صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: سپهبد بازنشسته پرویز خسروانی

تاریخ سند: 11 بهمن 1352


موضوع: سپهبد بازنشسته پرویز خسروانی


متن سند:

از: 302 به: عرض میرسد نامبرده بالا با شفقی (محضردار) تماس حاصل و اظهار داشت دیشب علی اکبر صفی پور1 به امجد تلفن کرد و گفت تیمسار شما چرا این قدر معطل می کنید و وقت داده بودید که رضائی خدمت شما بیایید ولی به هم زدید من به او گفتم که من دسترسی بزنم ندارم.
شفقی اظهار داشت دیشب تا ساعت نه اینها در دفتر بودند و امروز نیز ساعت 0830 بدفتر میآیند و بالنتیجه مابین آنها مقرر شد که وخشورزاده و رضائی از همه شرکا وکالت بگیرند و دنبال آن یک قرارداد دیگر بنویسند که پس از صلح و سازش بموجب وکالت داده شده نصف از آنچه را که هر کسی دارد جهت صلح و سازش به داور میدهند نصف دیگر را از قرار فلان مبلغ که بعدا تعیین می شود پولش را میدهند و اضافه کرد صحبت تیمسار به میان آمد و اظهار داشتند چون تیمسار بر خیابان را دارد قیمت ملکش را نمی توان یک هزار دویست تومان حساب کرد ایشان (سوژه) سه هزار متر مربع کنار خیابان دارند و ما از مأخذ یکهزار و پانصدمتر مربع زمین او را مشخص می کنیم و پولش را به او می دهیم.
سپس شفقی افزود: من به رضائی گفتم شما که می گویید آقای صفی پور2 گفته اند موضوع تمام شده حالا شما بیایید پول تیمسار را نقد به او بدهید و تمام خرجها را نیز من گردن تیمسار و خانمش میگذارم و ایشان حقوقشان را صلح کنند و بروند.
وخشورزاده موضوع را تأیید کرد، ضمنا آنها با دکتر جعفری هم صحبت کردند و موضوع تقریبا تمام شده و در نظر دارند وکالت نامه را از سهامداران حق بگیرند و سهمی را خودشان ببرند و صفی پور و دکتر جعفری و شهیدی و قائم مقامی و امثال آنها لفت ولیس هایشان را بحد کافی بکنند و نصفه را بدهند و غائله را ختم کنند.
سوژه گفت من به بقیه کاری ندارم و وکالت هم بکسی نمی دهم.
بیایند بخرند و تمامش کنند و غیرمستقیم نیز به آنها بفهمانید که اگر زمین هم از بین برود وکالت نمی دهم، همان طوری که من آلت دست شدم و خریدم و مبلغ سیصدو هفتاد و هشتاد هزار تومان پول مالیات دادم و آقای صفی پور هم 25 هزار تومان جهت گرفتن پروانه به مأمورین شهرداری داد و بعد هم بهم خورد و آبروی من ریخت وکالت نمی دهم.
ملاحظات: اینطور استنباط می شود که دکتر جعفری معاون ثبت کل را عده ای نصف زمین مورد بحث راحت صلح و سازش و خرجهای دیگر بعنوان حق داور بخود اختصاص دهند.

توضیحات سند:

1ـ علی اکبر صفی پور فرزند ابوالفضل در سال 1299 ه ش در شهرستان نهاوند به دنیا آمد.
تحصیلات ابتدائی را در دبستان بدر نهاوند و دبیرستان در شهرهای نهاوند، همدان و کرمانشاه سپری کرد.
وی که در دبیرستان نظام نیز تحصیل کرده و سپس استعفاء داده بود در دانشکده حقوق ادامه تحصیل داد و لیسانس گرفت.
علی اکبر صفی پور که یک دوره روزنامه نگاری را در دانشگاه تهران طی کرده بود، و در زمان سپهبد رزم آرا در دخانیات شاغل بود و با وی همکاری نزدیک داشت و محرم اسرار او بود، پس از سردبیری مجله بدیع و نویسندگی در مجله خواندنیها، امتیاز مجله امید ایران را در سال 1328 اخذ کرد.
در جریانات سال 1332 تعدادی مقالات مجله وی گرایش کمونیستی یافت و مجله وی چند بار مورد توقیف قرار گرفت.
در سال 1335 از طرف وابسته مطبوعاتی سفارت شوروی در ایران، برای سفر یک ماهه به آن کشور دعوت شد.
مشارالیه در سال 1339 به عضویت حزب ملیون در آمد و در اردیبهشت سال 1340، طی نامه ای به نعمت اللّه نصیری که در آن زمان ریاست شهربانی کل کشور را به عهده داشت، خود را فردی نویسنده که جز خدا و شاه پشتیبانی ندارد، معرفی کرد و از او تقاضا نمود در انتخابات مجلس شورای ملی، در مقابل ظفرالسطان، از او حمایت کند تا با راهیابی به مجلس قلم به دست گرفته و در مدح دستگاه قلم فرسائی و انجام وظیفه نماید.
صفی پور که مجله خود را تریبون سوءاستفاده های خود قرار داده بود، در قبال عدم تمکین مسئولین محلی و غیر محلی از تقاضاهای وی، مجله را صحنه شانتاژ علیه آنها می کرد که از آن جمله است : الف : حمله به مسئولین بانک کارگران در آذر ماه سال 1340 به علت عدم موافقت با وام درخواستی ب : حمله به فرماندار نهاوند در بهمن ماه سال 1340 به علت اینکه، فرد مورد نظر وی را به عنوان شهردار انتخاب نکرده است.
علی اکبر صفی پور که بالاخره در سال 1342 با زد و بندهایی، به نمایندگی نهاوند در مجلس شورای اسلامی منصوب گردیده بود، بعد از حزب مردم به عضویت حزب ایران نوین در آمد و در سال 1345، در عزل و نصب مقامات دولتی حوزه انتخابی خود به حدی دخالت کرد، که شایع شد.
مشارالیه از راه فروش این مقامات، ثروت کلانی بدست آورده است.
مشارالیه که یکی از مروجین ابتذال در مجله خود بود، تحت عنوان، دنیای هرزگان، به اشاعه زننده ترین مسائل غیر اخلاقی، مشغول بود.
وی در شماره بهمن ماه سال 45 تصاویری را انتشار داد که به علت شباهت یکی از تصاویر با محمدرضا پهلوی، نارضایتی او را در برداشت و مشارالیه برای جبران این مسئله در نطق قبل از دستور مورخه 25 /11 /45 به تعریف و تمجید از شاه و خدمات وی! پرداخت و با دادن رشوه به خبرنگاران به چاپ خبر آن مبادرت کرد و در همان ایام، مراسم نیایش برای شاه را در مسجد جوانان نهاوند، ترتیب داد.
مشارالیه که با منوچهر اقبال، سرو سری داشت و به همراه او، بنابر دعوت شرکت پان آمریکن به آمریکا سفر کرده بود، مورد شفاعت اقبال در نزد شاه قرار گرفت و مسئله منتفی شد و در سال 46 به عنوان دبیر کمیته و عضو هیأت امنای دانشگاه صنعتی، انتخاب گردید.
او که عضویت باشگاه شاهنشاهی را داشت و دبیر کمیته جشن های تاجگذاری در شهرستان ها بود، به علت اینکه به عضویت شورای مرکزی حزب ایران نوین، انتخاب نشده بود، برای کمک به ارتقاء بادنیس راس سفیر انگلیس در ایران، تماس گرفت.
مشارالیه در ارزیابی های ساواک، فردی علاقمند به اساس رژیم و کشور، طرفدار غرب، نویسنده و زرنگ، اهل زد و بند، غیر قابل اعتماد و اهل سیگار و مشروب معرفی شده است.
علی اکبر صفی پور با نام مستعار صفائی با ساواک همکاری داشته است.

منبع:

کتاب پرویز خسروانی به روایت اسناد ساواک صفحه 401


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.