تاریخ سند: 8 اردیبهشت 1354
جناب آقای علم وزیر دربار شاهنشاهی
متن سند:
شماره: 47 ـ 200/ م
عطف به نامه شماره 3 /114 مورخ 31 /1 /1354 درباره هزینه مسافرت
سرکار علیه بانو فریده دیبا به کشور سنگال چک شماره 891680 به مبلغ چهار
میلیون و سیصد و هیجده هزار ریال به پیوست ایفاد می گردد.
خواهشمند است
دستور فرمایید وصول چک را اعلام فرمایند.
وزیر مشاور معاون اجرایی
نخست وزیر
هادی هدایتی1
با تقدیم مراتب احترام
توضیحات سند:
1ـ هادی هدایتی در سال 1302
هجری شمسی متولد گردید و
پس از طی تحصیلات ابتدایی و
متوسطه در سال 1325 لیسانس
حقوق و در سال 1329 لیسانس
ادبیات گرفت و جهت ادامه
تحصیل به فرانسه رفت.
او در
سال 1331 دکترای ادبیات و در
سال 1332 دکترای حقوق گرفت
و تا نیمه اول سال 1332 از
اعضاء فعال حزب توده بوده
آشنایی او با حسنعلی منصور
باعث ترقی او گردید و او فهمید
که منصور با آمریکائیها بند و
بست دارد و می تواند نردبان
ترقی او باشد و منصور نیز جهت
اداره مملکت دنبال افراد
تحصیل کرده میگشت پس از او
دعوت کرد که به تهران بیاید
هدایتی هم بدون تأمل از حزب
توده استعفاء کرد و به کانون
مترقی منصور پیوست و جزء 9
نفر اعضای اصلی و مؤسسین
کانون مترقی درآمد.
او در آغاز
در دارالترجمه وزارت اقتصاد
درآمد و در دانشکده ادبیات به
تدریس پرداخت و سپس
مشاور حقوقی شرکت سهامی
بیمه ایران، مشاور عالی وزیر
کار، مشاور عالی وزیر
بازرگانی و مشاور عالی
شورای عالی اقتصاد گردید.
و
در انتخابات دوره 21 مجلس به
پیشنهاد کانون مترقی کاندیدای
وکالت از شهرری شد و به
وکالت رسید.
و پس از رسیدن
منصور به نخست وزیری در 17
اسفند 1342 به عنوان وزیر
مشاور انتخاب شد.
و او که تا
این روز به عنوان یک
کمونیست مغضوب آمریکا بود
از این بعد او را به عنوان یک
دوست سفارت آمریکا در تهران
نام گرفت.
منصور در 15 آذر
1343 هادی هدایتی را به
عنوان وزیر آموزش وپرورش
که تا قبل از او وزارت فرهنگ
نام داشت معرفی کرد.
و
مهمترین کار او برهم زدن
اعتصاب معلمان بود که پس از
چند روز بعد از وزارت هدایتی
اعتصاب کرده بودند.
او توانست
از آن بهره برداری نماید و غائله
را به نفع رژیم به پایان برساند.
دکتر هدایتی در کابینه های
آموزگار و شریف امامی پست
وزارت نداشت و به ریاست کل
سازمان بیمه مرکزی رسید.
با
پیروزی انقلاب اسلامی به
پاریس رفت و اکنون نیز در
پاریس زندگی میکند.
علی بهزادی، شبه خاطرات، ص
763
منبع:
کتاب
زنان دربار به روایت اسناد ساواک - فریده دیبا صفحه 119