موضوع: دکتر على امینى
تاریخ سند: 29 مرداد 1357
موضوع: دکتر على امینى
متن سند:
گزارش خبربه: 312 شماره گزارش: 24209 /20 ﻫ 12
از: 20 ﻫ 12 13570529 تاریخ گزارش: 29 /5 /37
موضوع: دکتر على امینى
در تاریخ 26 /5 /37 افراد ذیل با امینى تماس و مطالبى به شرح مندرج در متن خبر بین آنان مطرح شده است:
شخصى به نام جلالى با ودودى تماس و به وى اظهار داشت آقایان جعفریان و سرهنگ دادفر (به احتمال زیاد سرهنگ بازنشسته محسن دادفر مى‌باشد که عضو انجمن دانشوران می‌باشد) از آقاى امینى براى روز شنبه (28 /5 /37) افطار دعوت کرده‌اند. ودودى پس از تماس با امینى به جلالى اظهار داشت آقا ساعت 00 /19 روز شنبه منتظر شما هستند.
شخص ناشناسى ضمن تماس با امینى اظهار داشت مقاله‌اى نوشته‌ایم و به اتفاق پاکزاد دادیم به نورى‌زاده و پدر شمس‌الملوک را در آورده‌ایم و آن شماره‌هایى که مى‌خواستیم از نورى‌زاده گرفتیم یعنى خریدیم. نوشته بودیم خانم شما که آزادى را غصب کردید، حق مردم را غصب کردید و بدون صلاحیت پست سناتورى را گرفته‌اید تو چطور حسرت آزادى مى‌خورى تو خودت یکى از متجاوزین به آزادى هستى حق مردم را غصب کردى بعد آیا تو چشم و گوشت را کر کردى. این همه کشتارهاى دستجمعى، این همه نابسامانى‌ها و خرابکارى‌ها که در سراسر کشور هست اینها را نمى‌بینى که مملکت را بهشت برین جلوه دادى. سپس به امینى گفت خبرى داریم که در جلوى یکى از مساجد جنوب شهر عده زیادى جمع شده و به نفع جنابعالى شعار مى‌دادند.
امینى در جواب اظهار داشت این درست نیست. ناشناس گفت داده‌اند دیگر. بعد ادامه داد خبر دارید عده‌اى دیروز جلوى ایستگاه رادیو جمع شده‌اند چون نورى‌زاده به من اطلاع داده بود که حدود 500 تا 600 نفر جلوى ایستگاه رادیو میدان ارک ایستاده بودند و قرار بوده سه چهار هزار نفر دیگر از جلوى مسجد ترک‌ها و سید عزیزاله بیایند به آنها ملحق شوند که بریزند رادیو را بگیرند بعد دولت فهمیده بود و جلو بازار تانک گذاشته بودند و نگذاشتند آنها بیایند ولى آن عده که آنجا ایستاده بودند فریاد مى‌زنند جاوید شاه ـ جاوید شاه سه چهار مرتبه پشت سر هم بعد یک عده از آنها سؤال مى‌کنند منظورتان از شاه کیه، مى‌گویند آیت‌اله خمینى شاه نجف و این قضیه مال دیروز است (25 /5 /37) و سه اتوبوس دوطبقه پر کرده بودند از همان جمعیت و مأمورین هم گرفتند و بردند.
احمد نامدار از نزدیکان امینى ضمن تماس با خانم امینى اظهار داشت:
احمد احرار1 از روزنامه اطلاعات گفت پى‌در‌پى به من تلفن مى‌شود و من هم مجبورم شماره تلفن شما را بدهم و احرار ضمن تبریک مى‌گفت امینى اینقدر طرفدار دارد. نامدار اضافه نمود شخصى به نام شریفى به من مى‌گفت خوب بردیش سانفرانسیسکو (منظور مقاله‌اى بود که احمد نامدار بر علیه خانم شمس‌الملوک مصاحب تهیه کرده بود و در روزنامه اطلاعات به چاپ رسیده بود) زن امینى گفت خیلى خوب شد که چاپ شد. نامدار اظهار داشت موضوع ورشکستگى که آقا (منظور امینى) روى آن اصرار داشتند، به حمداله چاپ شد و الان خیلى‌ها خوانده‌اند و متوجه شده‌اند که براى ما درآورده‌اند.
ضمناً شخص ناشناسى (به احتمال زیاد اسلام کاظمیه) فرد خارجى به نام گربلانشه (به احتمال زیاد مخبر روزنامه لیبراسیون) را به امینى معرفى و با زبان فرانسه با یکدیگر صحبت کردند و قرار شد در فرصت مقتضى به وسیله شخصى به نام موفقى به منزل امینى برده شود. همچنین دو شماره تلفن 524016 و 283427 وسیله ودودى به موفقى داده شد.
ضمناً فردى به نام دکتر صاحب قلم از ودودى وقت ملاقات با امینى را گرفت و نیز شخصى به نام دکتر سوگوار تقاضاى ملاقات با امینى را داشت که موفق نگردید و نیز وسیله منبع 1585 اطلاع حاصل شد که اشخاصى بنامان على‌اکبر سزاوار، فرزند سزاوار معروف و دکتر مقدسى به طور خصوصى با امینى مشغول صحبت کردن هستند.
نظریه یکشنبه: استنباط گردیده است اسلام کاظمیه به علت ارتباط با جناح‌هاى مخالف دولت و همچنین ارتباط با کادرهاى خارج، واسطه ایست ما بین مخبرین خارجى و امینى و در حال حاضر هم گربلانشه مخبر روزنامه لیبراسیون را به امینى معرفى نموده است و نیز بعضا شنیده مى‌شود که امینى با دیگر مخبرین خارجى هم مشغول مصاحبه مى‌باشد که اینموضوع باعث خستگى و گرفتارى زیاد از حد براى وى شده است.
نظریه سه‌شنبه: نظریه یکشنبه مورد تأیید است.
توضیحات سند:
1ـ احمد احرار:متولد 1313 می‌باشد. خدمت مطبوعاتى را از سال 1332 به عنوان خبرنگار پارلمانى اطلاعات آغاز کرده، مدتى سردبیر مجله جوانان این مؤسسه و زمانى نیز دبیر سرویس اجتماعى اطلاعات بوده است. وى علاوه بر همکارى با اطلاعات که تاکنون ادامه دارد به عنوان نویسنده بخصوص در زمینه مسائل اقتصادى و تاریخى با بسیارى از نشریات همکارى داشته است. مشارالیه روزنامه نگار و پاورقى‌نویس، صاحب رمان‌هاى تاریخى شاهزاده و عیار و مردى از جنگل، درباره نهضت میرزا کوچک جنگلى می‌باشد. کتاب مردى از جنگل نوشته احمد احرار از نام بردنى‌ترین رمان‌هاى تاریخى در دهه 40 و 50 مى‌باشد.
ر.ک: چهره مطبوعات معاصر
ـ صد سال داستان نویسى در ایران ـ حسن عابدینى