صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: اظهارات محمد جاهدمنش کارمند ناحیه راه‌آهن خراسان درباره آیت‎الله میلانی، خمینی، قمی و تیمسار سابق بختیار

تاریخ سند: 28 دی 1347


موضوع: اظهارات محمد جاهدمنش کارمند ناحیه راه‌آهن خراسان درباره آیت‎الله میلانی، خمینی، قمی و تیمسار سابق بختیار


متن سند:

از: 9/ ﻫ تاریخ:28 /10 /1347
به: 316 شماره: 16379 /9ﻫ
موضوع: اظهارات محمد جاهدمنش کارمند ناحیه راه‌آهن خراسان درباره آیت‎الله میلانی، خمینی، قمی و تیمسار سابق بختیار

ساعت 10 صبح روز 16 /10 /47 محمد جاهدمنش کارمند راه‌آهن در حضور ابوطالب کسائی و شریعت‌مدار طالقانی اظهار می‌نماید:
وسیله تلفن از تهران اطلاع دادند که «آقای فولادی رئیس بخش ترفیعات و استخدام کارگزینی بنگاه راه‌آهن با یک درجه تنزیل به سمت رئیس امور اداری کارخانجات راه‌آهن منصوب گردیده‌اند.»
پس از اظهار این مطلب آقای جاهدمنش با عصبانیت اضافه می‌نماید:
[از] این همه ناراحتی که اولیاء امور برای افراد متدین و مقدس به‌وجود می‌آورند، تاکنون چه نتیجه‌ای برده‌اند؟ جز نتیجه عکس. سپس بحث درباره آیت‎الله میلانی و شخصیت و موقعیت اجتماعی وی به میان می‌آید و از خوبی و بدی مشارالیه سؤال می‌شود. جاهدمنش اظهار می‌نماید:
آیت‌الله میلانی و قمی و خمینی و سایر مراجع تقلید و آیاتی را که بد معرفی می‌نمایند، یک اشخاص خوب و مبارز هستند. هنگامی‌که من مرخصی به تهران رفته بودم، خدمت آیت‎الله قمی در کرج رسیدم و قمی را زیارت کردم. آیت‎الله قمی فرمودند: «ما افراد آتش زیر خاکستر هستیم. باید مردم تحمل نمایند تا ببینند وضع چطور می‌شود.» پس از این موضوع جاهدمنش بحث را به تیمسار سابق بختیار کشیده و اظهار می‌نماید:
تیمسار بختیار1 فردی بود که به این کشور خدمت کرد. نتیجه آن‌همه خدمت به این مملکت این شد که عاقبت در نظر دارند او را از کشور لبنان تحویل گرفته و در ایران محاکمه نمایند. یکی از حضار سؤال می‌نماید علت محاکمه بختیار چیست؟ جاهدمنش پاسخ می‌دهد:
می‌دانند که اگر بختیار را از بین نبرند مانند گذشته علیه‌شان تبلیغ خواهد نمود و ممکن است به اندک زمانی باز هم از طرف قشقایی‌ها و ایلات بختیاری سروصداهایی روی دهد. بدین لحاظ از ترس به‌واسطه بعضی جهات هم که شده مجبورند که بختیار را از لبنان تحویل بگیرند.
کوبیدن اشخاصی که مخالفشان هستند کاری ندارد؛ یک وصله به او می‌چسبانند و بعد به حسابش می‌رسند، مانند همین آقای فولادی و یا تیمسار بختیار.
نظریه منبع خبر: محمد جاهدمنش اغلب از آیات مخالف دولت به خصوص میلانی و قمی و خمینی طرفداری نموده، له آنان تبلیغ می‌نماید و فردی‌ست متعصب و به اصطلاح متدین، در اغلب مجالس از دولت انتقاد می‌نماید.
محمد جاهدمنش کارمند ناحیه راه‌آهن خراسان است.
فولادی کارمند بنگاه راه‌آهن است که در مرکز خدمت می‌نماید و او نیز از طرفداران روحانیون مخالف دولت محسوب شده و متعصب مذهبی است.
نظریه رهبر عملیات: از نامبرده بالا (محمد جاهدمنش) سابقه مضره بایگانی شده‌ای در این سازمان به دست نیامده است. مقرر فرمایند در صورت وجود سابقه‌ای از وی در آن اداره کل، خلاصه آن را به این ساواک ابلاغ نمایند.
درباره تهیه مشخصات بیشتر وی اقدام، نتیجه در پیرو به عرض خواهد رسید.

توضیحات سند:

1. تیمسار تیمور بختیار در سال ۱۲۹۳ ش در بختیاری چشم به جهان گشود. پدرش فتحعلی بختیار از خوانین بزرگ بختیاری و نیای بزرگ او جعفر قلی‌خان بختیاری بود. بختیار تحصیلات خود را تا سیکل در اصفهان گذراند و سپس همراه با شاهپور بختیار برای ادامه‌ی تحصیلات به بیروت رفت.
بعد از پایان تحصیلات مقدماتی یک سال دوره‌ی مهندسی دید و سپس برای تحصیل در مدرسه‌ی نظامی (سن سیرو) به فرانسه رفت. در سال بعد این مدرسه را با درجه‌ی ستوان دومی ترک کرد و به ایران بازگشت و در هنگ حمله‌ی جمشیدآباد تهران مشغول به کار شد. تیمور بختیار بعد از مدت کوتاهی برای ادامه‌ی خدمت به زاهدان منتقل شد. مقارن جنگ جهانی دوم وی به اصفهان منتقل شد و سپس در سال ۱۳۱۲ با درجه‌ی سروانی به تهران بازگشت. در دوران جنگ جهانی دوم و حوادث مربوط به آذربایجان از جمله افرادی بود که علیه تجزیه‌طلبی فرقه دموکرات مبارزه کرد و به طور داوطلب برای سازماندهی نیروهای پارتیزانی علیه حکومت آذربایجان و کردستان به منطقه‌ی خمسه زنجان که زیر نفوذ برادران ذوالفقاری بود اعزام شد. تیمور به خاطر اقداماتش به درجه‌ی سرهنگی و اخذ نشان نایل شد، سپس برای ادامه‌ی تحصیل به دانشگاه جنگ رفت و در سال ۱۳۲۹ با احراز شاگرد اولی وکسب نشان درجه‌ی اول دانش به سمت رئیس ستاد لشکر گارد شاهنشاهی تحت فرماندهی سرتیپ حسین منوچهری ( بهرام آریانا) مشغول کار شد. به دنبال غائله‌ی ابوالقاسم خان بختیاری -عموی تیمور بختیار ـ از خوانین بانفوذ ایلات که موفق شده بود در سال 1331 تیپ اعزامی را خلع سلاح کند و علیه حکومت آشوب به پا می‌کرد، دکتر محمد مصدق نخست‌وزیر وقت، سرهنگ بختیار را مأمور سرکوب غائله‌ی ابوالقاسم خان کرد. وی این مأموریت را با موفقیت به انجام رسانید و به فرماندهی یکی از تیپ‌های تهران رسید ولی با تصمیم دکتر مصدق مبنی بر انحلال لشکر گارد و انجام تغییراتی در پادگان‌ها، سرهنگ بختیار به فرماندهی تیپ زرهی کرمانشاه منصوب شد. در جریان کودتای آمریکایی ـ انگلیسی ۲۸ مرداد سال ۳۲، تیپ زرهی کرمانشاه به فرماندهی بختیار عازم تهران شد. در تاریخ 5 /10 /1332 به عنوان فرماندار نظامی تهران انتخاب شد و از تاریخ سوم مهرماه ۱۳۳۵ به عنوان معاون نخست‌وزیر و رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور فعالیت کرد. بختیار در دوران فرمانداری نظامی و ریاست ساواک از هیچ جنایتی فروگذاری نمی‌کرد. در سال ۱۳3۸ به درجه‌ی سپهبدی رسید و سرانجام در تاریخ اول فروردین1340 از کار برکنار و در اول مهرماه1340 بازنشسته شد و در ششم بهمن ماه سال 1340ایران را ترک کرد.
بختیار پس از ترک ایران اقداماتی را علیه شاه آغازکرد به همین جهت شاه در سال ۴۶ طی حکمی به کلیه‌ی ادارات تابعه‌ی سازمان اطلاعات و امنیت، دستور بازداشت او و همسرش در صورت مراجعت به کشور را صادر کرد و بلافاصله حکم مصادره‌ی اموال و دارایی‌های وی از سوی ادار‌ه‌ی دادرسی نیروهای مسلح ارتش صادر شد.
بختیار در دوران اقامت خود در سوییس ـ ژنو اقدامات خود علیه شاه را شدت بخشید و در فروردین ماه 1347 به لبنان رفت و در فرودگاه بیروت به اتهام حمل اسلحه دستگیر شد و این فرصتی فراهم آورد تا دولت ایران از دولت لبنان تقاضای استرداد وی را بنماید که بی‌نتیجه ماند و منجر به قطع روابط دولتین شد، بختیار نیز مجبور به ترک لبنان شد. بختیار پس از سپری کردن دوران بحرانی در لبنان با گذرنامه‌ای عراقی به آن کشور رفت و با استقرار در بغداد تلاش کرد تا شاید سازمان‌های دانشجویی فعال در اروپا را به سوی خود جلب کند، اما نه تنها در این امر موفقیت کسب نکرد، بلکه این سازمان‌ها بختیار را آماج حملات خود قرار دادند. بختیار در دوران اقامت در عراق به لطایف‌الحیل تلاش کرد تا به امام خمینی(ره) نزدیک شود، ولی امام (ره) با شناخت عمیقی که از ماهیت بختیار داشتند هیچگاه به وی روی خوش نشان ندادند و حتی به نمایندگان کنفدراسیون فرمودند: «... اگر قرار باشد روزی بختیار در ایران زمام امور را در دست بگیرد، وظیفه‌ی مسلمین است که با او مبارزه کنند و از رسیدن او به قدرت جلوگیری کنند.»
بختیار در این ایام برای کسب قدرت به آب و آتش می‌زد، غافل از آنکه ساواک کلیه‌ی فعالیت‌ها و مکاتبات او با سران ایلات را تحت کنترل دارد. تیمور بختیار به موازات این قبیل فعالیت‌ها علیه شاه با گروه‌های مسلح مستقر در خاک عراق نیز روابطی برقرار کرد. از این رو ساواک مصمم شد تا وی را حذف کند. بر این اساس با سود جستن از نفوذی‌های خود که از نزدیکان بختیار بودند، او را به بهانه‌ی شکار در 16 مرداد 1349 به منطقه دیاله برده و به قتل رساندند.


منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 06 صفحه 124


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.