تاریخ سند: 14 دی 1329
گزارش
متن سند:
تاریخ: 14 /10 /1329
گزارش
گزارش مأمور ویژه حاکیست که صبح روز ۱۲ ماه جاری عدهای طلبه برای بحث شرعی به منزل سید ابوالقاسم کاشانی آمده و ضمناً چند نفر از طرفداران مشارالیه تعداد زیادی از پارچههائی که در روی آن نوشته شده «صنعت نفت باید ملی شود»، از منزل کاشانی خارج کرده در بین کسبه بازار در مقابل دریافت یک ریال توزیع نمودهاند. غروب روز مزبور نیز عدهای از اطرافیان و اهالی محل، برای ادای نماز مغرب و عشاء در آنجا اجتماع نموده، پس از خواندن نماز، کاشانی مدتی با مولائی نام و آقا رضا کفاش مذاکره نموده بعداً دستور داد که عموماً برای ملاقات مدیران جراید متحصن به مجلس شورای ملی بروند. در این موقع دو نفر از اعضای حزب استقلال وارد منزل کاشانی گردیده و در حیاط مدتی با مشارالیه مذاکره نمودهاند ضمن اعلامیهای را که برای روز میتینگ نوشته بودند و قرار است چاپ کنند به کاشانی ارائه داده و گفتند در نظر داریم ساعت ۱۵ روز جمعه ۱۵ ماه جاری در چهارراه حسنآباد میتینگی ترتیب دهیم مشارالیه اظهار نمود طرفداران ما هم در آن شرکت خواهند کرد ولی بهتر است که محل میتینگ را جلو مجلس قرار دهید پس از مدتی مذاکره مقرر شد که یا عموماً در چهارراه حسنآباد جمع شده و از آنجا به میدان بهارستان حرکت نمایند یا اینکه مستقیماً در میدان بهارستان اجتماع کنند. در ساعت ۱۹ کاشانی به اندرون عمارت خود رفته و اطرافیان نامبرده در اطاق بیرونی جمع شدند سپس آقا رضا کفاش مقداری از پارچههای مزبور را بین حاضرین پخش نمود و در ساعت ۱۹:۱۵ اطرافیان از آنجا خارج و به مجلس شورای ملی جهت ملاقات مدیران جراید رفته،(۱) بدواً [در آغاز] حسین، متخلص به داور و سپس احمد عشقی، اشعاری درباره قیام ملت ایران و ملی کردن صنعت نفت و خیانت دولت سروده بعداً امیرمختار کریم پور شیرازی رئیس قسمت بیمه فرهنگیان شرکت بیمه شروع به سخنرانی نموده ابتدا از کاشانی تعریف و تمجید کرده و در ضمن اظهار نمود امروز رئیس مربوطه من به من ابلاغ نمود اگر از این به بعد شعارهائی علیه دولت بدهم مرا «منتظر خدمت» خواهد نمود من هم در جواب گفتم منتظر خدمت کردن که سهل است من حاضرم تا آخرین قطره خون خود با طرفداران آزادی همکاری و با مخالفینشان مبارزه نمایم و بعد گفت این پنجمین ابلاغ انتظار خدمتی است که از طرف این دولت رذل و پست فطرت صادر میشود، من هم پس از صدور این ابلاغ با یک پتو نزد آقایان متحصنین خواهم آمد تا آزادی در سراسر مملکت ایران با ملی کردن صنعت نفت حکمفرما شود. ضمناً اضافه نمود که ممکن است در پشت این درها مأمورین کارآگاهی یا رکن ۲ وجود داشته باشند، من با صدای بلند میگویم بروید به رزمآرا بگوئید با این قلدری و قدارهبندیها نمیتوان جلوی افکار جوانمردان ملت ایران را گرفت. پس از خاتمه سخنرانی مشارالیه، کرباسچیان شروع به صحبت نموده و اظهار داشت سی سال است مردم ایران تحت لوای ظلم و بیعدالتی با هیئتهای حاکمه خائن زندگی میکنند و اکنون دیگر طاقتشان از تحمل این جنایات و خیانتهای حکیمالملکی،(۲) هژیری، ساعدی،(3) و رزمآرائی فرسوده شده و برای گرفتن حق خود قیام نمودهاند و شما هم هیچگونه سردی و برودتی به خود راه ندهید این تشنجاتی که دکتر طاهری(4) در مجلس ایجاد میکند تشنج مذبوحانه و مثل ماهی است که از آب بیرون میافتد ولی این حرکات آخرین نفس و تلاش مخالفین است و به زودی مضمحل شده و از بین خواهند رفت. سپس شمس قناتآبادی از طرف مدیران جراید متحصن از ملاقاتکنندگان که در حدود ۱۰۰ نفر بودند اظهار تشکر کرده و ضمناً اضافه نمود آقایان، ما دفتری برای ثبت نام مجاهدین تشکیل دادهایم و محل آن در خیابان ژاله است که در اطاق فعلاً آقای دکتر شروین در اختیار ما گذاشته است و در نظر داریم قریباً یک محل وسیعی برای این تشکیلات تهیه نمائیم، هر کس مایل است در این جمعیت قبول عضویت نماید به محل مزبور مراجعه کند. پس از پایان اظهارات شمس قناتآبادی حضار از مجلس خارج و متفرق گردیدند.
توضیحات سند:
۱- در روز ۲۷ آذر ماه، به دنبال حمله به روزنامه و چاپخانه شاهد، عدهای از مدیران جراید در مجلس متحصن شدند. در دوم دی ماه نیز جمع کثیری از مدیران جراید، برای تحصن در ساختمان بهارستان حضور یافتند و پس از مذاکره با سناتورها، ده نفر از ایشان باقی ماندند و بقیه خارج شدند.
۲- ابراهیم حکیمی (حکیم الملک): در سال ۱۲۸۸ ﻫ ش در شهر تبریز تولد یافت. پدرش میرزا ابوالحسن حکیم از اطبای دربار ولیعهد در تبریز بود و عمویش «میرزا محمود حکیمالممالک» از رجال متنفذ و رئیس دسته آذربایجانیهای دربار مظفرالدین شاه و مدتی نیز وزیر دربار بود. ابراهیم پس از انجام تحصیلات مقدماتی، به پاریس رفته و به سنت خانوادگی، تحصیل طب را آغاز نمود.
مظفرالدین شاه در اولین سفر به اروپا در پاریس، ابراهیم را به خدمت در دربار استخدام کرده و او را با خود به ایران آورد. ابراهیم پس از ورود به تهران جزء پزشکان دربار سلطنتی شد و بعد از مرگ عمویش لقب «حکیمالملک» گرفت.
پس از صدور فرمان مشروطیت و تشکیل مجلس اول، حکیمالملک به نمایندگی مجلس، انتخاب شد. او در مجلس، تحتتأثیر نطقهای سیدحسن تقیزاده» قرار گرفت و چون هر دو آذربایجانی بودند بین آنها رفاقت و دوستی ایجاد شد و بعد به مریدی و مرادی کشید. این دو، متجاوز از ۶۰ سال در تمام مسائل سیاسی همکاری نمودند. حکیمالملک پس از ایجاد استبداد صغیر به اروپا رفت و در آنجا برضد «محمدعلی شاه» شروع به فعالیت نمود. پس از خلع محمدعلی شاه، حکیمالملک، دوباره به ایران آمده و در تشکیل شورای عالی نمایندگان، فعالیت کرد. این شورا اداره امور مملکت تا ورود ولیعهد را به عهده داشت. پس از آن در کابینههای مختلف، سمتهایی همچون وزارت مالیه، علوم و اوقاف را عهدهدار بود و در سه نوبت به نخستوزیری رسید.
۳- محمد ساعد: در سال ۱۲۵۹ ﻫ ش در یکی از دهات اطراف مراغه متولد شد تحصیلات ابتدایی را در مراغه و قفقاز گذراند و پس از عزیمت پدرش به سوئیس وارد دانشگاه لوزان شد و به تحصیل پرداخت. ساعد پس از مراجعه به ایران به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و سمتهایی منجمله: نیابت کنسولگری ایران در اسلامبول، ریاست ادارات اول و دوم سیاسی، وزیر امور خارجه در کابینه على سهیلی و قوامالسطنه، نخستوزیر در دو دوره، سفیر کبیر شاهنشاهی در ترکیه، سناتور انتصابی مجلس سنا و ... را بر عهده داشت. ساعد به لحاظ آشنائی با زبان و فرهنگ روسی و داشتن همسر بانفوذ روسی مورد توجه و حمایت شوروی قرار گرفت و گرایش وی در سیاست نیز بیشتر متمایل به روسها بود. در زمان نخستوزیری او اتفاقات مهمی روی داد مانند، سوء قصد به جان شاه در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷، تشکیل مجلس مؤسسان و افزایش اختیارات شاه، انجام مذاکرات به منظور استیفای حقوق ایران از شرکت نفت انگلیس و ایران «ویلیام شوکراس» در کتاب «آخرین سفر شاه»، به رشوه چهارصد هزار دلاری که ساعد از اسرائیل دریافت نمود تا دولت ایران اسرائیل را به رسمیت بشناسد، اشاره نموده است.
۴- مقصود، دکتر شیخ هادی طاهری نماینده مجلس شورای ملی در دورههای ۵ تا ۱۴ ،۱۶ و ۱۷ از یزد میباشد.
منبع:
کتاب
روحانی مبارز / آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی به روایت اسناد- جلد اول صفحه 297