تاریخ سند: 1 شهریور 1345
اینجانب اول شهریور ماه 1345 به منظور استفاده از مرخصی تابستانه
متن سند:
تاریخ: 1 /6 /1345
اینجانب اول شهریور ماه 1345 به منظور استفاده از مرخصی تابستانه چند روزی در شاهرود منزل یکی از دوستانم مهمان بودم و دوست میزبان من، عضو انجمن تبلیغات اسلامی1 بود که طبعاً به اتفاق ایشان در جلساتی که تشکیل میدادند، شرکت داشتم. آنچه من استنباط کردم هدف نهایی آنان ایجاد هرج و مرج مانند بلوای 15 خرداد و احتمالاً خونریزی افراد یکی از اقلیتهای مذهبی بود و افراد این جمعیت، مرکب از افراد متعصب شهرستان شاهرود و عدهای از درجهداران ارتش و جمعی از فرهنگیان بودند و فقط نام هفت نفرشان را که به یاد دارم به عرض میرسانم.
آقای قائمی پلیس راه آهن. جرجانی دبیر فقه فرهنگ. سیدابوالفضل دانشور استوار ارتش. رستمیان استوار ارتش. ربیعی. انصاری کارمند راهآهن و عباسیان مدیر یکی از دبیرستانهای شاهرود که از افراد تقریباً مؤثر و گردانندگان این جمعیت بودند. بیشتر این جلسات به نام قرائت قرآن در منازل افراد بهطور سیار و در مسجد نوساز بالا خیابان (راه مشهد) تشکیل میشد، که پس از ذکر کلماتی از قرآن مجید، بدگویی و ناسزا و تجزیه و تحلیل در احکام اقلیت مذهبی موردنظر بود که جوانان را تحریک و تهییج و آماده به حمله و خونریزی برعلیه افراد مزبور در موقع مقتضی مینمودند.
چون من میهمان بودم، ظاهراً موافق گفتارها و اندیشههای آنان بودم؛ ولیکن در باطن چون قلبم مملو از محبت به شاهنشاه آریامهر و وطن عزیز میباشد و[با] هرگونه هرج و مرج و خونریزی جداً مخالفم. چون میدانم نتیجه این اعمال و رفتار غیرانسانی جز ریختن خون بیگناهان و لطمه به حیثیت و شرف مملکتی اثر دیگری در بر نخواهد داشت، وجدانم اجازه نداد که این مطلب را نادیده بگیرم. این است که بدون حب و بغضی، مراتب را محرمانه به استحضار میرسانم تا هر طور مقتضی بدانند دستور اقدام صادر فرمایند. در خاتمه یادآور میشوم که از لحن گفتار و نحوه تحریک آنان چنین درک مطلب میشد که شاید این افراد از سردمداران حزب منحله توده2 بوده و اکنون به این لباس درآمدهاند و افتخارشان این بود که در تمام شهرستانها و دهات و قراء و قصبات مملکت دارای چنین تشکیلات وسیع و منظمی میباشند.3 با تقدیم احترامات. سیدمصطفی هاشمیان
______________________
1. انجمن تبلیغات اسلامی، همان «انجمن حجتیه» بود که با بهرهگیری از علائق دینی مردم، با ارائهی تز جدایی دین از سیاست، مبارزه با بهائیت، آن هم نه در ردهی بهائیانی که در دیوان سالاری حکومت پهلوی قرار داشتند، بلکه مبارزه با محافل بهائی و بهائیان عادی را اصل قرار داد و بخش اعظمی از سرمایه مبارزاتی جوانان را صرف این حرکت انحرافی نمود.
2. حزب توده، در مهرماه سال 1320ش، یک ماه پس از ورود ارتشهاى بیگانه به خاک ایران، موجودیت خود را اعلام کرد. مؤسسان حزب توده از بقایاى کمونیستهایی سالها قبل از شهریور 1320ش به اشاعه افکار کمونیستى در ایران پرداختند و در سال 1310 ش دستگیر و تا شهریور 1320 تعدادى از آنها در زندان و یا در تبعید به سر بردند و در جریان فرمان عفو عمومى، 28 شهریور 1320 آزاد شدند و پس از آن درصدد برآمدند که حزبى به نام حزب توده با مرام کمونیستى بنیان گذارند. افرادى چون: سلیمان محسن اسکندرى، محمد بهرامى، مرتضى یزدى، جعفر پیشهورى، تقى مکىنژاد و احسان طبرى جزو مؤسسان حزب و آزادشدگان از زندان بودند که به اشاره دولت شوروى دست به تشکیل حزب توده زدند. اولین جلسه هیأت مؤسسان حزب توده در مهرماه 1320 در منزل سلیمان میرزا اسکندرى با حضور 37 نفر از دسته 53 نفر و کمونیست هاى دیگر و «علىاف» که ایرانىالاصل و کاردار سفارت شوروى بود و به صورت ناشناس در جلسه حضور داشت، تشکیل گردید. در این جلسه اعضاى کمیته مرکزى انتخاب شدند و مرامنامه حزب به تصویب رسید. حزب توده از تأسیس تا آغاز پیدایش فرقه دمکرات، که خود را به صورت سازمانی علنى و ملى وانمود میکرد، در همان آغاز راه منحرف شد و با طرح مسأله اعطاى امتیاز نفت شمال به شوروى نشان داد که نیروى وابسته به امپریالیسم شرق است. بعد از پیدایش فرقه دمکرات، حزب توده به اوج خود رسید و سه وزیر، به کابینه ائتلافى قوام وارد کرد و از نظر کمى و کیفى گسترش یافت، که این دوران را دوران طلایى خود مىداند. اگرچه پس از سقوط دو حکومت دستنشانده آذربایجان و کردستان ... باعث ریزش نیرو و انشعاب در درون حزب گردید. پس از تیراندازى به شاه در 15 بهمن 1327، حزب توده غیرقانونى اعلام گردید و اعضاى آن دستگیر و یا متوارى و سپس در خارج جمع شده و حزب را سامان دادند. در زمان نخستوزیرى دکتر مصدق، با استفاده از شرایط مساعد و آزادی هاى به وجود آمده، حزب توده یک سرى سازمانهاى علنى ایجاد و با شعار ملى شدن نفت مخالفت کرد. بعد از کودتاى 28 مرداد، سازمان نظامى حزب کشف شد و دوران ورشکستگى حزب فرا رسید و مجدداً در خارج از کشور کار خود را ادامه داد و در تمام این دوره که به سال 1357 ختم شد، کار حزب توده در داخل کشور اقدام به سازماندهى حزب و در خارج ستیز ایدئولوژیکى با گروه هاى ملىگرا بود. دوران نهایى حزب توده از سال 1357 مىباشد، که بعضى از آنها معتقد بودند که با استقرار عناصر لیبرال مىتوانند در بازی هاى دیپلماسى شرکت کنند و مىگفتند که نهضت روحانیت و حکومت اسلامى دوامى ندارند و شکننده بودن نظام را حتمى مىدانستند و با کارهاى مخفى به سازماندهى مشغول بودند. در ظاهر از نظام حمایت مىکردند، ولى در خفا با خائنانى مانند: ناخدا افضلى و سرهنگ عطاران، سرهنگ کبیرى و آذرفر، فعالیت پرجوش و خروش جاسوسى به سود شوروى را رهبرى مىکردند و به همین علت، در سال 1361ش، به جرم جاسوسى و توطئه، حزب توده منحل و رهبران آن دستگیر شدند و اعضاى کمیته مرکزى به فعالیتهاى جاسوسى خود اعتراف کردند و پایان زندگى این حزب فرا رسید. ر. ک: سیاست و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشى و خاطرات ایرج اسکندرى، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى و خاطرات نورالدین کیانورى، تهران، دیدگاه، 1374.
3. اداره کل سوم پس از دریافت این گزارش، طی شماره: 39670 /316 - 20 /7 /45 به ساواک فرمانداری کل سمنان دستور داد: « شخصی به نام سیدمصطفی هاشمیان طی نامهای اعلام داشته انجمنی در شاهرود تحت عنوان انجمن تبلیغات اسلامی تشکیل و هدف نهایی اعضای این انجمن ایجاد هرج و مرج و بلوا میباشد و چند نفر از اعضای مؤثر آن را نیز معرفی نموده است. علیهذا ضمن ایفاد رونوشت نامه مذکور خواهشمند است دستور فرمایید به نحو کاملاً غیر محسوس تحقیقات لازم پیرامون انجمن مزبور و سوابق گردانندگان و اعضای آن معمول و نتیجه را اعلام نمایند.»
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک / استان سمنان - کتاب 1 صفحه 56