صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

اظهارات سیدعبدالرضا حجازی

تاریخ سند: 18 بهمن 1342


اظهارات سیدعبدالرضا حجازی


متن سند:

اداره دوم عملیات 744 /321 در ساعت 1500 روز 18 /11 /42 در حالی که تعدادی پاسبان و عده‌ای از افراد مختلف که متجاوز از پنج هزار نفر بوده است در مسجد جامع اجتماع کرده بودند سیدعبدالرضا حجازی به منبر می‌رود و ضمن صحبت در اطراف قوانین جاریه دنیا اظهار می‌دارد: من به قوانین کشورهای دیگر کاری ندارم و نمی‌خواهم بدانم که آیا آنها توانسته‌اند اجتماع خود را اصلاح کنند یا خیر.
من می‌گویم در نهاد هر بشر یک نفس ملامت‌کننده‌ای وجود دارد که بشر را در موقع ارتکاب به جرم سرزنش می‌کند و انبیاء آمدند تا این نفس لوامه را تربیت کنند و از این راه جامعه را اصلاح نمایند و بعد از ائمه دین، روحانیون آمدند و به مردم گفتند که غیر از این دنیای مادی دنیای دیگری هم وجود دارد قدری به فکر خودتان باشید و مرحوم آیت‌الله بروجردی هم برای این کار آمد و آیت‌الله العظمی خمینی هم جهت این امر آمده تا مردم را متدین به دین اسلام نماید.
ولی دول استعمارگر مخالف تربیت دینی هستند و یک زمان بود که ممالک استعمارگر مانند آمریکا و انگلیس و فرانسه ممالک ضعیف را از طریق اقتصادی قبضه می‌کردند ولی حالا از راه فرهنگ داخل شده‌اند و می‌خواهند دین اسلام را ضعیف کنند.
این فرهنگی که ما داریم و باید جوانان این مملکت را تعلیم و تربیت کند مرکز فساد شده است و اثری از دین درش وجود ندارد و در اغلب روزنامه‌ها خوانده می‌شود که از محصل فلان دبیرستان به خصوص دبیرستانهای دخترانه مقداری هروئین گرفته شد.
فرهنگی که نتواند سعادت جامعه مسلمانان را حفظ نماید به درد نمی‌خورد و اولیاء امور هم تاکنون نتوانسته‌اند علاج این امر را بکنند.
روحانیون و مراجع تقلید می‌خواهند از فساد جلوگیری کنند و عدالت و مساوات را برقرار نمایند چون دیگر نمی‌شود جلوی رشد جامعه را گرفت و مسلمانان این زمان مانند مسلمانهای صدر اسلام شده‌اند که روزی در مسجد مدینه یکی از مسلمانها خطاب به عمر گفت اگر روزی منحرف شدی شما را با شمشیر از کارتان آگاه خواهم ساخت و مسلمانان در حال حاضر همین‌طور فکر می‌کنند و دموکراسی و مشروطه یعنی این.
ولی یک عده معتقدند که در شرایط فعلی باید سکوت کرد در صورتی که کشور ایران یک مملکت اسلامی و یک صد میلیون نفر مسلمان دیگر در دنیا وجود دارد و این عده یکی از ارقام بزرگ جمعیت دنیا را تشکیل می‌دهند آن وقت با بودن این همه مسلمان چطور می‌شود ساکت نشست.
در وضع فعلی تقیه1 حرام است و باید حقایق را گفت و مردم را روشن کرد.
دین اسلام دین حقیقت است و با دیکتاتوری و استبداد مبارزه می‌کند.
و هم‌چنین اضافه می‌نماید چند سال پیش یکی از فلاسفه فرانسه به ایران آمد و خواست درباره شیعه مطالعه‌ای کند و به دانشگاه رفت و دید در آن جا اثری از دین نیست و وی را نزد مرحوم آیت‌الله بروجردی به شهرستان مخروبه قم بردند و در آن جا توانست اطلاعاتی درباره مراجع تقلید و روحانیون به دست آورد.
به خدا این بدبختی است که در دانشگاه یک مملکت اسلامی اثری از دین نباشد و مقصر حکومت‌های این مملکت می‌باشند و آن وقت روحانیون را مرتجع و خرافاتی می‌دانند و خودشان آتش‌پرستی را در مملکت رواج می‌دهند.
بعداً‌ درباره ظهور حضرت ولی‌عصر صحبت می‌کند و بیان می‌دارد این ظلم‌ها باید بشود و روایتی است که می‌گویند روزی یک نفر مسلمان نزد پیغمبر می‌رود و پیغمبر به او می‌گوید بعد ازمن‌ خلفاء می‌آیند و مسلمانان را از لحاظ دینی منحرف می‌کنند و سپس امراء و پادشاهان می‌آیند و آن زمان موقع ظهور حضرت ولی‌عصر می‌باشد و در خاتمه می‌گوید هر روزی که من به این محل می‌آیم و برای شما صحبت می‌کنم امیدی ندارم که روز بعد بتوانم به منبر بروم اگر موفق شدم و توانستم فردا به این مکان بیایم در اطراف موضوعات فوق صحبت خواهم کرد و بدانید که سیاست استعمار‌گر، مسلمانان را در نهایت فشار قرار داده و همه‌گونه تهدید آنها را می‌نماید و آنان را تبعید هم خواهد کرد و ما را به این روز سیاه کشانده است.

توضیحات سند:

1.
تقیه: یکی از معتقدات کلامی، فقهی شیعه و عملکردهای تاریخی آن برای حفظ موجودیتش در برابر اکثریت غیرمسلمان است.
شیخ صدوق در تعریف تقیه می‌گوید «عبارت است از کتمان حق و پوشیده داشتن اعتقاد از مخالفان و ترک مبارزه با آنان نظر به ضرر دینی یا دنیوی که ممکن است اظهار حق در پیش داشته باشد و لازم است که کسی که به تقیه می‌پردازد علم قطعی یا ظن قوی به چنین ضرری داشته باشد و اگر علم یا ظن غالب به ضرری در اظهار حق نداشته باشد برای او تقیه جایز نیست.
» دکتر حمید عنایت در تعریف تقیه می‌نویسد: «تقیه از ریشه وقی ـ یقی است که به معنای محافظت از خویش است و این همان ریشه‌ای است که کلمه مهم تقوی (پارسایی یا خداترسی) نیز از آن می‌آید...
طرفداری شیعه از ضرورت تقیه، مبنی بر رعایت اصل معقول احتیاط از سوی یک اقلیت تحت تعقیب است.
شیعیان از آن جا که در بخش اعظم تاریخشان اقلیتی در درون جامعه اسلامی بوده‌اند و غالباً در رژیم‌های مخالف با معتقداتشان به سر برده‌اند، تنها راه خردمندانه‌ای که می‌توانسته‌اند در پیش بگیرند، این بوده است که از خطر انقراض خود براثر تبلیغ و اشاعه آزادانه عقایدشان حتی‌المقدور پرهیز کنند.
گرچه هر وقت که موقع مناسب بوده با شوریدن بر حاکم جور تکانی به وجدان مسلمانان داده و از انجام رسالت خویش باز نمانده‌اند.
این رفتار محتاطانه در تاریخ اسلام فقط منحصر به شیعه نبوده و سایر نحله‌ها و نهضت‌ها نیز هرگاه که در تهدید متجاوزان واقع شده‌اند به همین تاکتیک متوسل شده‌اند ولی این عملکرد تقریباً به نحوی انحصاری با تشیع قرین شده است.
» به تعریف دیگر، تقیه عبارت است از تظاهر به قول یا فعلی که با نیت و معتقدات فاعلش فرق دارد و غالباً پرداختن اضطراری و موقت به دروغ مصلحت‌آمیز و پرهیز از راست فتنه‌انگیز به قصد حفظ جان و مال و عرض و آبروی خود یا مسلمانان دیگر است.
انَّ التقیۀَ تُرسَ المؤمن ولاایمانَ لمن لا تقیۀَ لَهُ.
امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: تقیه سپر محافظ مؤمن است و کسی که تقیه را رعایت نکند ایمان ندارد.
پس از فاجعه حمله رژیم به مدرسه فیضیه در سال 42 امام خمینی ضمن صدور اعلامیه‌ای مبنی بر محکومیت و افشاء جنایات رژیم شاه.
«تقیه» را در این شرایط حرام دانستند و با بیان این فتوای تاریخی تأکید کردند که وظیفه همگان ـ به ویژه روحانیت ـ روشنگری و افشاگری است و بدین ترتیب اعلام نمودند که در مقابل ارعاب و تهدید رژیم خاموش نخواهد ماند.
این در حالی بود که در طول دوران مبارزه، مبارزینی که همراه امام بودند نیز اصول پنهان‌کاری را رعایت کرده و با «تقیه انقلابی» تلاش می‌کردند اسرار در دست دشمن قرار نگیرد.
به منظور اطلاع از ریشه‌های این اندیشه و عمل در قرآن مجید و روایات وارده از معصومین به کتاب «دایرۀالمعارف تشیع، جلد 5» و «تفسیرالمیزان» مراجعه شود.

منبع:

کتاب پایگاه‌های انقلاب اسلامی، مسجد جامع بازار تهران به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 101


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.