تاریخ سند: 5 خرداد 1343
بریده جراید روز
متن سند:
تهران : خیابان سعدی پاساژ سعدی ـ صندوق پست 517
تلفن : 33597 ـ 37766
بامشاد
و بعد...
سر دبیر محترم
در دومین شماره بامشاد
هفتگی قسمتی از نامه بدون
امضاء درباره حاکم بی ینال
چاپ شد و شما در خاتمه
مطلب قول «و بعد»، را داده
بودید.
من هر چه منتظر شدم
از «و بعد» خبری نشد.
من با
اجازه «و بعد» را نوشتم و زیر
آن را نیز امضا کردم.
اگر
نوشته من با روش بامشاد
مطابقت داشته باشد لطفا
دستور چاپ آن را صادر
فرمائید.
از شما چه پنهان من فکر
می کردم بامشاد درباره
بی ینال تهران خیلی چیزها
خواهد نوشت زیرا بی ینال امسال نسبت به سه بی ینال دوره های گذشته
خصوصیاتی داشت و بخصوص در بی ینال امسال قیافه «حاکم» بدون گریم دیده
میشد، من نمی خواهم برای خالی کردن عقده های چرکین به بهانه جوئی بپردازم و
به اصطلاح برای خود «مقصر» بتراشم.
بعکس میخواهم مطلبی را ادا کنم که خود
حاکم بی ینال نیز آن را تصدیق کند و یا لااقل نتواند تکذیب نماید.
فکر بی ینال
نقاش ایتالیا تحصیل کرده ای بنام «مارکو گریگوریان» که در مجامع هنری ایتالیا
ناشناس نبود و اسم و رسمی داشت بعد از سالها اقامت در ایتالیا هشت سال پیش به تهران آمد و به قسمت
نقاشی و طراحی هنرهای زیبا پیشنهاد کرد که ایران نیز در بی ینال جهانی «ونیز» شرکت کند و بی ینال
تهران به قصد انتخاب تابلوهای تعیین ارزش هنری نیز از طرف مارکو گریگوریان پیشنهاد شد.
رئیس
قسمت نقاشی موافقت کردند و گریگوریان بار انجام این مقصود را یک تنه بدوش کشید و از قبول هیچ
زحمتی فروگذار نکرد.
آنچه را که امروز می بینیم او پایه نهاد و بی ینال تهران چنین علم گردید.
پاداش خدمت
ولی اولین تیری که پرتاب شد بپای خود او و بر قلب حساسش بود و پایه گزار بی ینال نخستین کسی بود که
زخمش زدند و از گود بی ینال با زیرکی و زرنگی خارجش کردند و نقاشها و نماینده ها را سینما و
هنرپیشگی پناه بر تولد بر او نهاد بودند او نیز بیزار بود و نام خود نهاد.
پیشرفت سریع
انسان قابل پیشرفت است ولی این پیشرفت نباید زننده باشد و یا لااقل در محیط هنری «شبه» ایجاد نماید.
چند سال پیش در اداره انتشارات و روابط عمومی هنرهای زیبا مردی بود بسیار لاغر و متواضع با موهای
جوگندمی، لباس نیمدار، سرآتشین کمی ریش شده و از حال رفته ولی تمیز و اطو شده بسیار شیرین زبان و
دل بدست آورده مرکوبی داشت بنام «فولکس واگن» با قراضه دست چندم با رتبه سه اداری استخدام شده
بود و در حق التدریس رقیقی کمکی به اوضاع جیب او میداد.
در نتیجه تلاشهای پیگیر دکتر هاکوپیان
امسالی چاق و فربه و سردماغ آقائی است که دکمه سردست طلای او را طلاساز پاریسی طرح کرده و
ساخته و جلیقه جیر طبیعی خود برش او از آلمان، ماشین عریض و طویل «پژو» ی او را شوفر ایشان
میرانند.
این پیشرفت سریع دکتر را سرسنگین کرده و در نتیجه تکیه کلام، «من شخصا ...
» را برای خود
انتخاب نموده است.
چهار زبان
دکتر هاکوپیان به چهار زبان بدون لکنت صحبت می کند، دو زبان مخفی.
زبانهای علنی عبارتند از فرانسه
و ترکی آذربایجانی و زبانهای مخفی اندکی روسی و ارمنی...
کلکسیون عالی
دکتر هاکوپیان کلکسیون عالی از تابلوهای نقاشان معاصر ایران دارد.
آیا دکتر تابلوها را خریده است و یا
از نقاشها «هدیه» گرفته است روایت می شود که نقاش ها با تقدیم بلا پرداخت یک یا چند اثر به دکتر
موفقیت خود را در راه هنری می خرند.
من شنیدم در بی ینال گذشته «بهجت صدر» و «محسن وزیری
تابلوهای خود را مطابق قرارداد به دکتر تقدیم کرده بودند.
گویا چون کف دست دکتر را محسن وزیری
توانست بخواند نه به او تابلو داد و نه در بی ینال شرکت کرد.
مثل اینکه می دانست نقاش خوب بودن کافی
نیست.
در محافل هنری می گویند، امسال نیز «زنده رودی» از پاریس برای دکتر تابلو فرستاد و به همین
دلیل بود که «بهجت صدر» و «زنده رودی» به بی ینال رونق بخشیدند.
من جای دکتر هاکوپیان بودم به این
شایعات پاسخ می دادم و ثابت می کردم که کلکسیون عالی مفت بوجود نیامده است.
جائزه نفت
این جائزه قرار بود به کسی تعلق بگیرد که بیشتر و بهتر توانسته باشد صنعت نفت به آقای «ناصر اویسی»
کارمند وزارت خارجه رسید معلوم نیست.
چون عیال دکتر هم در وزارت خارجه کار می کند.
به نظر
بعضیها احتمال می رود برای داشتن پایه ای در وزارت خارجه این کار صورت گرفته است شاید روزی بنام
رایزن فرهنگی با تمام کلکسیون آقای دکتر به دیار ایتالیا برود و از آبهای متعفن تابلو ماهی های طلائی
بگیرد.
شاید به همین دلیل (به دلیل روابط تجارتی هنری) دو نفر از چهار نفر داور بی ینال «گالری دار» بودند.
موقعی که تابلوها و مجسمه های بی ینال را تماشا می کردم یکی از هنرمندان معروف به رفیقش تعریف
می کرد.
کار خانم «ماری شایانس» افتضاح هنری است ولی دو تابلوی اهدائی به دکتر کار خودش را کرد.
من
شخصا از پیشرفت دیگران لذت می برم.
به احتمال قوی آقای دکتر هاکوپیان هم واجد شرائط بوده است که
بسرعت پیش رفته است.
با اینحال وقتی در محیط هنری درباره آقای دکتر هاکوپیان حرف هایی در
می آورند و دکتر هم از دفاع خود صرفنظر می کند آدم ناراحت می شود و خودبخود این سئوال پیش می آید
«نه کند بعضی حرفها صحیح باشد»
بنظر هنرمندان موضوع بی ینال تهران هنوز کهنه نشده است.
به عبارت ساده نشریات ایران به ماهیت
هنری بی ینال نپرداختند.
من برای بامشاد جنبه هنری بی ینال را بی پرده شرح خواهم داد.
اگر پسندیدید
چاپ می کنید.
منبع:
کتاب
مطبوعات عصر پهلوی - مجله بامشاد به روایت اسناد ساواک صفحه 161