تاریخ سند: 28 فروردین 1356
بازجویی از سید فخرالدین رحیمیفرزند سید علی اکبر
متن سند:
جلسه اول تاریخ: ۲۸/۱/۳۶
بازجویی از سید فخرالدین رحیمیفرزند سید علی اکبر13560128
س - هویت کامل خودتان را بیان نمائید؟
ج - بسم الله الحافظ الناصر- اینجانب سید فخرالدین رحیمی محصل علوم دینیه - ساکن خرم آباد - امام جماعت مسجد علوی - فرزند آیتالله سید علی اکبر موسوی1 دارنده شناسنامه شماره ۵۵ صادره از خرم آباد لرستان متولد سال ۱۳۲۳ شغل روحانی خدمت وظیفه عمومیرا چون محصل علوم دینیه بوده نداده، میزان تحصیلات سال اول دبیرستان و علوم دینی مذهبی، مذهبم اسلام و شیعه اثنی عشری و متاهل و دارای سه اولاد هستم، ساکن خرم آباد خیابان ششم بهمن کوچه دبستان منزل آقای حاج عسگری۔ سید فخرالدین رحیمی
س - تا کنون بهر اتهامیاز طریق مقامات امنیتی یا انتظامیاحضار یا آباد و مورد توجه و علاقه بازداشت شدهاید علت و چگونگی را توضیح دهید.
ج. تا بحال حدود سه بار از طرف سازمان امنیت خواسته شدم براساس بعضی از گزارشهای غیر صحیح و به خاطر نامهای به نجفاشرف نوشته و مسئله فقهی استفتاء نموده از حضرت آیتالله خمینی و آقای شیرازی که نامهها را یک نفر میبرد و در بین راه از او میگیرند این جریان تقریبا مربوط به شش سال قبل و این جریان منتهی شد به چهار ماه زندان و در خرم آباد طی شد.
س. چنان چه هریک از بستگان و اقوام درجه یک شما در ارتش شاهنشاهی مشغول انجام وظیفه باشند با مشخصات بنویسید.
ج. فامیل درجه دار و کارمند ارتش بهیج وجه ندارم.
س - اقوام و بستگان درجه یک خودتان را با مشخصات کامل نام ببرید.
ج - پدرم مرحوم آیتالله سید علی اکبر موسوی
برادرم آقای حاج سید نورالدین رحیمی امام جماعت مدرسه علمیه و مسجد جامع، شغل مدرس حوزه علمیه کمالیه، ساکن خرم آباد و برادر دیگرم آفای سید صدرالدین رحیمیکارمند بانک ملی خرم آباد۔ دائیم آقای حاج سید ضیاء الدین قاسمی بازنشسته وزارت کشور ساکن خرم آباد - و پسرعمویم سیداسمعیل رحیمیکارمند استانداری خرم آباد و دو دائی دیگرم اولی آقای سید مصطفی قاسمیکارمند بازنشسته فرهنگ و دیگری کارمند اداره ثبت خرم آباد و پسرعموی دیگرم آقای سید مرتضی رحیمیکارمند استانداری خرم آباد. نام دائیم که در اداره ثبت است آقای سید رضا قاسمیاست.
س- مساجدی که شما تا کنون در آنها منبر داشته و سخنرانی نمودهاید نام ببرید؟
ج. معمولا در مسجدی که به نام علوی است و خودم در آنجا اقامه جماعت میکنم شبها ایستاده جلسه تفسیر قرآن دارم و در مساجد دیگر منبر نمیروم جز اینکه اخیراً در مجلس ترحیم در مسجد شباک چون کسی نبود منبر رود و مجلس منسوب بود ناچار شده منبر رفتم.
س - در کدام یک از منازل جلسه سخنرانی دارید و منبر مینمائید و سخنرانی کردهاید توضیح دهید؟
ج. در منازل مطلقا منبر نمیروم و جلسهای ندارم
س - آیا شما در مسجد علوی منبر نمودهاید یا خیر توضیح دهید؟
ج - در مسجد علوی چون جلسه تفسیر قرآن است و معمولا برای تفسیر منبر رفتن مرسوم نیست ایستاده صحبت میکنم
س - در چه تاریخی به شما ابلاغ کردهاند که حق منبر رفتن در خرم آباد و شهرستانهای دیگر را ندارید؟
ج. تاریخ ابلاغ را نمیدانم ولی مجملا فهمیدهام که در مجالس رسمی منبر رفتنم ممکن است به محذور برخورد کند و لذا هرچه دعوت به عمل میآمد نمیپذیرفتم جز در مجلس اخیر که فاتحه بود و کسی نبود منبر برود درباره صبر بر مصیبت صحبت نموده و آیات قرآن را توضیح دادم.
س - توضیح دهید چنان چه در هریک از مجالس خصوصی چه در شهر و چه در دهات به منبر رفته و یا خصوصی صحبت و سخنرانی نمودهاید بنویسید؟
ج - مجالس خصوصی که صحبت کرده باشم نبوده منتهی در دهی که گاهی رفته موظف بوده مسائل فقهی را خواسته برایشان بیان کردهام چون از هر معممی انتظار بیان مسائل را در کلیه نقاط لرستان دارند.
س - کدام ده رفتهاید نام برده و مطالبی که ذکر کردهاید بطور مشروح بنویسید؟
ج. چون برای ساختن مسجدی در قریه چوب تراش معمولا دعوت به عمل میآید گاهی در آن مسجد برای مردم مسائل دینی بیان نمودهام
س. شما در مسجد شباک در مجلس چهلم مادر عبدالرزاق پیرامون تحریم جلو کشیدن ساعت و تاریخ شاهنشاهی2 و مجله زن روز و اینکه در مجله مزبور در مورد حجاب نوشته و والاحضرتاشرف پهلوی3 نیز در آن مقاله مطالبی نمود که شما شدیداً از آن انتقاد و مردم را تحریک و علیه دولت شوراندهاید علت را توضیح دهید؟
ج - در مسجد شباک در مجلس چهلم مادر همسر عبدالرزاق منبر رفته چون کسی نبود منبر برود و مسائلی که نسبت داده شده درمسئله ساعت و تاریخ درست نیست و اصلاً مناسبت ندارد در مجلس ترحیم این مطالب منتهی درباره مجله زن روز4 یک نفر نویسنده مرد علیه آیات حجاب قرآن استدلالاتی نموده و نامهای که در رد آن مرد موجود است و در تهران فتوکپی شده و برای مجله فرستاده شده برایم از تهران آمد و من طبق عرق مذهبی و مسئولیت دینیم اصل نامه را که در کشو میزم موجود قرائت نموده واشاره نموده غیر این مطالب درست نیست و مناسبت ندارد.
س - شما هم اکنون در پیش من و روبروی من اظهار نمودید دیگرخسته شده ایم و برای از بین رفتن آماده ایم منظورت از اظهار این مطالب چیست توضیح دهید چرا خسته شدهاید و چرا حاضر هستید از بین بروید؟
ج - در یگانه مملکت شیعه نشین (ایران) که مملکتی اسلامی و شیعه نشین است ما طبق آیات قران گاهی که درباره مطالبی دینی بود در چهارچوبه احکام قرآن صحبت میکنم مثلا درباره عریان شدن بود که ظاهراًاشرف به اجبار پدرش رضا شاه این ازدواج دخترها یا مفاسد و بیبند و باریهای جوانان یا تذکرات دلسوزانه مذهبی باید گرفتار شده و ما را احضار نمایند اکنون که چنین است من آرزو کردم که در این حال اگر بر خداوند کریم وارد شوم و حضور خوبان الهی در آن دنیا برسم لذت بخش تر از زنده ماندن است و ائمه دین ما هم این آرزوها را گاهی در کلماتشان دارند.
س. چه تذکراتی دادهاید که مزاحم شما شدهاند مگر در پوشش حجاب به مقامات مملکتی حمله و از دولت انتقاد و مردم را علیه رژیم تحریک مینمائید اگر حرف حساب دارید بنویسید والا در کلیه منابر خود انتقاد از اوضاع کشور نمودهاید؟
ج. من به عنوان یک مسلمان شیعی مملکتم را دوست دارم (حب الوطن من الایمان) و هرگز کلماتی که موجب تحریک مردم باشد نگفته و روش ما این نیست اگر صحبتی هم درباره حجاب نموده مراد حجاب اسلام بوده در چهارچوبه آیات قرانیه
س - شما در روز میلاد مسعود حضرت رسول اکرم مبالغی از مردم یعنی پول جمع آوری و پرچمهای سبز رنگی تهیه و در خیابان ششم بهمن نصب مینمائید توضیح دهید چه مبلغ و از چه کسانی آنها را جمع آوری کردید؟
ج - در روز میلاد رسول اکرم صلیالله علیه وآله وسلم و روحی فداه. حدود دو هزار تومان پول برای خرید پارچه پرچم سبز از افرادی که شرکت نموده بودند گرفته و چون در خرم آباد کمتر توجهی به مسئله پرچم زدن در روز میلاد ائمه دین دارند(بخلاف سایر شهرستانها) لذا ما حدود ۹۰ پرچم از اول خیابان ششم بهمن طرفین خیابان به احترام رسول اکرم (ص) و تولد امام صادق علیه السلام نصب کردیم و غرض جز احترام به میلاد رسول اکرم نداشته و حتی پرچمهای سیاه هم به همین مقدار تهیه شد.
س - زدن پرچم سبز رنگ و احترام به میلاد رسول اکرم به جا بوده ولی شما به منظور جمع آوری پول و تهیه پرچم سبز رنگ عنوان نمودهاید پرچم سه رنگ چیست کشور ما اسلامیاست و باید پرچم سبز رنگ باشد و برای زندانیان اسلامیو آزادی آنها دعا نمودهاید منظورتان را توضیح دهید.
ج - درباره پرچم سه رنگ اصلاً صحبتی به میان نیامده و درست نیست چون شعارمملکت است و چون پارچه سبز رسم بوده ما خریداری نمودیم و من در آخر هر منبر در مسجد علوی برای رفع گرفتاریها دعا نموده و در آخر عادت کرده میگویم خدایا زندانیان بیگناه شیعه را نجات مرحمت بفرما توجهی به شخص و دسته مخصوصی ندارد کلیت دارد هرکس بیگناه باشد دعایم شاملش میشود.
س - زندانیان با گناه و با شامل بودن عفو ملوکانه آزاد میشوند و هیچ وقت بیگناه در زندان نمیماند منظورت را روشن تر توضیح بده و انگیزهات را از دعا به زندانیان اسلامیروشن نمائید کتمان حقیقت به صلاح شما نیست؟
ج - من بحول الله همیشه حقیقت را گفته و میگویم غرضم به دسته خاصی نیست هرکس که بیگناه باشد و این در بین منبریها و وعاظ مرسوم و بسیار رایج است.
س - چرا دعا به بانی و رهبر مملکت که شب و روز در امنیت و آسایش افراد زحمت میکشد دعا برای او رایج نشده ولی زندانی که بهر نحوی از انحاء باعث ناامنی و یا ناراحتی مردم است دعا به او واجب و رایج است
ج - ما همیشه برای حفاظت و حراست و محفوظ بودن مملکت و سربازان و نجات از شر اجانب و سلامت حافظین کلیه دعا کرده و وظیفه دینی ما همین است.
س. شما با اسداله مدنی چه نسبتی دارید؟
ج - آیتالله حاج سید اسداله مدنی آذرشهری از علمای نجفاشرف و مورد توجه مرحوم آیتالله حاج سید محسن حکیم5 و قبل از قضیه عراق و ایران - به ایران آمده برای هواخوری و چون حوزه علمیه خرم آباد مدرس مجتهد نداشت مردم تقاضامند شدند و ایشان به خرم آباد وارد و حوزه علمیه خرم آباد را اداره مینمودند. ایشان استاد فقه و اصول بنده بوده اند.
س - پس از تبعید شدن آیتالله اسداله مدنی به نورآباد ممسنی چند مرتبه به ملاقات او رفتهاید و علت آن چه بوده و چه مذاکراتی باهم انجام دادهاید؟
ج - پس از تبعید شدن آیتالله مدنی صرفا به عنوان حق تدریس و استادی فقط به منظور عیادت ایشان که مشهور شده بود به شدت قلبشان ناراحت است دو بارتابحال ایشان را ملاقات نموده و جز مسائل فقهی و اسلامیو تفسیری صحبتی به میان نیامده.
س. جوانان که در پای منبر شما هستند نام ببرید و توضیح دهید در علت بیماری سرطان در جلسه خصوصی نیز شرکت مینمایند.
خانهاش در بغداد به رحمت
ج. چون عدهای مرتباً شرکت میکنند و جدیدند اسمشان را نمیدانم و جوانهای مذهبی معمولا در مدرسه علمیه شرکت میکنند.
س. شما در روز ۱۴/۷/۳۴ جهت دیدن ماه نو به گردنه شورآب رفته و در بین چند نفر اظهار میدارید خدایا این ماه نو را فرجی برای ما قرار بده و شر این دستگاه جبار و جلاد که منظورتان شاهنشاه آریامهر بوده از سر مردم کوتاه کن علت را توضیح دهید و شخصی که شب و. روز در امنیت و آسایش مملکت و رفاه ملت زحمت میکشد و به او جلاد خطاب مینمائید.
ج. اصولاً ثواب زیاد دارد در آخر ماه برای دیدن ماه به کوه و بیابان رفتن برای استهلال قوی و در شهرها رسم است و من خودم آخر هر ماه رمضان برای استهلال و دیدن ماه با عدهای از مومنین مسجدم به صحرائی، جای بلندی میرویم در قریه الکبر امسال ماه رمضان که جزء همان قریه چوب تراش نامبرده است رفته با عدهای برای دیدن ماه رفته و اصلاً بر خلاف امنیت هرگز صحبت نکرده و نخواهیم نمود منتهی همیشه برای فرج شیعیان و مسلمانها دعا میکنم و غیر این دعا حرفهای دیگر مناسبت ندارد.
س: تاکنون چه نوع کتابهایی از خمینی را مطالعه نمودهاید نام کتابها را بنویسید؟
ج - کتابهای فقهی ایشان که عبارت از تحریر الوسیله6 و مکاسب المحرمه و الوسائل است و همه عربی است معمولا در کتابخانههای عمومیقم وجود دارد و رساله فارسی ایشان.
س - از خمینی اعلامیهای به دست شما رسیده به نام فتوای وی در مورد رستاخیز که بر قاطبه مردم مسلمان واجب است که رستاخیز7 را تحریم و امضاء نکنند لزوم در این مورد توضیح دهید.
ج - چنین اعلامیهای به دست من نرسیده و برای من نخواهد آمد تا چه رسد به توزیع نمودن آن اگر چنین اعلامیه منتشر میشد لااقل یک نسخه از آن به دست میآمد
س - مرجع تقلید شما کیست و از چه زمان از او تقلید مینمائید وعلت آن را توضیح دهید.
ج - بعد از فوت مرحوم آیتالله بروجردی و آیتالله حکیم مردم لرستان با قم تماس گرفته و خودشان رفتند و از هرکس پرسیده بودند راجع به ایشان و اعلم بودن ایشان صحبت شد و منهم فقط از جهت علمیچون تقلید اعلم واجب است مقلد ایشان هستم
آیتالله خمینی در مسائل فقهیه که در توضیح المسائل ذکر شده.
س. با توجه به اینکه شما صراحتاً نوشتهاید مقلد و طرفدار آیتالله خمینی هستید آیا تاکنون در مورد مقلد شدن افراد به آیتالله خمینی چه تبلیغاتی انجام دادهاید و چه کسانی در اثر تبلیغ شما به طرفداری او برخاستهاند نام ببرید.
ج - من در حدی نیستم که بتوانم کسی را مقلد ایتالله خمینی نماید چون باید از مجتهدین سئوال شود خود مردم با استفتاء از قم و علماء بعد از فوت آیتالله بروجردی8 و حکیم مراجعه کردند و باقی بر تقلیدشان هستند من در این جهت تأثیری نداشتهام.
س - آیا چنان چه در حال حاضر دستوراتی از طرف آیتالله خمینی صادر گردد شما آن را واجب میدانید یا مستحب و تا چه اندازه دستور او را عمل مینمائید.
ج - دستورات مرجع تقلید برای مقلد واجب است عمل کردن به آنها، و عمل نکردن حرام است
س. چنان چه اعلامیهای از طرف او، آیتالله خمینی به دست شما برسد و دستور دهد توزیع نمائید به دستورش عمل مینمائید اگرعمل نکنید حرام است ولو اینکه این اعلامیه بر علیه رژیم کشور شاهنشاهی باشد در نتیجه شما تاکنون که بین جوانان تبلیغاتی برله آیت خمینی نمودهاید باعث گردیده عدهای از جوانان گذاشتهاید بنویسید؟
ج - اعلامیه اصولاً آنطور که اطلاع دارم بعد از تبعیدشان به عراق جز در رد حکومت عراق در مسئله معاودین از ایشان ( آیتالله خمینی) منتشر نشده و حتی این اعلامیه را بر دیوارهای قم نصب شده دیدم و مرا کسی در عراق نمیشناسد تا برایم اعلامیه بفرستد و ارتباط من با مومنین مسجد و جوانها که در اقلیتند جز ارتباطی اخلاقی و دینی صد در صد نیست و بیان اصول دین از همه چیز برایشان واجب تر است.
س - منظور از سوال بالا این است که شما دستورات خمینی را چشم بسته اجرا مینمایید، یا خیر و اقدامات آیتالله خمینی علیه این کشور است شما که طرفدار او هستید شما نیز مخالف رژیم باشید لازم است پاسخ قانع کننده به سئوال داده و توضیح دهید علت این همه تحریک و تحریص مردم علیه امنیت کشور چه بوده و منظورتان را از این مسئله روشن نمائید زیرا شما قبلا احضار و در مورد سخنرانی خلاف و انتقاد آمیز خودداری و وقعی هم به اخطار مأمورین و مقامات ندادهاید که در نتیجه به اعمال خلاف و بیرویه خود واشاعه مطالب تحریک آمیز بین جوانان ادامه و مردم را به اغتشاش دعوت و رژیم را فاسد و رهبر آن را جبار خطاب نمودهاید؟
ج. تمام این اتهامات را صادقانه تکذیب مینمایم و هرگز بحول الله مطالبی برخلاف امنیت کشورم که همیشه طالب آنم و امنیت آن بیان نموده و نخواهم نمود. سید فخرالدین رحیمیس - اظهارات خودتان را چگونه گواهی نمایند. ج - اظهارات مذکوره را در رفع و دفع گزارشها علیه اینجانب وسیله امضایم گواهی مینمایم. سید فخرالدین رحیمی
توضیحات سند:
1۔ آیت الله سیدعلی اکبر موسوی رحیمی پدر دوشهید بزرگوار، حاج آقا نورالدین رحیمی و آقا سیدفخرالدین رحیمی از علمای شهر خرم آباد و مورد توجه و علاقه مردم بودند و عمر کوتاهی کردند و رمضان 1367 هجری قمری وفات یافت.
2- تغییر تاریخ هجری به شاهنشاهی. در پایان سال 1354 مجلس شورای ملی و سنا در یک اجلاس مشترک تصویب کردند که مبداً تاریخ به شاهنشاهی تغییر یابد و مردم و سازمانهای ملی و دولتی موظف شدند تا تاریخ جدید را بکار برند و تاریخ هجری که تاریخی اسلامی و منشأ هجرت پیامبر اسلامی (ص) بود از بین برود. و بهمین مناسبت اول سال 1355 هجری شمسی را آغاز سال 2535 شاهنشاهی، سال رسمی کشور شاهنشاهی ایران اعلام شد و سال طوری مطرح شد که دو رقم آخر مربوط به سلطنت محمدرضا باشد، در حالی که سال 1350را سال 2500 شاهنشاهی اعلام کرده بودند!!!
با اعلام رسمیت تاریخ شاهنشاهی امام خمینی طی پیامی بکار بردن تاریخ شاهنشاهی را حرام اعلام کردند و این تغییر را هتک اسلام و مقدمه محو اسلام اعلام نمودن و به ملت مسلمان ایران فرمودند: «بر عموم ملت است که با استعمال این تاریخ جنایتکار مخافت کنند.» آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی طی تلگرافی به روسای مجلس شورای ملی و سنا این عمل ضداسلامی را محکوم کردند و این «قطعنامه» را توهین به اسلام و صاحب شریعت مقدسه و خلاف انتظار جامعه مسلمان ایران دانستند. روزها و رویدادها/ج3/انتشارات زهد
3-اشرفی پهلوی خواهر دوقلوی شاه نفوذ عمدهای بر شاه داشته، لیکن اعتقاد عمومی بر این است که شاه با یافتن اعتماد به نفس خود رفته رفته میزان نفوذ سیاسی وی را کاهش داد و انرژی وی را صرف امور زنان، سوادآموزی، خدمات اجتماعی نموده است. اشرف فرزندی با عزم راسخ و مورد علاقۀ پدرش بود زیرا قدرت پایداری در برابر وی داشت. اشرف پهلوی از دیرباز بعنواد فرد دسیسه باز، فاسد و نادرست شهرت داشت. گزارشات اسناد ساواک گویای این واقعیت است. در کتب تاریخی و خاطرات رجال سیاسی برخی از زوایای تاریک زندگی وی روشن گردیده است. فعالیتهای نادرست وی سبب شد که مصدق در سال 1951 از وی انتقاد بعمل آورد. همسر اول او اردشیر زاهدی بود که ظاهراً اشرف به اجبار پدرش رضاشاه این ازدواج را پذیرفته بود. همسر دومش احمد شفیق، یک تاجر مصری بود و از طریق همین فرد بود که او وارد بسیاری از معاملات تجاری شد از طریق اشرف همسرش مدیرکل شرکت بیمه ملی کشور گردید. او در سال 1961 از شفیق طلاق گرفت و با مهدی بوشهری ازدواج کرد. اشرف ظاهراً از طریق صنایع کامیون رانی، در ایران و دیگر امور تجاری سوهایی کسب میکند. او اخبار مندرج در مطبوعاتی را مبنی بر اینکه وی در سوییس بخاطر داشتن مقادیر زیادی مواد مخدر در کیف خود متوقف شده بود تکذیب میکند و میگوید که هیچکس مانع از ورود وی به آمریکا نشده است. شاه در اغلب موارد از اشرف خواسته است که بعنوان نماینده وی به خارج سفر کند. او چند بار به شوروی، هند و پاکستان، کره شمالی و کشورهای آفریقایی سفر کرده است. او اغلب به آمریکا سفر کرده و اینکار نه تنها در رابطه با سازمان ملل بلکه در رابطه با مسائل خصوصی و با نامهای مستعار صورت گرفته است. اشرف با همسر اول شاه یعنی شاهزاده فوزیه مصری خوب کنار آنده بود، لیکن علناً با ثریا قبل از طلاق وی به مشاجره میپرداخت. اشرف ظاهراً با فرح نیز به رقابت پرداخته که به بعضی از جنبههای آن در نامه هوایی سفارت (شماره الف 19 مورخ 28 ژانویه 1975) اشاره شده است. اسناد لانه جاسوسی / جلد اول /182
4-مجله زن روز مقالاتی علیه حقوق زن در اسلام به چاپ رساند. استاد شهید مرتضی مطهری در پاسخ به این مقالات طی سلسله مباحثی تحت عنوان «نظام حقوق زن در اسلام» به این مجله جهت چاپ ارسال داشت که بعدها به صورت کتابی تحت همین عنوان منتشر شد. نظام حقوق زن در اسلام/شهید آیتالله مرتضی مطهری/چاپ دوم/انتشارات صدرا/تهران
5-آیت الله سیدمحسن حکیم – ایشان در سال 1264 هجری شمسی در «بنت جبل» در لبنان دیده به جان گشود. پدرش سیدمهدی حکیم از مراجع بزرگ زمان خود بود که به درخواست مردم لبنان از عراق به آن دیار رفت و ارشاد و هدایت آن جامعه را برعهده گرفت. ایشان از 9سالگی به آموختن دروس حوزوی پرداخت و در محضر برادرش – سیدمحمود – ادبیات، منطق و قسمتهایی از فقه و اصول تا قوانین را آموخت. سپس در شمار شاگردان شیخ صادق بن حاج مسعود بهبهانی و شیخ صادق جواهری قرار گرفت و سه سال پیش از فوت آخوند خراسانی به درس خارج آن فقیه فرزانه وارد شد. سپس در محضر آقا ضیاء الدین عراقی و شیخ علی باقر جواهری حاضر شد. وی مدتی در درس میرزا محمد حسین نائینی نیز حضور یافت. استاد دیگر آیت الله حکیم. عارف فرزانه حضرت سیدمحمد سعید حبوبی بود. آیت الله حکیم در مقام مرجعیت تامه شیعه سراسر عمر پربرکت خود را صرف مبارزه با حاکمان جور کرد و در این زمینه مرارتهای زیادی متحمل شد. پشتیبانی بی دریغ ایشان از مردم مسلمان ایران پس از واقعه 15خرداد 42 و ابراز تنفر از حمله نظامیان شاه به مدرسه فیضیه هنوز از یاد نرفته است. بعد از ورود امام خمینی به عراق به صورت تبعیدی و ملاقات امام با آیت الله حکیم و این سخن امام که «شما حرکت کنید من نخستین کسی هستم که از شما پیروی خواهم کرد» و تبسم و سکوت آیت الله حکیم، از جمله مسائل تاریخی نهضت اسلامی در ایران است. آیت الله حکیم در این دیدار گفته بود: «من فکر نمی کنم اگر انقلابی سازمان دهم کسی از من پیروی کند. بسیاری از مردم از ما اطاعت نمیکنند. آنها بنده هوسهای خویشاند» که البته مراد آیتالله حکیم همه کسانی بودند که از بلوغ سیاسی، مذهبی برخوردار نبودند. آیتالله العظمی حکیم سرانجام در 27ربیع الاول و 1290هجری قمری به علت بیماری سرطان در خانهاش در بغداد به رحمت ایزدی پیوست. برای آگاهی بیشتر از زندگی آیت الله حکیم به کتاب «مرزبان حوزه نور» تالیف عباس عبیدی از انتشارات مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی رجوع شود.
6-تحریر الوسیله: شرح وسیله النجات مرحوم آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی است. هنگامی که اما خمینی در ترکیه به حال تبعید به سر میبردند نوشته شد و تمام مسائل روز در آن تقریر شده است و بعنوان رساله عملیه معظم له در اختیار علاقمندان و مقلدین قرار گرفت. نسخههایی از تحریرالوسیله که در عراق به چاپ رسیده بود به طور مخفیانه توسط مسافران مورد اعتماد به ایران فرستاده شد. مرحوم آیت الله سیدمحمود طالقانی و شهید آیتالله سیدمحمدرضا سعیدی از جمله دریافت کنندگان تحریرالوسیله بودند و بخشهایی از آن ترجمه و منتشر شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در 4جلد ترجمه و توسط انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین در سال 1365 منتشر شد.
7-
پاسخ به استفتاء گروهی از مردم در مورد حزب رستاخیز
21 /12 /1353-28صفر 1359
بسم الله الرحمن الرحیم
شرکت در حزب رستاخیز حرام و کمک به استیصال مسلمین است. نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر عموم ملت حرام و کمک به ظلم و استیصال مسلمین است و مخالفت با آن از روشن ترین موارد نهی از منکر است و چون این نغمه تازه که به دستور کارشناسان بغماگر برای اغفال ملت از مسایل اساسی از حلقوم شاه برخاسته تا کشور را بیش از پیش خفقان زده کند و راه را برای مسایلی که در نظر دارند باز نمایند و قوۀ مقاومت را به کلی از ملت سلب نموده و نفس را در سینه ها حبس سازند. لهذا لازم است حسب وظیفه تذکراتی بدهم. باشد که ملت تا فرصت از دست نرفته با مقاومت بیش از پیش و همه جانبه جلو این نقشه های خطرناک را بگیرند. مطرح شدن حزب رستاخیز. نشانه شکست انقلاب سفید. قبلا باید گفت این پیشنهاد غیر مشروع به شکست فاحش طرح استعمار به اصطلاح انقلاب ششم بهمن و برخوردار نبودن آن از پشتیبانی ملت اعتراف نموده است. کسی که بیش از ده سال است فریاد میزند که ملت ایران که ملت ایران موافق با این انقلاب است و اسم آن را انقلاب شاه و ملت گذاشته امروز مردم را به صف های مختلف تقسیم کرده و میخواهد با زور سر نیزه برای خود موافق درست کند. اگر این به اصطلاح «انقلاب» از شاه و ملت میباشد دیگر چه احتیاجی به حزب تعمیلی است؟
تشکیل حزب با این شکل تحمیل. مخالف قانون اساسی و موازین بین المللی است. درباره این حزب به اصطلاح رستاخیز ملی ایرانی باید گفت این عمل با این شکل تحمیلی مخالف قانون اساسی و موازین بین المللی است و در هیچ یک از کشورهای عالم نظیر ندارد ایران تنها کشوری است که حزبی به امر ملوکانه تاسیس کرده و ملت مجبور است وارد آن شود و هر کس از این امر تخلف کند سرنوشت او یا حبس و شکنجه و تبعید و یا از حقوق اجتماعی محروم شدن است. مردم محروم این کشور مجبورند موافقت خود را با نظام شاهنشاهی اعلام کنند نظام پوسیدهای که از نظر اسلام مردود و محکوم به فناست، نظامی که هر روز ضربه تازه ای بر پیکر اسلام وارد میآورد و اگر خدای نخواسته فرصت یابد اساس قرآن را بر میچیند نظامی که هستی ملت را به باد فنا داده و تمام آزادیها را از او سلب کرده است، نظامی که طبقات جوان روشنفکر را در زندانها و تبعیدگاهها از هستی ساقط نموده و باز میخواهد با این حزب بازی اجباری بر قربانیها و زندانیهای خود بیفزاید. شاه حافظ منافع استعمارگران در ایران و منطقه. مردم مسلمان ایران مجبورند در برابر شاهی سر تسلیم فرود آورند که دستش تا مرفق به خون علمای اسلام و مردم مسلمان آغشته است. شاهی که میخواهد تا نطرۀ آخر نفت این کشور را بفروشد و پولش را به عناوین مختلف به سرمایه داران و چپاولگران تقدیم نماید و به آن افتخار کند. استعمار آمریکا از ذخایر هنگفت نفت خود استفاده نمیکند و از دیگران میخرد که برای مصالح کشورش محفوظ باشد ولی شاه ایران این طلای سیاه را میفروشد و خزانه ایران و ملت را تهی میکند و در آمد آن را به جای اینکه صرف این ملت پابرهنه و گرسنه نماید به اربابان استعمارگرش وام میدهد و با اسلحه های خانمانسوز و مخرب میخرد تا از منافع و مطامع استعمارگران در ایران و منطقه نگهبانی کند و به خونریزی و سرکوبی جنبش های ضد استعماری ادامه دهد. او تا دیروز با اخذ وام های کمرشکن از خارج اقتصاد ایران را به ورشکستگی میکشانید و امروز با دادن رام ها و خرید اسلحه ملت را به افلاس کشانیده و از رشد باز میدارد معاملات اسارت بار بخصوص معامله ۱۵ میلیارد دلاری اخیر با استعمار آمریکا ضربه نابودکننده دیگری است که شاه به اقتصاد ایران وارد ساخته و چوب حراج تازهای است که بر ثروت و ذخایر ملت محروم ایران میزند. انقلاب سفید عمل اصلی ویرانی اقتصاد کشور ملت ایران مجبور است به کسی رای موافق بدهد که وضع کشاورزی و دامپروری ایران را چنان به عقب رانده که اکنون باید گندم، برنج. گوشت، روغن و سایر ارزاق را با قیمت های هنگفت وارد کند شاه که در آغاز طرح به اصطلاح انقلاب سفید به دهقانان نوید میداد که در سایه اصلاحات ارضی غله مورد نیاز کشور در داخل تامین میشود اکنون به جای خجلت زدگی افتخار میکند که دو میلیون و نیم تن گندم و چهارصد هزار تن برنج در سال جاری وارد کرده است در صورتی که مطلعین میدانند که استانهای دیگر ایران مثل خراسان قدرت تهیه گندم برای تمام کشور را داشت و این قدرت را انقلاب سفید شاه سلب کرد.
شاه بیش از ده سال است که فریاد از پیشرفت کشور می زند در حالیکه اکثریت ملت را در فقر و فاقه غوطه ور ساخته. ظاهرا تهران را آراسته و از دسترنج ملت برای عمال خود عمارات چند طبقه بنا می کند ولی در دهات و قصبات که قسمت عمده جمعیت ایران را تشکیل میدهد از مواهب اولیه زندگی خبری نیست و نخواهد بود مگر ای که به خواست خدای قا.. این رژیم پوسیده تغییر کند. با تمام شدن ذخیره نفت به دست این رژیم آنچنان فقری به ملت روی می آورد که جز تن به اسارت دادن راهی ندارد ملت شریف ایران که نه زراعت دارد و نه صنعت باید با فقر و فلاکت دست به گریبان باشد و یا به عملگی برای سرمایه داران تن در دهد. شاه در راس مخالفین قانون اساسی و مشروطیت شاه از مشروطه و قانون اساسی دم می زند در صورتی که خود از در رأس مخالفین قانون اساسی و مشروطیت. اساس مشروطه را از بین برده است که نمونه بارز آن مصاحبه و جنجال اخیر است اجبار ملت به ورود در حزب. نقض قانون اساسی است. اجبار مردم به تظاهر در موافقت و پایکوبی و جنجال در امری که مخالف خواسته آنهاست نقض قانون اساسی است. سلب آزادی مطبوعات و دستگاههای تبلیغات و اجبار آنها به تبلیغ برخلاف مصالح کشور نقض قانون اساسی است. تجاوز به حقوق مردم و سلب آزادی های فردی و اجتماعی نقض قانون اساسی است انتخابات قلابی و تشکیل مجلس فرمایشی محو مشروطیت و نقض قانون اساسی است. ایجاد پایگاه های نظامی و مخابراتی و جاسوسی برای اجنبی مخالفت با مشروطیت است. مسلط نمودن اجانب و عمال کثیف آنها از قبیل اسرائیل بر بهترین اراضی مملکت و کوتاه کردن دست ملت از آن نقض قانون اساسی و خیانت به کشور است. اجازه سرمایه گذاری به اجانب و مسلط کردن آنها بر تمام شوؤن مملکت و غارت ذخایر نفتی به اسم حاکمیت ملی و کوتاه کردن دست ملت از فعالیت های اقتصادی خیانت به ملت و نقض قانون اساسی است. مصونیت دادن به اجانب و عمال آنها مخالفت با مشروطه و قانون اساسی است و اصلا دخالت شاه که به حسب نص قانون اساسی مقام غیر مسوؤلی است در امور کشور و نوای مملکت بازگشت به دوران سیاه استبداد و نقض قانون اساسی است.
بدبختیهای ملت در لوای انقلاب سفیدی که شاه هم قلابی بودن آن را فاش کرد. این شخص باز از انقلاب سفید دم میزند انقلابی که موجب سیه بختی ملت شده و میباشد انقلابی که جز فلج کردن قوای فعاله ملت اثری نداشت. انقلابی که پس از ده سال خود شاه قلابی بودن آن را فاش کرد. انقلابی که می خواهد فرهنگ استعماری را تا دور ترین قراء و قصبات کشانده و جوانان کشور را آلوده کند. باید مخالف این به اصطلاح انقلاب به شکنجه گاه برود و از حقوق اجتماعی محروم شود علمای اسلام و محصلین و رجال و طبقه دانشگاهی باید با این نظام پوسیده و دستگاه ظلم و جور و با این انقلاب رسوا مخالفند یا بی وطن هستند و باید به شکنجه گاه بروند و با از حقوق اجتماعی محروم می باشند طبقات بازرگان. زارع و کارگر که در این ده سال جز وعده های پوچ ندیده اند و از این پس باز وعده بیشتری می شوند و با این انقلاب سباه لعنتی مخالفند به همان سرنوشت دچار خواهند شد. بر ملت است که با مقاومت منفی اساس این حزب را ویران سازند. علمای اعلام و سایر طبقات بدانند که تشکیل این حزب مقدمه بدبختی های بسیاری است که اثراتش به تدریج ظاهر میشود بر مراجع اسلام است که ورود در این حزب را تحریم کنند و نگذارند حقوق ملت مسلمان ایران پایمال شود بر سایر طبقات خصوصا خطبای محترم و محصلین و طبقه جوان دانشگاهی و طبقات کارگر و زارع و تجار و اصناف است که با مبارزات پیگیر و همه جانبه و مقاومت منفی خود اساس این حزب را ویران کنند و مطمئن باشند که رژیم در حال فرو ریختن است و پیروزی با آنهاست باید ملت از تبلیغات پوچ دستگاه اغفال نشود اینها در عین حال که مخالفت خود را با اسلام و احکام آن روز افزون می کنند برای اغفال س اده لوحان در دستگاه تبلیغاتی مراسم خواندن دعای کمیل و سینه زنی و زنجیر زنی پخش می کنند. اینجانب در این کنج غربت از وضع اسفبار ملت ایران رنج می برم و چقدر خوب بود که در این شرایط حساس در میان آنها بودم و در این مبارزات مقدس جهت نجات اسلام و ایران از نزدیک با آنان همکاری می کردم از خداوند تعالی نطع ایادی اجانب وعمال آنان را خواهانم.
والسلام علیکم ورحمۀ الله وبرکاته روح الله الموسوی الخمینی
8- حضرت آیتالله حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی از مراجع بزرگ تقلید در سال ۱۳۹۳ هجری قمری چشم به جهان گشود و در سال۱۳۸۰ قمری بدرورد حیات گفت. آیتالله بروجردی پس از مرحوم آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی از بزرگترین زعمای جهان شیعه بشمار میرود. پس از تحصیل مقدمات در بروجرد به اصفهان میرود و به تعلیم فقه و اصول و فلسفه مشغول میگردد. در اواخر عمر مرحوم آخوند خراسانی بیش از ۸ سال محضر آن فقیه بزرگ را درک نمود. سپس در نجف و بروجرد به تدریس کشور آلوده مشغول مشغول گردید در سال ۱۳۲۳ از سوی امام خمینی و مدرسین بزرگ قم به حوزه علمیه دعوت و به تدریس هدایت حوزوی و زعامت و مرجعیت پرداخت. آیتالله بروجردی در تربیت فضلاء و علماء روش خاصی داشته و در اداره مدارس علمیه و تحولات در دروس برنامههای جدیدی پیش گرفتند. تأسیس مدارس علمیه در شهرها و استانها تقویت حوزههای سایر کشورهای اسلامی. ارتباط با مراکز علمیجهان اسلام بنای مساجد بزرگ در قم شهرها و کشورهای اسلامیاز جمله اقدامات ایشان بود. از آیتالله بروجردی آثار تحقیقی و علمیبسیاری بجای مانده است. ایشان در سال ۱۳۴۰ شمسی پس از یک بیماری کوتاه در گذشتند. شرح حال آیتالله بروجردی/ حجتالاسلام على دوانی/ تهران / ۱۳۷۸
منبع:
کتاب
شهیدان حجج اسلام سید نورالدین و سید فخرالدین رحیمی صفحه 129