تاریخ سند: 14 بهمن 1314
ساعت پانزده مورخه نهم بهمن
متن سند:
13141114
کشف تلگراف کمیسر سرحدی از بیله سوار
اسم کشف کنندهخلیلی
نمره وارده 6۵۱۵
(ارکان حرب کل قشون)
مرموزات
تاریخ وصول 14 /11 /1314
تاریخ کشف ماه ۱۳۱
تاریخ اصل ۱۱/۱۱ماه ۱۳۱۴
تاریخ مخابره لیله 14 /11ماه ۱۳۱۴
مرجع 2
ستاد ارتش
حسب الامر فرماندهی لشگر ۴ ساعت پانزده مورخه نهم بهمن در عمارت کمیسر سرحدات مغان1 مجلس ضیافتی با حضور روسا و اجزا ادارات دولتی و خوانین طوایف مختلفۀ شاهسون2 عموماً با خانمهایشان منعقد و پس از ایراد نطقهای لازمه راجع به اراده سنیه ملوکانه در موضوع ترک چادر نسوان مجلس جشن ساعت هفده به دعاگویی ذات اعلیحضرت شاهنشاهی با هلهله و شادی خاتمه یافت. راپرتاً معروض گردید.
11 /11 /14 نمره ۳۲۹۰
سروان ماکوئی
عیناً مراتب به شرف عرض رسید.
۱5/۱۱/۱4
توضیحات سند:
١- مغان، موغان، مغکان، موقان نام منطقهای بزرگ است که از دامنه کوه سبلان تا کناره خاوری دریای خزر کشیده شده و در جنوب مصب رود ارس و شمال کوههای طالش قرار دارد. این ولایت گاهی جزء آذربایجان محسوب میگردد ولی غالبأ ناحیهای جداگانه و مستقل را تشکیل میداد. منطقه مغان شامل بخشهای بیله سوار و پارس آباد و مرکز آن شهرستان گرمی از توابع شهرستان اردبیل در استان سوم (تبریز) بوده است. (بر اساس تقسیمات کشوری قبل از سال ۱۳۲۰ ش) وجه تسمیه مغان به عقیده جمعی از محققین بدان جهت است که سالی یک بار پیشوایان آیین زرتشت در آنجا گرد میآمدند و جلساتی تشکیل میدادند. این منطقه در شمال شرقی آذربایجان شرقی فعلی قرار دارد و وسعت آن حدود ۵۴۸۴ کیلومتر مربع است، از شمال و شرق به اتحاد جماهیر شوروی (سابق)، از جنوب به شهرستان مشکین شهر، از غرب به شهرستان اهر محدود است. آب و هوای جلگه مغان در تابستان گرم و در زمستان معتدل است. دشت مغان قشلاق عشایر آذربایجان (عشایر شاهسون) است. تاجگذاری نادرشاه افشار در این مکان انجام شده است. و از نظر نظامی در سال ۱۳۱۴ تا ۱۳۱۹ جزء حوزه استحفاظی لشگر دوم شمالغرب (نمره ۴) بوده است. (ر. ک: نگاهی به آذربایجان شرقی، ایرج افشار و ایل سونها، محمدرضا بیگدلی، صفحه ۴۵ و فرهنگ معین و پنجاه سال تاریخ نیروی زمینی، محمد کاظمی، صفحات ۱۵۶ و ۱۵۷ و بخشنامه مورخه20 /1 /1317ستاد ارتش، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات)
۲- شاه عباس صفوی که در کودکی و نوجوانی گردنکشی و نافرمانی و خود رأیی فرماندهان قزلباش ایلات و عشایر آذربایجان که در پیرامون خاندان صفوی گرد آمده و با فداکاری سلسله صفویه را بوجود آورده و شاه اسماعیل اول (۹۰۷ - ۱۵۰۲ میلادی) را در رسیدن به سلطنت یاری و مساعدت کردند و نیروی شصت هزار نفری آنان را دیده بود، پس از آنکه به سلطنت رسید به فکر انهدام این نیرو افتاد، لکن نتوانست یکباره آن را از میان بر دارد. او در ابتدا و در کنار قزلباشها قشون دیگری ایجاد کرد و بر آن شاهسون (شاهی سون) یعنی دوستدار شاه نام نهاد و گروهی از افراد قزلباش (حدود بیست هزار سواره و ده هزار پیاده) را که مناسب تشخیص داده به سازمان جدید منتقل کرد و روز به روز بر دایره اعتبار و نفوذ شاهسون افزوده گردید. آنها در سه قلمرو استقرار و اسکان داشتهاند. ۱- ارسباران، شامل: شهرهای اهر و مشکین شهر ۲- خلخال در جنوب اردبیل ۳ - شمال شرقی آذربایجان و اطراف کوه سبلان و سهند و دو سوی رودخانه ارس و منطقه مغان. «ون» به معنی دوستدار و خواهنده است و تقریبا مشابه «فیلو» در یونانی است چنانکه «فیل هلن» بمعنای دوست یونان است. شاهی شون نیز در ترکی به معنای دوستدار شاه است این تلفظ در دوره اخیر به صورت «شاهسون» (با فتح واو» در آمده است. پس از انقلاب اسلامی ایران عشایر شاهسون نام ایل خود را به «ایل سون» تغییر دادند. در کتاب جغرافیای نظامی ایران جمعیت شاهسونها در سال ۱۳۱۵ ش در حدود ۵۰۰۰۰ نوشته شده است. طوایف آنها در حدود ۴۰ طایفه هستند. در ادامه سرکوب و تخته قاپو کردن ایلات و عشایر کشور، متعاقب اولین لشگرکشی رضاخان به لرستان نقشه قلع و قمع ایلات شاهسون هم کشیده شد و برخوردهای اولیه از ۲۱ و ۲۲ جوزا (خرداد) سال ۱۳۰۱ ش در نزدیکی شهرکی در اطراف تبریز شروع و در اطراف میانه و انلوق و دیکمه داش ادامه یافت و در ۲۵ جوزا به اطراف اردبیل و در ۳۰ جوزا در حدود اهر قوای مسلح نظامی با نیروهای شاهسون روبرو شده و جنگ و گریز آغاز گردید و به طرفین تلفاتی وارد آمد. از آن تاریخ کم و بیش این برخوردها ادامه داشت. شدیدترین و مهمترین اقدام دولت رضا شاه در اسکان عشایر در سال ۱۳۱۳ ش انجام گرفت. برای اسکان عشایر شاهسون اقداماتی انجام یافت تا با زور سر نیزه مرد چادرنشین و دامدار را به یک زارع مقید به زمین تبدیل کند. خاطرات آن روزهای خشونتهای رضاخانی هنوز در اذهان زنده است. مشهور است که آلاچیقها را پاره کرده، آتش میزدند و چادر نشینها را به باد کتک میگرفتند و در نتیجه فشار و اجبار توانستند عدهای از شاهسونها را اسکان بدهند. تنها چوپانها حق داشتند که گوسفندها را به صحرا ببرند و بقیه مجبور بودند که در یک جا مخصوصا در حومه مشکین شهر و دشت مغان ساکن باشند و به کار زراعت بپردازند. اما بعد از دوره بیست ساله و سقوط رضا خان از زور و فشار تا حدودی کاسته شد و طایفههای شاهسون دوباره توانستند کوچ نشینی خود را آغاز کنند و مناطق استان را به سرعت خالی کردند. (ر.ک : ایل سونها، محمدرضا بیگدلی، صفحات ۲ و ۳ و ۳۱۲ و تحولات قشون در تاریخ معاصر ایران، دکتر ناصر تکمیل همایون، جلد اول، صفحه ۲۳ و تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، جلد دوم، صفحه ۶۷ و ایران امروز، اوژن اوبن، ترجمه علی اصغر سعیدی و شگفتیهای سبلان، حسن علیزاده پروین و بهروز خاماچی، صفحات ۱۰۶، ۱۰۸ و ۱۱۲ همچنین برای تحقیق در این زمینه به کتابهای زیر نیز میتوانید مراجعه کنید:
ایران عصر صفویه تالیف راجر سیوری
بستان السیاحه تألیف حاج زین العابدین شیروانی
رضاشاه کبیریا ایران نو تالیف ال پی الول ساتن، صفحات ۴۲، ۴۳، ۲۲۴ و ۲۲۷
احزاب سیاسی ایران، تألیف ملک الشعراء بهار، جلد اول، صفحات ۱۳۵ و ۲۷۳)
منبع:
کتاب
تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد صفحه 212