موضوع: شیخ محمد صدوقی فرزند ابوطالب
متن سند:
به: ۳۱۲
از: ۲۶/ ه
موضوع: شیخ محمد صدوقی فرزند ابوطالب
نامبرده بالا از ساعت ۱۴:۰۵ الی ۱۵:۳۰ روز ۲۷/۵/۳۷ در مسجد حظیره به منبر رفته و چنین اظهار داشت: «روزی نیست که اینها دست به آدم کشی نزنند. دیروز بود در اردکان شما هم یکی شهید راه دین شد وامروز با تشریفات مفصلی او را دفن کردند. دیگر جسد او را نبردند، با تشریفات دفن کردند. من هم میخواستم بروم، ولی نرفتم. یکی از دوستانم که به من تلفن کرد گفت: در اردکان حدود ۱۶ نفر زخمی و ۱۴ نفر کشته داشته، این ملت ستمدیده. ای دولتی که اصلاً علاقهای به این مرز و بوم و آب و خاک نداری، از روزی که شروع کردی به کشتن، حدود ۱۰ ماه میشود هیچ گاه نشد که یک قدم عقب بروی از کار خودت پشیمان شوی، روز به روز بدتر میکنی. پیداست اگر مردی زنش را طلاق بدهد و از او فرزندی داشته باشد و زن دیگری اختیار کند، آن زن در برابر بچههای هووی خود که زن دیگر شوهرش هست چکاری انجام میدهد. مگر اینها مطلقه شدهاند رختخوابشان را جمع کنند و بروند؟ از ۸ الی ۱۰ ماه به این طرف چه جنایتی که نکردی مگر این که عرض کردم خیال داشته باشی مردم دست و پا جمع کنند و بروند یا مگر این که علامتش باشد که دوران به پایان رسیده باشد، ان شاء الله. حکومت اسلامی شود و مردم زراعت بکنند و اختیار آب و خاک و گاو و گوسفند داشته باشند. به خاطر دارید گندم فارس و مشهد چقدر زیاد بود حالا شما یک مثقال روغن ۵۰ سال قبل [را] سراغ دارید؟ چرا حالا نخود خراب، عدس خراب و همه سوراخ است قدیم آرد تا ۷ سال نگهداشته میشد خراب نمیشد نمیدانم حالا به خاطر کود شیمیایی است نمیدانم مردم کجا رفتند؟ مردم مورد حمله مسلسل شدند. مورد حمله تیر قرار گرفتند و مجروحش هم میبرند بیمارستان، مردم حق ندارند خون بدهند کنار بیمارستان هستند تا بمیرند. این وضع کشور ما شده. خلاصه ملائکه هنگام خلق بشر به خداوند گفتند احتیاج نداری بشر را خلق کنی خداوند فرمود: همان طور که بشری را خلق میکنم که با مسلسل آدم میکشند، بشری را خلق میکنم که مردم را هدایت میکند. قرار شده یک نفر واعظ امروز حرکت کند فردا صبح بیاید ان شاء الله میآید و شما را به فیض میرساند و روشنتان میکند. ای مردم شما طرف حق میروید یا باطل (مردم گفتند حق) شنیدم فردا (منظور ۲۸ مرداد ماه ۱در تالار شهر) برنامه دارند. رقاصه دارند. شرکت با آنها خنجر زدن به اسلام است. حدود ۵۰ نفر علمای دین را تبعید کردند، راشد را تبعید کردند. (منظور کاظم راشدپور فرزند علی اکبر) میگوید مرا به ایرانشهر بردند میخواستند زن و فرزندش را در ایرانشهر نگهدارند و خودش را به دورترین نقطه ببرند. خلاصه گریه کرد، ناله کرد، گریه که نکرده ولی التماس کرد ناله کرد که زنم و بچههایم را به چه کسی بسپارم طفل دو ماهه را به کی بسپارم که با سه ژاندارم با سه مسلسل میرفتند، خلاصه قرار شد زن و فرزندانش با خودش باشند. میگویند از ایرانشهر ۵۵ ساعت رفتیم تا در یک جایی که آب نبود و هوا گرم بود. او را تبعید کردند یا برادر آیتالله خمینی را تبعید کردند ۸۵ سال داشت ۵ سال بود که از خانه بیرون نمیآمد خلافش این بوده که برادر عالم و آقا بوده تبعید کردند. همین طور بهانه گرفتند و انداختند زندان یا کشتند. ما داغدار قم، تبریز، یزد مجدداً قم، شیراز، اهواز، جهرم، کشکوئیه و داغدار مشهد شدیم. کنار صحن حضرت رضا (ع) چوب تو سر زوار زدند و کشتند و چندین نفر در شیراز از زن و مرد پیر و جوان را کشتند.
شخصی که در شیراز برای دفعه دوم مجروح شده بود، موقعی که میخواستند او را به بیمارستان ببرند، قسم خورد که به بیمارستان نمیروم. گفت: «دفعه اول که مجروح شدم (و به بیمارستان رفتم نیمه شب ما را میبردند در منزلی و ما را شکنجه میدادند و بعد به بیمارستان میآوردند) این هم امروز و دیروز در اردکان و غیره، در اردکان یک نفر کشته و چند نفر زخمی شدند. بعضیها هم که زخمی شدند خود را معرفی نکردند چون باید بعداً بروند زندان. ما باید لباس مشکی بپوشیم کراوات مشکی بزنیم.» و سپس با ذکر مصیبت دعا کرده و اضافه نمود: «خدایا برادران دینی یزدی ما را در این محافل فردا (۲۸ مرداد) هدایت نفرما.»
نظریه شنبه: اظهار مطالب فوق توسط نامبرده بالا صحت دارد.
نظریه سه شنبه: اعمال و رفتار نامبرده کماکان تحت کنترل و مراقبت قرار دارد.
نظریه ۲۶/ه: نظریه سه شنبه مورد تائید است. ۲/۶/
پدارم فر
در پرونده صدوقی بایگانی شود.
توضیحات سند:
١- به مناسبت سالروز کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ - که در آن دولت مصدق سرنگون و شاه پس از فرار از کشور به ایران بازگشت - هر ساله مراسم بزرگداشتی در تمامی شهرستانها برپا میشد.
منبع:
کتاب
شهید آیتالله حاج شیخ محمد صدوقی صفحه 306