صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: عبدالوهاب قاسمى

تاریخ سند: 25 مرداد 1357


موضوع: عبدالوهاب قاسمى


متن سند:

سند شماره (566)
به: 312 0525 تاریخ گزارش: 25 /5 /37
از: 2 ه‍ 1 موضوع: عبدالوهاب قاسمى شماره گزارش: 2454 /2 ه‍ 1
مورخه 23 /5 /37 شخص ناشناسى با عبدالوهاب قاسمى تماس پس از کمى صحبت مى‌گوید تهران خیلى شلوغ است و وضع بدجوره قاسمى مى‌گوید اون رستوران، ناشناس بله و اضافه مى‌کند مثل این که امروز بهشهر کارگرها اعتصاب کردند قاسمى بله شنیده‌ام.
ناشناس عنوان شده امشب در سارى شلوغ خواهد شد. قاسمى عجب، نزد شما هم آمده‌اند و مى‌افزاید مثل این که براى روز جمعه مسجد جامع برنامه‌اى دارند که عده‌اى از جوانها نزد من آمدند و من گفتم بروند نزد آقاى صدوقى و شیخ مهدى پیشنمازى و گویا تلفنى با آنها تماس گرفتند ولى من به آنها تلفن نکرده‌ام ناشناس گمان نمى‌کنم شیخ موافقت بکند قاسمى نه خیر موافقت نمى‌کند این طور که معلوم است بالاخره این جوانها را تحریک مى‌کنند ناشناس گفت این شلوغیها ترس هم دارد ترس از کمونیست شدن و من مى‌گویم در بالاى منبر به مردم بگویید این طور هجوم بردن و آتش زدن شرعا هم صحیح نیست و حرام است و آقایان با این کارها موافقت نکنند قاسمى کى را مى‌خواهى حالى بکنى آیا تو مى‌توانى جوانان را راضى نمایى. ناشناس این کارها ضرر و زیان به اسلام است و بعد هم ترس از کمونیستى آخر آنها قوى هستند و اصفهان را خراب کردند اینها مگر حالیشان مى‌شود قاسمى گفت نه و افزود چون آقاى طاهرى را پس از آزاد شدن از تبعید مجددا دستگیر نمودند1 روى این اصل چنین شلوغى در اصفهان ایجاد گردیده در این موقع ناشناس با ناراحتى آهى کشید و قاسمى گفت معلوم نیست این نسل جوان مخالف با این رژیم چرا کار را جنبه مذهبى مى‌دهد و مى‌گوید آقا این طور خواسته ناشناس گفت من ترسم از این است که مملکت کمونیستى بشود و آنها بر مردم غلبه کنند و بعد دشمن سخت‌تر بشود قاسمى گفت تردیدى نیست ولى پس از به هم خوردن این اساس 99 درصد کشور کمونیستى است (با خنده) ناشناس آن روز دیگر براى ما روز نیست.
قاسمى (باخنده) گردن و چشم در مى‌آورند واقعا نمى‌دانم چکار کنیم بیخود گرفتار شدیم من امروز فکر کردم خودم را به مریضى بزنم و بروم بیمارستان و از طرفى مى‌بینم در قبال مردم وظیفه و تکلیف دارم اگر امشب مسجد نروم مردم داد و فریاد مى‌کنند ناشناس گفت افسوس با آقایان هم تماس نداریم تا به آنها مطالب را بگوئیم.
نظریه شنبه: خبر صحت دارد.
نظریه چهارشنبه: چنین استنباط مى‌گردد که برخى از روحانیون و وعاظ از وضعى که پیش آمده چندان رضایتى ندارند و در باطن علاقمندند که هر چه زودتر به این اخلالگریها فیصله داده شود اصلح است به نحو مقتضى با روحانیون تماس و عواقب ناشى از اقدامات خلاف رویه عوامل ماجراجو و اخلالگر که نظم و آسایش مردم [را] به هم زده‌اند به آنان گوشزد و خواسته شود که در مجالس و منابر مردم را راهنمایى و هدایت نمایند ضمناً چون احتمال مى‌رود که عوامل مخالف براى روز جمعه برنامه‌اى تدارک دیده باشند چگونگى به شهربانى و ژاندامرى جهت مراقبت اعلام گردید% رومى

توضیحات سند:

1. واقعه بعدى در اصفهان رخ داد. آیت‌اللّه‌ طاهرى اصفهانى که به تازگى از تعبیدگاه خود به اصفهان بازگشته بود، در نخستین نماز جمعه‌اى که برپا کرد با استقبال فراوان مردم مواجه شد. او در اقدامى براى تغییر محل نماز جمعه از مسجد اعظم حسین‌آباد به مسجد مصلى با مخالفت مقامات امنیتى مواجه گردید و در نهایت دستگیر شد. خبر دستگیرى آیت‌اللّه‌ طاهرى، اصفهان را دچار التهاب بى‌سابقه‌اى کرد که یک جوان در رویارویى‌هاى مردم با نیروهاى انتظامى و نظامى به شهادت رسید. گروهى از مردم در اعتراض به این دستگیرى به خانه آیت‌اللّه‌ خادمى رفتند و متحصن شدند. تحصن ده روز به طول کشید و این خانه تبدیل به کانون مبارزه شد. از نظر رژیم این تحصن به هر قیمتى باید متلاشى مى‌شد که بهاى آن با برقرارى حکومت نظامى در اصفهان پرداخته شد؛ البته پس از شش شهیدى که اهالى این شهر تقدیم انقلاب کردند.
انقلاب اسلامى به روایت اسناد ساواک ـ کتاب هشتم تهران: مرکز بررسى اسناد تاریخى وزارت اطلاعات، چاپ اول، 1380، ص (ب) مقدمه

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، روزشمار استان مازندران(ساری)، جلد 1 صفحه 425

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.