تاریخ سند: 28 دی 1346
موضوع: مجلس ختم جهت مرحوم تختی
متن سند:
از: 9/ﻫ تاریخ:28 /10 /1346
به: 316 شماره: 10856 /9ﻫ
موضوع: مجلس ختم جهت مرحوم تختی
پیرو 516 ـ 26 /10 /46
از ساعت 19 الی 20:30 روز 24 /10 /46 مجلس ختمی در مسجد بناها از طرف دانشجویان جهت مرحوم تختی1 منعقد و در این مجلس تمام ورزشکاران منجمله احمد وفادار2، خادم3 و چند نفر دیگر و آقای دکتر اسماعیل بیگی رئیس دانشگاه و جعفریان رئیس فدراسیون تربیتبدنی، بمبئیچی4 رئیس تربیتبدنی دانشگاه و عدهای از فرهنگیان حضور داشتند. مخارج این مجلس را طاهر احمدزاده هروی تقبل نموده بود. ابتدا قرائت قرآن توسط دانشجویان انجام، سپس سه نفر از دانشجویان که اسم آنها گفته نشده، هریک اشعاری در مورد مرگ تختی خواندند. بعد آقای طاهر احمدزاده پشت میکروفن قرار گرفت و اظهاراتی درباره انسانیت و فضیلت اخلاقی تختی بیان داشت و اظهار داشت: «تختی نمرده است! تختی مرد فضیلت بود و من در اولین بار در کنگره جبهه ملی در سال 41 با او آشنا شدم و موقعی که سخنرانی میکردم و درباره انسانیت و خصائص ورزشکار سخن میگفتم، تختی بود که درک نموده من چه میگویم و مرتباً برایم کف میزد و در سال بعد که زنم فوت کرد، از اول تا آخر مراسم همراه من بود.» سپس به سخنرانی خود خاتمه داد. در پایان مجلس پلیکپی اشعاری که در مورد مرگ تختی سروده بودند، توزیع شد که نمونه آن به پیوست تقدیم میگردد.
نظریه منبع: جز اظهارات طاهر احمدزاده هروی که در مورد آشنایی وی با تختی در کنگره جبهه ملی بود، کس دیگری مطلبی که جنبۀ سیاسی داشته باشد، بیان ننمود. طاهر احمدزاده هروی از اینگونه موقعیتها استفاده و میخواست یادآور شود که تختی از افراد جبهه ملی بوده و ضمناً نامی از جبهه ملی که به آن مؤمن است، در اجتماع دانشجویان و بازاریان برده باشد.
نظریه رهبر عملیات: نظریه منبع تأیید میشود. کارآموز
توضیحات سند:
1. غلامرضا تختى، فرزند رجب در سال 1309ش. در خانوادهاى مذهبى در جنوب شهر تهران چشم به جهان گشود. پدر بزرگ او قلى نام داشت و شغل او بنکدارى بود. قلى در سفر مکه به دست راهزنان به قتل رسید، امّا پدر تختى معروف به ارباب رجب، داراى املاکی وسیع در تهران بود که در زمان رضاخان براى احداث راهآهن تصرف شد. غلامرضا هنگام تولد، دو خواهر و دو برادر به نامهاى خدیجه، نرگس، غلامعلى و محمّد مهدى داشت. او دوره ابتدایى را در مدرسهی حکیم نظامى گذراند و از همان زمان، به ورزش باستانى تمایل نشان داد و به زورخانهی گردان و سپس باشگاه پولاد رفت. تختی با شروع کشتى، درس را رها کرد و در شرکت نفت استخدام شد و به مسجدسلیمان رفت، ولى پس از مدت کوتاهى به تهران بازگشت و با جدیت به کشتى پرداخت و در سال 1329 اولین طعم پیروزى را در برابر على غفارى چشید. غلامرضا در این ایام به خدمت سربازى رفت و این فرصت را یافت تا به تمرینات خود به طور منظم ادامه دهد و بدین سبب در دوران خدمت به مقام قهرمانى کشور رسید، سپس خود را براى مسابقات جهانى 1951م. هلسینکى فنلاند آماده ساخت و در آنجا مدال نقره دریافت کرد. تختى تا مسابقات جهانى 1955م. ورشو لهستان مدالى کسب نکرد و در این سال بود که بار دیگر، به نقره دست یافت، تا اینکه در سال 1956م. در المپیک ملبورن بالاخره مدال طلا را به چنگ آورد. وی در سال 1337ش. مدال طلاى بازیهاى آسیایى ژاپن را بر گردن آویخت، اما در مسابقات جهانى صوفیه همان سال به مدال نقره دست یافت. در سال 1338 مسابقات کشتى قهرمانى جهان در تهران برگزار شد و تختى بار دیگر مدال طلا را با اقتدار ربود. در سال 1338 در المپیک رم مدال نقره نصیب غلامرضا تختى شد و در سال 1961م. تیم ملى کشتى ایران براى شرکت در مسابقات جهانى، راهى ژاپن شد و تختى بار دیگر به طلا رسید. پس از این قهرمانى بود که فعالیت سیاسى خود را علنى کرد و در انتخابات کنگرهی جبههی ملى شرکت کرد و در کنگرهی این جبهه ـ که در دیماه 1341 در تهران برگزار شد ـ به عنوان نمایندهی ورزشکاران، با یکصد رأى به عضویت شوراى مرکزى انتخاب شد و این امر، خشم دستگاه پهلوى را برانگیخت. تختى در مسابقات جهانى تولیدو (آمریکا) 1341ش. با پیروزى بر رقبا در فینال با «مدوید» از شوروى روبرو شد و کشتى به تساوى انجامید، امّا تختى به لحاظ داشتن وزن اضافه مدال دوم را برگردن آویخت.
تختى در سال 42 فعالیتهاى سیاسى خود را افزایش داد و این امور از چشم ساواک پنهان نبود، به همین جهت او را احضار کردند، ولى او در ساواک حضور نمىیافت. بدین لحاظ، ساواک براى او مشکلاتى ایجاد کرد. در المپیک 1345 توکیو، تختى ناکام ماند و همچنین در آخرین رقابت ورزشى خود در تولیدو آمریکا بار دیگر شکست را پذیرا شد و از این زمان، کشتى را براى همیشه رها کرد و کمى بعد در مورخه 18 /10 /46 جسد غلامرضا تختى در اتاق یک هتل، که به طرز مشکوکى درگذشته بود، پیدا شد. غلامرضا تختى، نماد یک پهلوان واقعى بود که در کشاکش مردم با حکومت جور، همواره جانب مردم را نگاه داشت. از مردم بود و با مردم زیست و مردم نیز او را مىستودند و در سوگش سخت گریستند. (برگرفته از مقدمهی کتاب جهان پهلوان تختى به روایت اسناد ساواک، سیّدعباس فاطمى، تهران، جهان کتاب، 1378)
2. احمد وفادار در سال ۱۳۰۶ در یکی از خانوادههای عشایر داودلی در قوچان به دنیا آمد و در ایام کودکی پدرش را از دست داد. احمد وفادار مثل اکثر نوجوانان مناطق شمالی خراسان در نوجوانی کشتی چوخه را آغاز کرد و کمکم در میادین کشتی حاضر و با حریفان خود در شهرستان درگز مبارزه نمود و در کشتی چوخه مطرح گردید. او در سال ۱۳۲۷ جهت خدمت سربازی به مشهد مقدس اعزام شد و در سربازخانه بین کشتیگیران چوخه درخشید. پسازآن زیر نظر پهلوان ابوالقاسم سخدری که مسئولیت ورزش لشکر را عهدهدار بود فنون کشتی آزاد را آموخت و با کشتی پهلوانی آشنا شد. احمد وفادار در مسابقههای جهانی ۱۹۵۱ هلسینکی فنلاند، بازیهای المپیک ۱۹۵۲ فنلاند و مسابقههای جهانی ۱۹۵۴ توکیو ژاپن در وزن هشتم عضو تیم ملی کشتی آزاد ایران بود. او در سال ۱۳۲۹ در مسابقههای پهلوانی تهران شرکت نمود و سه سال پیاپی در سالهای ۱۳۲۹، ۱۳۳۰ و ۱۳۳۱ با کسب عنوان پهلوانی کشور، موفق شد اولین بازوبند پهلوانی کشور در مسابقات رسمی این ورزش ملی را تصاحب کند. او همچنین در سال آخر ورزش پهلوانی، جهان پهلوان غلامرضا تختی را نیز شکست داد. وفادار تا 40 سالگی در میدان کشتی حاضر بود. احمد وفادار فردی مومن و متدین و به سفرهداری و مهماننوازی مشهور بود. وفادار بازوبند پهلوانی همراه با مدالهای رنگارنگ و جامهای قهرمانیاش را به موزه آستان قدس رضوی هدیه نمود. احمد وفادار در روز چهارم اسفند 1383 در 76 سالگی بر اثر عفونت ریه و نارسایی قلبی درگذشت و در صحن جمهوری اسلامی حرم مطهر رضوی دفن گردید.
3. محمد خادم اَزغَدی متولد شهریور سال ۱۳۱۴ش. در مشهد، کشتیگیر آزادکار و مربی کشتی سابق ایرانی است که مدال نقره قهرمانی جهان در سال ۱۹۶۲ در تولیدوی آمریکا را کسب کرده و در المپیک ۱۹۶۰ رم نیز در ترکیب تیم ملی کشتی آزاد قرار داشت. او پدر امیررضا و رسول خادم، از کشتیگیران ملیپوش و قهرمانان جهان و المپیک است. حاج محمد خادم سابقه مربیگری تیم ملی کشتی آزاد ایران را نیز دارد.
4. حسین بمبئیچی از ورزشکاران و متولیان بِنام ورزش خراسان، متولد 1301ش. در مشهد است. او درباره خود نوشته است: «ورزش را از دبستان شروع کردم. در سال 1322 پس از فراغت از تحصیل، در مشهد و تهران افتخار خدمت در اداره کل آموزش و پرورش خراسان را یافتم .15 سال در دبیرستان فردوسی انجام وظیفه میکردم و پس از 15 سال که با جوانان سرو کار داشتم به دانشگاه مشهد انتقال یافتم. در سال 1328 بنیانگذار ورزش مشهد بودم و تاکنون 35 سال است که در دانشگاه مشهد خدمت میکنم. اکثر ورزشهای لازم در دانشگاه مشهد را به مسابقه گذاشته[ام] و دانشگاه به پاس همین زحمات یکی از سالنهای ورزشی مشهد را به نام اینجانب نامگذاری کرد که بسیار بیسابقه بود.» حسین بمبئیچی با موتورسیکلت به فرانسه سفر کرد و رکوردی در این عرصه ثبت کرد. او سرانجام در 26 دی ماه سال ١٣٧٥ دار فانی را وداع گفت و در جوار مزار خواجه اباصلت مشهد به خاک سپرده شد.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 05 صفحه 455