صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

انگیزه‌های نفسانی در مخالفت با مسئولین نظام

انگیزه‌های نفسانی در مخالفت با مسئولین نظام


متن سند:

انگیزه‌های نفسانی در مخالفت با مسئولین نظام
شناخت مهدی ‌هاشمی از خود به‌ عنوان تنها کارشناس مسایل سیاسی و اجتماعی از بعد اخلاقی و نگرش ایده‌آل‌گرایانه به مفاهیم انقلابی از بعد فکری، در کنار عدم درگیری وی با واقعیت‌های ملموس و محسوس فرا روی نظام و مشکلات بی‌شمار در اجرای طرح‌ها و برنامه‌های دولت، مهدی ‌هاشمی را به اعتقاد و باوری سوق داد که خود بیش از هر کس و هر جریان دیگری بدان گرفتار بود.
وی همواره مسئولین نظام را به خودمحوری و جدا شدن از اصول انقلاب متهم می‌ساخت و هر از گاهی در موضع‌گیری‌های نادرست و سخنرانی‌های غیرمتعهدانه در مقابل نظام و مسئولین نظام این روحیه را نمایانگر می‌ساخت. او در این خصوص می‌نویسد:
«از آنجا که انسان آلوده و معیوب، دیگران را نیز مثل خود می‌بیند، من معتقد شده بودم که مسئولین کشور از فکر انقلاب و دفاع از محرومین و صدور انقلاب منصرف شده بودند و در معادلات قدرت در اندیشه حکومت بوده‌اند.»1
نوشته‌ها، سخنرانی‌ها و موضع‌گیری‌های مهدی ‌هاشمی در دفاع از محرومان، خط امام، صدور انقلاب و مبارزه با آمریکا به‌ خوبی ‌نمایانگر این واقعیت است که او قبل از آنکه در فکر دفاع از این مفاهیم مقدس انقلاب باشد و برای دستیابی ‌انقلاب به این اهداف مقدس، سنگی را از جلوی گام‌های استوار و در حرکت انقلاب بردارد همواره در پی محمل و بهانه‌ای جهت متهم کردن مسئولین نظام به انحصارطلبی، ضد خط امامی، حجتیه‌ای و آمریکایی و... بوده است.
موضع‌گیری‌های خودمحورانه و غیرمتعهدانه مهدی ‌هاشمی در برابر مسئولین نظام عملاً در راستای تفرقه، بدبین نمودن و دلسرد کردن مردم در حساس‌ترین مقاطع انقلاب و دفاع مقدس صورت می‌گرفت. به‌گونه‌ای که طیف و جریانی در متن جامعه و انقلاب شکل گرفت که به بستری مناسب برای رخنه ضد انقلاب مبدل گشت.
در این ‌ارتباط می‌گوید:
«... یک چنین تحلیلی در ذهن ما رسید و بر این اساس ما انتقاد از مسئولین و عملکرد مسئولین را یک اصل مهمی تلقی کردیم فکر می‌کردیم ما این صلاحیت را داریم که بیاییم از مسئولین و عملکرد آن‌ها انتقاد بکنیم. درحالی‌که ما در آن جایگاه نبودیم و این وظیفه، وظیفه ما نبود. همان بینش‌های غلط انحرافی و همان روحیه‌ای که عرض کردم ما را به این نقطه رسانید که فکر کنیم ما حق داریم از مسئولین کشور و عملکرد آن‌ها انتقام کنیم. تحت عنوان انتقاد، افشاگری‌ها شروع شد که این افشاگری‌ها شروع شد که این افشاگری‌ها عناوین مختلفی داشت. گاهی به‌ عنوان روحانیت بیدار صورت می‌گرفت، گاهی حوزه علمیه و گاهی حزب‌الله شاهد، زمانی اعلامیه علیه [حضرت آیت‌الله] جناب آقای خامنه‌ای ریاست جمهوری [وقت] اعلامیه‌ای بود علیه وزارت خارجه که با تأیید ما پخش شد؛ اوراقی که هم جنبه انتقادی و هم جنبه افشاگری یک طیفی از نیروها تفکر ما را پذیرفتند. این فکری که شاخصه‌هایش معلوم است بدبینی نسبت به دولت بود، تندروی و افراط در فکر و در عمل بود.»2
موضع‌گیری‌های نفسانی و جناحی مهدی ‌هاشمی در برابر مسئولین نظام در موقعیت‌های حساسی که نظام و مسئولین به دنبال آرامشی می‌گشتند که در سایه‌سار آن مسیر آتی نظام را ترسیم کنند، با ایجاد دلهره در خانه ملت و قشر تحصیل‌کرده و دلسوز سعی در پاشیدن بذر تفرقه و نفاق می‌نمود. صدور اعلامیه‌ای ۸ صفحه‌ای علیه مقام معظم رهبری در زمان تصدی ریاست جمهوری معظم‌له با عنوان جعلی «جمعی از نمایندگان مجلس» و نیز با امضای «حزب‌الله شاهد» یکی دیگر از نمودهای غیراخلاقی موضع‌گیری‌های اوست. چاپ کننده این اطلاعیه در اعترافات خود می‌گوید:
«بعد از نوشتن چنین اعلامیه‌ای حسنعلی مصطفایی3 آن را نزد مهدی ‌هاشمی برد و بعد از اصلاح و تأیید ایشان و اظهار اینکه تا هنوز مجلس در مورد وزرا بحث خود را شروع نکرده آن را چاپ کنید آورد تهران و بنده با تکثیر از حزب‌الله شاهد چاپ کردیم و...»4
در اعلامیه مذکور علاوه بر انتساب برخی نارسایی‌های اجتماعی و موضع‌گیری‌های سیاسی نظام به حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، تهمت‌ها و نسبت‌های ناروایی را نیز در رابطه با معظم‌له روا داشته است.
مهدی ‌هاشمی درخصوص اعلامیه‌هایی که توسط برخی از عوامل این جریان فکری و با هماهنگی وی تهیه و تنظیم گردیده و نیز درخصوص افراد دست‌اندرکار نشر و پخش و محورهای این شب‌نامه‌ها می‌نویسد:
«البته هم‌زمان با رشد خط بازی‌ها در کشور و اوج‌گیری تضاد و جریان چپ و راست و اخراج بعضی نیروهای مخلص از ارگان‌ها، در اعلامیه‌های مزبور مسایلی مطرح می‌شد که لبه حمله عمدتاً متوجه خط به‌ اصطلاح راست و در جهت حمایت از نیروهای انقلابی ‌و خط امام و فقیه عالیقدر [آقای منتظری] بود. در اعلامیه اخیر که به مناسبت جریان مجلس و دولت [حضرت آیت‌الله] آقای خامنه‌ای منتشر گشت آقای قاسمی5 و مصطفایی رفتند مجلس نزد آقای...و...و.... و از قراری که این‌ها نقل کردند برادران مجلس مطالب مطروحه در جلسه خصوصی مجلس را در اختیارشان نهادند و متنی تنظیم کردند که من طبق روال معمول پس از تصحیح در اختیارشان گذاردم. به‌ طور خلاصه، خط سیر عملی اوراق و اعلامیه‌های مزبور به ترتیب عبارت است از افشای خطوط صهیونیستی در مرحله اول، انتقاد از جریانات خطی کشور در مرحله دوم و طرح جریان مجلس و دولت به انتقاد از آقای خامنه‌ای در مرحله سوم.
اعلامیه‌ها به نام‌های روحانیت بیدار، علمیه قم، فضلای تبریز و چند عنوان دیگر که من یادم نمانده است صادر شده است.....»6
خودبزرگ‌بینی، مطلق کردن دیدگاه‌ها و برداشت‌های خاص خود، نمود دیگری از خودمحوری مهدی ‌هاشمی است. مشی مهدی ‌هاشمی و سایر همفکرانش در این بیراهه گمراهی وی را به برداشتی از نظام و شخص امام راحل کشاند که از آن می‌توان به گستاخانه‌ترین برداشت این طیف درخصوص برخورد و موضع‌گیری‌های رهبری در مسایل سیاسی برشمرد. برداشتی که وی و سایر دوستانش چه در زمان حیات حضرت امام(ره) و چه پس ‌از آن بیشترین تلاش خود را به انحای مختلف و القا و ترویج آن معطوف داشتند.
مهدی ‌هاشمی در بیان ریشه این دیدگاه و عوامل تأثیرگذار در رسیدن به این باور می‌نویسد:
«... در تداوم همان روند فکری که به غرور و تعصب و خودبزرگ‌بینی که به کج‌اندیشی منتهی شده بود من به نظرات خودم بی‌نهایت اعتماد داشتم و نه با کسی مشورت می‌کردم و خودم یک تحلیل نسبت به مسئولین کشور پیدا کردم. دیدگاه‌هایم را مطلق می‌کردم و لذا فکر می‌کردم در کشور یک جریانی دارد شکل می‌گیرد در مسئولین کشور. اولاً: به موفقیت کلی انقلاب و جنگ توجه نمی‌کردم. من در عالم خط و ربط خودم بودم کاری به انقلاب و جنگ نداشتم می‌گفتم حضرت امام دارد تدریجاً ‌اشراف خودش را بر اوضاع کشور از دست می‌دهد. متأسفانه یک سلسله خصلت‌های پلید خود من هم وجود داشت. استبداد فکری بود، غرور بود، تعصب و نفسانیات بود این‌ها. این فکر را بر من عارض کرد که در کشور یک مثلثی وجود دارد. این مثلث همه‌جا را گرفته و قبضه کرده و نیروها را بر اساس چهارچوبه معادلاتی سبک و سنگین می‌کنند اگر موافق است جذبش می‌کنند و اگر مخالف است دفعش می‌کنند و فکر می‌کردیم که یک مدیریت خاص معادلاتی بر کشور حاکم است که بر اساس این مثلث تحلیل می‌کردیم که اگر در جنگ ضعفی هست، کمبودی هست، نتیجه این مدیریت است. اگر در مسایل نارضایتی‌ها، صدور انقلاب و غیره اصولاً هر کمبودی را در کشور معلول این مثلث می‌دانستیم. این یک عارضه فکری و تحلیلی بود که در آن مقطع به من دست داده بود، البته ما هم به‌زعم خودمان قرائن و شواهدی ارائه می‌دادیم ولی متوجه ‌اشتباهات قضیه نبودیم، ما حس می‌کردیم که این مثلث در حال رشد است و این یک بدعت است و ما بایستی در برابر این بدعت حرکتی بکنیم و انقلاب را از این ورطه نجات بدهیم. تصوری در ما به وجود آمده بود اما غافل از یک سلسله ‌اشتباهات وسیعی که در نطفه عمل ما و در خلال عمل ما وجود داشت و من امروز با کمال شرمساری این نکات را از عمق جانم حس می‌کنم. اول اینکه ما در این وضع حساس کشور با این توطئه استکبار جهانی که علیه انقلاب ما هست، مسئولین را می‌شکستیم یعنی وقتی‌که ما این تحلیل غلط را به چهار تا بچه جوان طلبه یا غیر طلبه مستقیم و غیرمستقیم منتقل می‌کردیم و فکر می‌کردیم کار خوبی‌ می‌کنیم، این نتیجه را داشت که حرمت مسئولین جمهوری اسلامی شکسته می‌شوند. مسئولین که باید در این موقعیت حساس کشور و جنگ را اداره کنند این یک نقطه انحراف بود.»7
بروز روح انتقام در برخورد با مسئولین از مقوله‌های دیگری است که به‌وضوح در کنش‌ها و واکنش‌های سیاسی اجتماعی مهدی ‌هاشمی و سایر همفکرانش دیده می‌شود. به‌ طوری‌که می‌توان گفت برخورد مهدی ‌هاشمی با مسئولین نظام قبل از آنکه ریشه در برداشت‌های خاص سیاسی و فکری او داشته باشد ریشه در انتقام‌جویی او با کسانی دارد که در مقابل او و طیف وابسته‌اش ایستاده بودند.
مهدی ‌هاشمی ضمن اعتراف به مطلق کردن خود و دوستانش به برخورد عقده‌ای و انتقام‌جویی با برخی از ارگان‌های انقلابی ‌چون سپاه پاسداران، به برشمردن و بزرگ کردن نقاط ضعف آنان در نزد آقای منتظری ‌اشاره می‌کند و می‌گوید:
«... نفسانیات هم که خب به‌شدت وجود داشته در ما؛ یعنی ما ملاک آزادی و محدودیت را خودمان قرار می‌دادیم. اگر می‌گفتیم این تشکیلات محدودکننده است، چون فکر ما را محدود می‌کرده؛ اگر خود من عضو آن تشکیلات بودم می‌گفتم نه تشکیلات خوبی ‌است و چون عضو این تشکیلاتم می‌گفتم این خوب است. نفسانیات هم، پس مورد داشت. این‌ها باعث می‌شد که ما در برخوردمان با ارگان‌های کشور مثلاً مثال می‌زنم وقتی‌که ما از سپاه واحد نهضت‌ها منحل شد آمدیم بیرون... این باعث شد که ما عقده پیدا بکنیم که چرا مثلاً واحد را منحلش کردند. بچه‌های برادر محسن رضایی که فرمانده سپاه است مثلاً برخورد منفی کرده با واحد نهضت‌ها این عقده ما را به انتقام بکشاند که حالا بروم انتقام بگیرم از او و ما را کشاند به یک سری بی‌تقوایی که نسبت به محسن، مثلاً نقاط ضعف عملیاتی محسن را پیش آیت‌الله منتظری بزرگش بکنیم یا راجع به ترسیم و تصویر خط فکری سپاه دچار بی‌تقوایی بشویم و بگوییم که خط راست دارد به سپاه حاکم می‌شود و هکذا اینکه مثلاً این خط را، هی تبلیغ بکنیم که نیروهای اصیل دارند اخراج می‌شوند و خلاصه جوسازی و شانتاژ را به حدی برسانیم که مثلاً آن فرمانده سپاه لیاقت ندارد باید عوض بشود. این یک نمودی برای ما بود که ما به این تشکیلات و سپاه یا حداقل حالا ما با خود سپاه هم مبارزه نکردیم. ما بیشتر با فرماندهی، جریان فرماندهی را می‌کوبیدیم.»8
مهدی ‌هاشمی درخصوص استفاده از امکانات موجود برای انتقام از مسئولین می‌گوید:
«و خلاصه کلام اینکه آخرین و خطرناک‌ترین ‌اندیشه انحرافی من این بود که با موقعیتی که نزد فقیه عالیقدر [آقای منتظری] برای خودم درست کرده بودم و اعتماد مطلق بیت ایشان و نفوذی که در بین طلاب و نیروهای تندرو کشور دارم، انتقام بی‌مهری‌ها و کم‌لطفی‌هایی که مسئولین نسبت به من اعمال کرده و قصد حذف کامل مرا از صحنه دارند بگیرم. اگر من فرد متوازنی می‌بودم باید فکر می‌کردم کار در جمهوری اسلامی وظیفه است و اگر شرایط آن فراهم نیست اصرار نکنم ولی جنبه معنوی فعالیت‌هایم ضعیف شده بود و روی معادلات خطی تکیه می‌کردم. خود برایم مطرح بود نه خدا. در این رهگذر از توطئه‌گری، افشاگری، تهمت‌زدن، جوسازی، ایجاد بدبینی دریغ نمی‌ورزیدم و از نظر نفسانی خود را متکی به جهات مختلفی می‌دیدم از حمایت رهبری آینده انقلاب گرفته9 تا محبوبیت نزد اقشار ناراضی جامعه و افراد تندرو از سپاه‌های منطقه اصفهان، اسلحه و مهمات‌های انباشته شده و... رشد روزافزون در قم و حوزه علمیه.
مراکز امنی که با دوستان در این رابطه جلسه برقرار می‌کردیم، غیر از منزل خودم، منازل آقای کیمیایی، صلواتی، محمودی و ... بود.»1

توضیحات سند:

1. پرونده مهدی ‌هاشمی، ج ۹، ص ۳۵.
2. پرونده مهدی ‌هاشمی، ج ۲، ص ۲۷.
3. نامبرده از اعضای فعال باند مزبور بوده که در مورخه 2 /12 /66 به اتهام همکاری در اختفای سلاح، استفاده از گذرنامه جعلی و مهر ادارات و پخش اعلامیه‌ها و شب‌نامه علیه نظام و مسئولین و... محاکمه و به ۵ سال حبس محکوم گردیده است.
4. پرونده مربوطه، ص ۶۶.
5. محمد قاسم‌زاده مشهور به قاسمی مسئول تهیه و خرید اسلحه و مهمات واحد نهضت‌ها در خارج از کشور و از مهره‌های محوری جریان مهدی ‌هاشمی است. وی که بیشتر در کشورهای اروپایی به رایزنی و خرید و فروش مهمات مشغول بوده، به هنگام دستگیری مهدی ‌هاشمی، در سویس اقامت داشت و با شنیدن خبر دستگیری مرتبطین این جریان در همان کشور ماندگار شد.
6. پرونده مهدی ‌هاشمی، ج ۳، صص ۱۱۹ و ۱۱۸.
7. پرونده مهدی ‌هاشمی، ج ۲، صص ۳۰ و ۲۹.
8. کالبد شکافی انحراف، نوار ۲.
9. منظور شخص آقای منتظری است که در آن زمان در سمت قائم مقام رهبری بود.
10 پرونده مهدی ‌هاشمی، ج ۹، ص ۳۷.

منبع:

کتاب بن‌بست - جلد دوم / مهدی هاشمی مبانی اخلاقی صفحه 132
صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.