشکی شهر
مون پلیه به تحصیل پرداخت و در
سال 1339 جهت طی دوره
تخصصی آسیب شناسی به
پاریس رفت و 27 مهرماه سال
1346 پس از اخذ مدرک دکتری
به ایران بازگشت.
ازدواج وی با شهر آشوب
امیرشاهی در زمان اقامت در
فرانسه، در سال 1341 ـ در
هنگامی که شهر آشوب به همراه
مادر و خواهرش در فرانسه ساکن
بودند ـ صورت گرفت.
این
ازدواج که ثمره آن دو فرزند پسر
بود که یکی از آنها فلج بدنیا آمد
ـ به دلایلی که ذکر آن ممکن
نیست، دستخوش اختلاف گردید
و در سال 1349 به اوج خود
رسید و در نهایت به متارکه
انجامید و شهر آشوب امیرشاهی
پس از چندی مجددا به فرانسه
رفت.
خصوصیات فردی
هزارخانی در ارزیابی ساواک،
شخصی آرام، با سواد عمیق و
وارد به امور اجتماعی، بسیار
پخته و مطّلع، حرّاف و در نهایت
شخصی زن باره و مریض جنسی
عنوان گردیده است.
منوچهر
هزارخانی که با اخذ کمک هزینه
تحصیلی در فرانسه امور خود را
سپری می کرد پس از بازگشت به
ایران در دانشگاه تبریز مشغول
به کار شد ولی پس از مدتی به
علت سوابق فعالیت های سیاسی
در فرانسه و به بهانه انجام
خدمت سربازی از کار برکنار
شد.
نامه نگاری های پدرش به
ساواک و تعهداتی که وی شخصا
به ساواک داد باعث موافقت
ساواک با استخدام وی در
وزارت بهداری گردید که منجر
به اشتغال ایشان به عنوان
پاتولوژیست در بیمارستان
بوعلی شد.
هزارخانی در این
دوران بعدازظهرها در مؤسسه
تحقیقات اجتماعی نیز به فعالیت
ترجمه اشتغال داشت و مدتی نیز
در سال 1355 به عنوان رئیس
اداری دبیرخانه کمیسیون علمی
یونسکو در ایران فعالیت کرد.
و
در انتشارات رواق با اسلام
کاظمیه نیز همکاری داشت.
ارتباط وی با مرحوم جلال آل
احمد به علت ارتباط سببی با
شمس آل احمد می باشد ـ
هزارخانی باجناق شمس بوده
است ـ بر این اساس ترجمه
مقالات امه سزر که از فرانسه
برای جلال آل احمد ارسال
می گردید توسط جلال در مجله
جهان نو چاپ شد و سپس تحت
عنوان «گفتاری در باب استعمار»
توسط انتشارات نیل به چاپ
رسید.
از دیگر نمونه های ترجمه
شده هزارخانی به کتاب های
«درباره فلسطین و نمایشنامه
فصلی از کنگو» می توان اشاره
کرد.
زمزمه های تشکیل کانون
نویسندگان، با حضور هزارخانی
در ایران همزمان شد و به واسطه
ارتباطاتی که هزارخانی با جلال
آل احمد داشت وی نیز به این
جرگه پیوست.
ارتباط هزارخانی
با ابوالحسن بنی صدر در فرانسه
صورت گرفت و از طریق
بنی صدر بود که وی به گروه جبهه
ملی خارج کشور پیوست و در
عین حال به علت ارتباطات
قدیمی با خلیل ملکی که به دوران
شرکت وی در میتینگ های جبهه
ملی در زمان دبیرستان
برمی گشت، با جامعه
سوسیالیست های ایران در اروپا
نیز ارتباط داشت.
گزارشات
ساواک، هزارخانی را فرد
مارکسیسم لنینیسم معرفی کرده
است هرچند هزارخانی خود را
فردی سوسیالیست می نامد که به
برطرف کردن شکاف های طبقاتی
می اندیشد.
منوچهر هزارخانی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی
به فرانسه گریخت و به همراه
بنی صدر و رجوی به شورای
مقاومت ملی پیوست.
هزارخانی ضمن آنکه مدتی مدیر
روزنامه ایران زمین، ارگان
سازمان منافقین بود، هنوز در
شورای مقاومت ملی، عضویت
دارد.
8ـ داریوش فروهر در سال
1307 در اصفهان بدنیا آمد.
مبارزات سیاسی اش را از سال
1322 در دبیرستان آغاز کرد و
در سال 1327 هنگام تحصیل در
دانشکده حقوق به «حزب» که
هسته بنیادی یک گروه سیاسی و
ملت گرا و مبارز بود پیوست و در
سال 1328 به هنگام بنیانگذاری
جبهه ملی ایران، همراه با
دانشجویان دیگر، به یاری دکتر
مصدق شتافت و در دوره 16
مجلس شورای ملی در موفقیت
دکتر مصدق به او کمکهای
شایانی کرد.
در سال 1329 برای
نخستین بار زندانی شد و در
زمان حکومت رزم آرا بخاطر
مبارزات ملی شدن صنعت نفت
در دانشگاه، بار دیگر زندانی
شد.
در سال 1330 «مکتب» به
«حزب ملت ایران» تبدیل شد و
فروهر در دیماه همان سال به
دبیری این حزب انتخاب شد.
وی
در 29 خرداد 1331، سالروز
خلع ید استعمارگران، برای
سومین بار بازداشت شد و در 30
تیر همان سال، فروهر مبارزات
خونین یارانش را در میدان
بهارستان رهبری کرد.
پس از 28
مرداد 1332 فروهر به مبارزات
پنهانی ادامه داد و مردم را به
مقاومت علیه کودتاچیان دعوت
کرد و سرانجام در دی ماه همان
سال دستگیر شده و به جزیره قشم
تبعید گشت.
در 30 تیر 1339 در
حالی که در زندان به سر می برد،
به عضویت شورای مرکزی جبهه
ملی دوم برگزیده شد.
فروهر از
اندک شمار رهبران جبهه ملی بود
که از دوران زندان قیام 15
خرداد را نقطه عطف و
دگرگون ساز در پیکارهای ملت
ایران اعلام کرد.
وی در سال
1343 بار دیگر به همراه گروهی
از یارانش به زندان افتاد.
به 3
سال زندان محکوم گشت.
وی در
سال 45 از زندان آزاد شد و در
سال 49 نیز بدون محاکمه به 3
سال زندان محکوم گشت.
در
سال 56 به کوشش او و یارانش،
«اتحادیه نیروهای جبهه ملی»
تشکیل شد.
در سال 57 (26 دی
ماه 57) همراه با دکتر سنجابی که
از دیدار با امام باز گشته بود،
برای (26) بیست و ششمین بار
زندانی شد و پس از آزادی به
پاریس رفت و پس از 18 روز
همراه امام به ایران باز گشت.
و
در دولت موقت به سمت وزیر
کار انتخاب شد.
وی در سال 58
نماینده منتخب حزب ملت ایران
برای ریاست جمهوری ایران شد.
سرانجام داریوش فروهر در
تاریخ 30 آبان 1377 در منزل
مسکونی خود در تهران به همراه
همسرش به قتل رسید.
9ـ منوچهر صفا فرزند محمّد
حسین، در سال 1311 در شیراز
به دنیا آمد.
وی، در مؤسّسه
تحقیقات اجتماعی دانشگاه
تهران، به کار اشتغال داشته است.
در سال 1343، به جرم اقدام
علیه امنیّت کشور و عضویّت در
حزب توده، دستگیر و به 3 سال
زندان محکوم شد.
وی عضو
فعّال جامعه سوسیالیستها و عضو
کمیته مرکزی و هیئت اجرائی بود.
در زمانی که فریدون تنکابنی
دستگیر شد، نامبرده، به همراه
اعضای کانون نویسندگان،
اعلامیه اعتراضیه تهیه و امضا
کردند.
01ـ جلال آل احمد شادروان
جلال آل احمد در سال 1302 ش
در خانواده ای روحانی متولد
شد، پس از دوران تحصیل در
سال 1323 به حزب توده پیوست
و در مدت کمتر از چهار سال در
ردیف رهبران توده ای قرار
گرفت.
وی در مدت دو سال به
نوشتن مطالبی پرداخت که خود
آن را «پرت و پلا» می نامد و به
سبب همین نوشته ها مأموریت
یافت تا زیر نظر احسان طبری به
انتشار نشریه بپردازد.
در سال
1326 با انشعاب از حزب توده
که دنباله رو سیاست استالین بود،
یک حزب سوسیالیست با
همکاری خلیل ملکی و انور
خامه ای بنا نهاد.
در ماجرای ملی
شدن صنعت نفت فعالانه شرکت
جست و پس از کودتای 28 مرداد
1332 از حزب بازی سیاست
عملی کناره و دنبال کار تحقیق و
تعلیم را گرفت.
او برای احراز
هویت ملی «غربزدگی» را در
سال 1341 منتشر کرد و سپس
سفرنامه حج را بنام خسی در
میقات انتشار داد و از پی آن
کتاب «خدمت و خیانت
روشنفکران» را نوشت و در سال
1347 کانون نویسندگان ایران
را بنیانگذاری کرد و کنگره
هنرمندان دربار را تحریم نمود.
با
بروز تحول عظیم در افکارش و
روی آوردن به دین در سال
1340 اسلام را به عنوان یک
دین جامع و روحانیت را تنها
پایگاه ملی برای مبارزه با غرب
و غربزدگی و از امام خمینی به
عنوان منجی یاد می کند.
مهمترین آرا سیاسی و اجتماعی
و مذهبی آل احمد در کتاب «در
خدمت و خیانت روشنفکران»
آمده است.
وی تشیع را نوعی
نهضت مبارز روشنفکری
می دانست و انتظار و اجتهاد را
دو نقطه اوج آن می خواند، آل
احمد در طول زندگی 25 کتاب و
سفرنامه و مقاله به رشته تحریر
درآورد و یازده عنوان ترجمه
انجام داد و در سال 1348 در
شهر اسالم به طرز مشکوک فوت
کرد.
جلال آل احمد به روایت اسناد
ساواک ـ مرکز بررسی اسناد
تاریخی ـ 1379
ر.ک : شهید حجه الاسلام سید
عبدالکریم هاشمی نژاد به روایت
اسناد ساواک / تهران / وزارت
اطلاعات / 1377
منبع:
کتاب
سپهبد مهدیقلی علوی مقدم به روایت اسناد ساواک صفحه 287