صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

جنایتکاری به ملت ایران تحمیل گردید

جنایتکاری به ملت ایران تحمیل گردید


متن سند:

امواجی بناگاه به هوا خاست و حکایت از نارضایتهایی می کرد.
وزیر فرهنگ وقت بر گوش پیرمرد فرهنگ دوستی در صحن وزارت فرهنگ سیلی نواخت و با صدای آن تیری به هوا خاست و آموزگار ناکامی که برای تحصیل قوت لایموت زن و فرزند خود بدنبال نیازمندان دیگر به در خانه ملت رفته بود تا مژده ای برای خانواده نگران خود ببرد نعش او را تحویل خانواده بینوای او دادند.
شاهنشاه محبوب ناراحت شد.
فرمان فرد خدمتگزاری جدید را امر به صدور فرمودند و به او ماموریت توام با اختیار و اقتدار تام و تمام دادند.
او هم به اتکای فرمان شاهانه ـ اراده ملوکانه به خدمتگزاری مشغول شده در آغاز کار ـ مامور جدید دید.
.
کانون فساد در چند جاست.
پس مجلسین را بست و فرصتی داد که به قول زمامداران بعدی (نمایندگان واقعی از هر طبقه به مجلس راه یابند و جای متنفذین و سردمداران قدیمی و قشریون را بگیرند.
اینکه بد نبود.
برای جبران کمبود موجودی خزانه که صورت تهدیدآمیز به خود گرفته بود به دوایر دولتی توصیه کرد ولخرجی نکنند و به مردم هم توصیه نمود صرفه جویی کنند.
در خلال این احوال چند مامور خاطی را هم گرفت.
امروز او را تحت تعقیب قرار می دهند و می گویند خارجیان و استعمارگرانی که همیشه بر ممالکی چون ما نظر داشته اند برای زمامداری او فشار آوردند و او را تحمیل به میل کردند.
آیا اهانتی از این بالاتر به مقدسات ما می شود؟ از آغاز دوران سلطنت شاهنشاه فقید تا به امروز مملکت ما رنگی دیگر به خود گرفته و استقلال واقعی و باطنی بدست آورده که در آن جایی برای این نوع مزخرفات و مهملات نیست.
فرمان دکتر امینی هم مانند فرمان همه نخست وزیران به امضای شاهنشاه عزیز و محبوب مزین است.
چطور به خود اجازه می دهند چنین توهینی را به ملت ایران بکنند و راه را برای ادای یک چنین توهمات برای دولتی که بعدا می آید باز کنند؟ معنی خدمتگزاری صادقانه این است؟ زهی افتخار برای شما و ننگ برای ما.
دولتی دکتر امینی را برای تعقیب چند مامور خطاکار قابل تعقیب می داند که خود شهردار پایتخت را 4 سال در حبس نگاهداشت و بعد حکم تبرئه او را به دستش داد.
یعنی سند محکومیت دولت را به دست او سپرد!! دولتی دکتر امینی را خائن می داند که چرا رشوه خواران را گرفت که کوس رسوایی و رشوه خواری و دزدی دستگاهش را امروز در بالای هر بام می نوازند و در کنار خبر تعقیب دکتر امینی به علت همین (ناخدمتی) در روزنامه ها می نویسد (6000000 ریال رئیس تربیت بدنی از بیت المال مردم بالا کشیده و چندین صد هزار تومان کتابهای فروش نرفته را به حساب برده) دولتی ورشکستگی را به دکتر امینی نسبت می دهد که خود برای افراط و تفریطهای دستگاه خویش آنچنان عوارضی را وضع کرده که نمی داند به چه شکل به مردم بگوید و بعد آن را وصول کند.
مگر نمی شد جلوی این همه هزینه بیهوده را می گرفتند و چنین عوارضی وضع نمی کردند؟ مگر امکان نداشت که جنابان وزیران در کاخهای نو ـ در روی فرشهای نو ـ زیر لوسترهای گرانبها ننشینند و مردم را ناگزیر نکنند عوارض هزینه های لوکس آقایان را بپردازند.
معنای خدمت به شاهنشاه این است؟ وای بر شما.
خدا عاقبت همه را بخیر کند.
می گویند دکتر امینی را برای سوء سیاستش باید تعقیب کرد.
ما قبول داریم.
اما این فرد قابل تعقیب او نیست ما می دانیم که شما هستید.
مگر وزیر دارائی منصور نبودید مگر نفت و بنزین را در آغاز زمستان دو برابر نکردید؟ اگر صحیح بود چرا ملغی کردید و اگر غلط بود چرا نباید تعقیب شوید.
سوء سیاست این است و غیر از این هم نیست.
مگر سیاست مشق خط است که وقتی غلط کردید آن را پاره کنید و از سر بگیرید؟ مگر دولت آقای علم و بعد دولت شما به کرات نگفتند که ما دنباله مبارزه با فساد و مبارزه با گرانی را می گیریم و اصلاحات ارضی را به ثمر می رسانیم.
اینها که باعث افتخار دولتهای شما شد روش سیاست دکتر امینی بود.
اگر او باید تعقیب شود شما هم به دنبال او باید باشید.
به آموزگار می گویید اگر در مدرسه تنبیه بدنی کردید قابل تعقیب هستید و آن وقت همان آموزگار را در جلوی چشم همان بچه ها در خیابان می زنید؟ وای به حال شما خوشا به حال نخست وزیری که بعد از شما خواهد آمد زیرا برنامه کار او معلوم است.
اگر از حالا به فکر بستن جامه دانها نباشید.
در خاتمه به شما باید یادآوری کرد که مملکت ما احتیاج به آرامش دارد.
ما برنامه هایی را به اراده شاهنشاه به حال عمل گذارده ایم که جز در سایه آرامش به نحو دیگر توفیق در بهره برداری از آنها را نخواهیم داشت.
بزرگترین خیانت در ایجاد تشنج است.
چه عجله دارید چرا صبر نمی کنید شاهنشاه مراجعت کند.
شما که مثل لرزانک هستید و از سایه خود هراس دارید لااقل صبر کنید ضامن استقلال ـ مظهر حاکمیت ما به سلامت برگردد تا اگر اشتباهی کرده باشید تصمیم لازم را بگیرند.
عجله شما در ایجاد بلوا ما را به خیال انداخته و نگران ساخته.
بیش از این تلاش نکنید دود آن به چشم خودتان خواهد رفت.
بگذارید مردم آرام زندگی کنند و دعاگو باشند.

منبع:

کتاب امیر عباس هویدا به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 379


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.