تاریخ سند: 25 شهریور 1350
موضوع: اظهارات مرتضی عظیمی کتابفروش
متن سند:
از: 20ﻫ 12
به: 312 شماره: 11817 /20 ﻫ 12
نامبرده بالا قبل از ظهر روز 19 /6 /50 ضمن صحبتهای خصوصی به یکی از دوستانش اظهار داشته است تصمیم دارم کتابخانهای در منزلم درست کنم و کتابهای آن را در اختیار دانشجویان بگذارم البته هروقت کتابی را جهت مطالعه به دانشجویان دادم اول قیمتش را از آنها میگیرم وقتی کتاب را عودت دادند سپس پولشان را به آنها پس میدهم ضمناً صحبت از فدائیان اسلام1 و نواب صفوی2 به میان آمد عظیمی گفته است چند روز پیش پدر همسر نواب صفوی را همراه آقای شرافت دیدم او خیلی مرد سرزنده و شوخ طبعی است مرا برای خوردن شیربرنج به منزل دعوت کرد ولی من نرفتم همچنین به دوستش گفته است اخیراً روی جلد بعضی از کتابهای المنجد (کتاب لغت عربی) عکس خمینی را چاپ کردهاند.
3
نظریه شنبه: شنبه نظری ندارد
توضیح یکشنبه: 1ـ شرافت همان سیدمحمدجواد شرافت میباشد که در 312 سابقه دارد
2ـ هرگونه سئوالی پیرامون مفاد گزارش مزبور از مرتضی عظیمی بشود موجب شناسائی منبع خواهد شد.
نظریه سه شنبه: نظریه یکشنبه مورد تائید میباشد.
در ساعت 13 روز 28 /6 /50 به بخش 312 واصل گردید1ـ دایره عملیات2ـ آقای وثوقی
بررسی و بهرهبرداری و اطلاعات تکمیلی در مورد سیدمحمدجواد شرافت...
محترماً
سیدمحمدجواد شرافت در این بخش دارای سابقه بوده که اخیراً دستور مراقبتی جهت وی به ساواک تهران داده شده است...
وثوقی
توضیحات سند:
1.
فدائیان اسلام نخستین گروه مبارز اسلامی بود که رهبری آن را روحانی شجاع، حجتالاسلام سید مجتبی نواب صفوی برعهده داشت.
فدائیان اسلام مشی مسلحانه را برگزیده و طی دوران فعالیت خود موفق به اعدام انقلابی چند تن از مهرههای اصلی رژیم شاه از جمله سپهبد رزم آرا، نخست وزیر و هژیر، وزیر دربار و نیز احمد کسروی شدند.
سرانجام نواب به اتفاق خلیل طهماسبی، سید محمود واحدی و مظفر ذوالقدر در بیدادگاه رژیم محاکمه و در سحرگاه 27 دی ماه سال 1334 تیرباران شدند.
2.
سید مجتبی میرلوحی (نواب صفوی)، فرزند سید جواد در سال 1303 شمسی در یک خانوادهی روحانی در خانی آباد تهران تولد یافت.
پس از تحصیلات ابتدایی و متوسطه در رشتهی مکانیک، در دبیرستان صنعتی آلمان، مشغول به تحصیل شد.
در کنار تحصیلات دبیرستانی، علوم دینی را در مسجدی در خانی آباد فرا گرفت.
در سال آخر دبیرستان در روز 17 آذرماه 1321 در مدرسه، علیه دولت قوام و هجوم اجانب و تهدید بنیادهای مذهبی سخنرانی کرد.
در پی این سخنرانی و تهییج دانش آموزان دیگر مدارس و همراهی عده ای از مردم ناراضی، تظاهراتی علیه قوام در مقابل مجلس شورای ملی صورت گرفت که به درگیری با نیروهای دولتی و کشته شدن یکی دو نفر از مردم انجامید.
وی پس از مدتی در شرکت نفت استخدام شد و به تشکیل جلسات شبانه برای کارگران و روشنگری ایشان مبادرت کرد.
پس از چندی به آبادان انتقال یافت و به دنبال برخورد شدیدی از سوی یکی از متخصصین انگلیسی شرکت نفت با یکی از کارگران، نواب کارگران را به اعتراض و اجرای قصاص دعوت کرد.
با دخالت پلیس و نیروهای نظامی، این جریان سرکوب شد و نواب نیز فرار کرد و شبانه به وسیلهی قایق از آبادان به سوی بصره و سپس نجف اشرف روانه شد.
او جهت امرار معاش به ساخت و فروش عطر روی آورد و مدت سه سال نزد برخی از علمای نجف همچون آیتالله العظمی حاج آقا حسین قمی و شیخ محمد تهرانی به فراگیری علوم دینی پرداخت.
هنگام تحصیل در نجف اشرف، با ملاحظه یکی از کتابهای کسروی که در آن مقدسات دین مورد حمله قرار گرفته بود، حکم ارتداد او را از مراجع آن دیار گرفت و جهت ادای تکلیف روانه وطن شد و گروه فدائیان اسلام را تشکیل داد.
از جمله اقدامات این گروه به هلاکت رساندن احمد کسروی، عبدالحسین هژیر وزیر وقت دربار و رزم آرا بود.
وی در تیرماه 1330 در زمان نخست وزیری مصدق دستگیر شد.
با برکناری دولت مصدق، او و یارانش آزاد شدند و نواب با انتشار اعلامیه ای، حرکت مصدق را در جهت تحکیم مبانی ظلم و برخلاف مصالح عمومی قلمداد کرد.
بعد از 28 مرداد 1332، نقشهی تطمیع نواب صفوی توسط شاه، ناکام ماند و چند روز پس از ترور حسین علاء - نخست وزیر - در سال 1334 وی دستگیر گردید.
سرانجام نواب صفوی در تاریخ 27 دیماه 1334، پس از محاکمه در دادگاه نظامی به شهادت رسید.
3.
نام حضرت امام خمینی (ره) و چاپ عکس ایشان، یکی از خط قرمزهای رژیم شاهنشاهی بود که به هر وسیلهی ممکن از طرح آن پیشگیری میکرد.
در همین رابطه بود که مبارزین مسلمان، با ترفندهای مختلفی که به کار میبردند، نسبت به چاپ اعلامیه ها و آثار و عکس ایشان اقدام میکردند.
منبع:
کتاب
شهید سید محمد جواد شرافت به روایت اسناد ساواک صفحه 171