صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

بازجوئی از علی فرزند علی اکبر شهرت قنّادها

تاریخ سند: 16 مرداد 1355


بازجوئی از علی فرزند علی اکبر شهرت قنّادها


متن سند:

س ـ هویت شما محرز است لازم است کلیه اطلاعات خویش را درباره سید رضا حسینی (احتمالاً سید علی اندرزگو) بطور کامل با ذکر جزئیات و تاریخ فعالیت های مشترک بنویسید.
ج ـ در مورد دکتر سید رضا حسینی که در سال 53 پس از اینکه از زندان آزاد شدم چون مدّت شش ماه در زندان مشهد بودم از آنجا که آزاد شدم چون روز جمعه بود برای پیدا کردن بلیط بچند گاراژ رفتم و پس از جستجوی زیاد نتوانستم بلیط تهیه کنم و برای زیارت رفتم و در موقع برگشتن از مسجد گوهرشاد به بازار زنجیر رفتم و به یکی از مدارس دینی آنجا که مدرسه بزرگی بود رفتم و پس از اینکه مقداری در آنجا نشستم یکی از طلاّب آنجا که می خواست از مدرسه بیرون برود با هم روبرو شدیم و ایشان پرسیدند که شما می خواهید بتهران بروید یا اینکه از تهران آمده اید گفتم نه می خواستم بتهران بروم ولی نتوانستم بلیط پیدا کنم ایشان گفتند که بنده هم می خواهم به تهران بروم و با هم برای زیارت و نماز رفتیم و پس از آنکه برای خوردن ناهار بیکی از چلوکبابی های مقابل بست رفتیم و بچند گاراژ برای پیدا کردن بلیط مراجعه کردیم ولی نتوانستیم بلیط پیدا کنیم و در بین راه سوار مینی بوس شدیم که کرایه بیشتری می گرفت و بعد از اینکه در راه با هم مقداری صحبت های مذهبی کردیم از ایشان سئوال کردم اسم شما چیه گفتند دکتر سید رضا حسینی گفتم پس چطور با لباس روحانی هستید گفتند که برای اینکه مجبور نشوم در بین راه کارت شناسائی نشان بدهم و من سعی میکردم که ایشان متوجّه نشوند که از زندان آمده ام و صحبتهائی درباره مسائل اجتماعی و اختلافات مذهبی و هم چنین راجع به تغییر عقیده دادن عدّه ای از افراد مذهبی و کمبود مطالعات مذهبی صحبت شد و ایشان گفتند که من ماهی یکبار و یا دو ماه یکبار بتهران میآیم و بوسیله گاراژ پی ام تی و یا ایران پیما می آیم شما بمن شماره تلفن بدهید من هر وقت آمدم بشما تلفن می زنم و شما موقع نماز ظهر به مسجد سراج الملک بیائید و ما در آنجا یکدیگر را می بینیم و پس از اینکه ما از هم جدا شدیم در ماه دی بود در سال 53 یکبار ایشان بمن تلفن زد و من در موقع نماز ظهر ایشانرا در مسجد سراج الملک دیدم و ایشان راجع به اینکه افراد مذهبی باید در مورد مسائل مذهبی و هم چنین تاریخ انقلاب شیعه مطالعه داشته باشند و از اینکه هر فرد مذهبی بطور مستقل درباره مسائل مذهبی تحقیق نکند در برابر افراد غیر مذهبی نمی تواند جوابگو باشد باید قبل از هر نوع فعالیّت مسائل مذهبی را مورد مطالعه قرار دهند.
و کتاب تفسیر پرتو قرآن و کتاب مهندس بازرگان انگیزه و انگیزنده و چهار مقاله را به بنده دادند و تا پایان سال 53 یکبار ایشان به من تلفن زد و ما در مسجد سراج الملک یکدیگر را دیدیم و یکبار کتاب سخنرانیهای خمینی و نشریه خبری و جزوه اقتصاد را بمن داد و یکبار دیگر کتاب انقلاب تکاملی جلال الدین فارسی را به من داد و در مورد اینکه افراد مذهبی باید با تهیّه کتابهای مفید و بدون خرافات که مسائل اجتماعی را بخوبی برای ما روشن میسازد تا در برابر افراد غیر مذهبی بتوان برنامه های انقلابی را که آنها می خواهند با از بین بردن عقائد مذهبی به آنها تحمیل کنند آنها معلومات لازم را از مذهب داشته باشند و در سال 54 یکبار با ایشان در مسجد سراج الملک برخورد کردیم و در مورد برنامه عبداله اسفندیاری که در حسینیه ارشاد و هم چنین در جلسات مذهبی خودشان داشتند با ایشان صحبت کردم و ایشان گفتند افراد مذهبی نباید قبل از اینکه تجربه و مطالعه باندازه کافی بدست نیاورده اند دست بکارهای بزنند که باعث از بین رفتن آنها می شود و استفاده کردن از تجربیات و همفکری با دیگران برای آنها لازمست و حتّی باید از مطالعات و فکر افراد غیر مذهبی استفاده کرد و در صورتیکه آنها بخواهند عقائد ضد مذهبی خود را بدیگران برسانند افراد مذهبی باید بطور جداگانه برای خود مسائل اجتماعی و عقائد مذهبی را دنبال کنند و ایشان خواستند که با عبداله اسفندیاری ملاقات کنند و یکرساله خمینی از ایشان گرفتم و هم چنین دو سه کتاب از شریعتی از ایشان گرفتم و هم چنین من قبلاً در برخوردهائی که با عبداله اسفندیاری کردم درباره اینکه با عدّه ای از رفقای دانشجو خودشان در مورد مسائل اجتماعی و جمع آوری مسائل مذهبی فعالیّت می کنند صحبت کردیم و در مورد اینکه بتوانند از برنامه های اجتماعی و انقلابی در زمینه برنامه های مذهبی فعّالیت کنند و در سال 54 در اواخر آبانماه بود که دکتر حسینی بمن تلفن زد و من موقع نماز ظهر ایشانرا در مسجد سراج الملک دیدم و ساعت سه بعدازظهر در مقابل مسجد سراج الملک سوار ماشین اسفندیاری شدیم و از آنجا وارد خیابان ملّت شدیم و از میدان بهارستان وارد خیابان ژاله شدیم و وقتی در خیابان شهباز به ایستگاه خاقانی رسیدیم دکتر حسینی بمن گفت که از ماشین پیاده شوم و من از ماشین پیاده شدم و دیگر نتوانستم فردای آنروز که با اسفندیاری قرار گذاشته بودیم یکدیگر را ببینیم او را ببینیم و در ماه آذر بود که دکتر حسنیی بمن تلفن زد و موقع ظهر در مسجد سراج یکدیگر را دیدیم و ایشان گفتند که نتوانستم عبداله اسفندیاری را ببینم و چون کارهای زیادی دارم دیگر نمی توانم بتهران بیایم و از آنموقع نتوانستم ایشانرا ببینم، و در مورد دکتر سید رضا حسینی که در ابتدای ورقه نام ایشانرا نوشتم این اسمی بود که ایشان بمن گفتند و نام حقیقی ایشانرا نمی دانم چیست و در مورد مذاکراتی که با ایشان کردم ایشان معتقد بودند که افراد مذهبی قبل از هر کاری باید بطور کامل مسائل مذهبی و تاریخ شیعه را بررسی نموده و هم چنین برنامه های انقلابی مذهبی را با استفاده از تجربیات دیگران بیاموزند و قبل از اینکه نتوانند باندازه لازم مسائل مذهبی و اجتماعی را بیاموزند بناچار در مقابل افراد غیر مذهبی عقائد مذهبی خود را از دست میدهند علی قنادها س ـ اظهارات خود را چگونه گواهی مینمائید.
ج ـ با امضاء گواهی می نمایم علی قنادها

منبع:

کتاب شهید حجت‌الاسلام سید علی اندرزگو به روایت اسناد ساواک صفحه 286



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.