تاریخ سند: 12 فروردین 1357
موضوع: اعلامیه مربوط به استیضاح دولت آقای جمشید آموزگار
متن سند:
از: د ﻫ تاریخ: 12 /1 /2537[1357]
به: 9/ ﻫ 1 شماره: 11/د ﻫ 1
موضوع: اعلامیه مربوط به استیضاح دولت آقای جمشید آموزگار
در روز 7 /1 /37 یک طغری پاکت مارکدار مربوط به وزارت راه و ترابری (راهآهن دولتی ایران) با شماره 63424 /36- 22 /12 /36 که محتوی اعلامیه مربوط به استیضاح2 دولت آقای دکتر جمشید آموزگار3 میباشد، جهت شخصی به نام تقی مدنی که دبیر دبیرستانهای درگز میباشد، ارسال گردیده است.
نظریه شنبه . نظری ندارد.
نظریه یکشنبه . عین پاکت به انضمام اعلامیه مذکور جهت استحضار عالی به پیوست تقدیم میگردد. رشید
نظریه د . در مرخصی هستند.
دایره بررسی 24
موضوعی 129329 بایگانی شود. روحانی 10 /2 /37
توضیحات سند:
1. همانگونه که در متن سر برگ نامه مشخص است، ساواک مشهد این گزارش را طی شماره 5234 /9 ﻫ 1- 21 /1 /37 برای اداره کل سوم ارسال نموده است.
2. اعلامیه مورد اشاره، متن استیضاح احمد بنی احمد نماینده تبریز در مجلس شورای ملی است که دارای 3 صفحه و تاریخ 21 اسفند سال 1356ش میباشد. در این استیضاح، ضمن اشاره به واقعه 29 بهمن ماه تبریز، آمده است: «مردم ایران از واقعه تأثرآور تبریز سخت اندوهناکند ... همه میپرسند چرا چنین حادثه خونینی اتفاق افتاد؟ ... در 15 روز اخیر نحوه برخورد و علت کشتار و تصادم را هرکس به سلیقه خود و به تعبیر شخصی و یا برداشت از محافل مطبوعاتی دولتی و نیمه دولتی عنوان کرده است... آیا پلیس با داشتن امکانات فراوان نظیر گازها و بمبهای دودزا نمی توانست بدون خونریزی مردم را متفرق کند؟... اگر از نظر حفظ امنیت، برقراری چنین مراسمی صحیح نبوده چرا وزیر کشور و حتی رئیس دولت با حضرت آیتالله العظمی آقای شریعتمداری و حضرت آیتالله العظمی آقای گلپایگانی و حضرت آیتالله العظمی آقای نجفی مرعشی و حضرت آیتالله العظمی آقای خوانساری تماس مستقیم برقرار نکرده و به دیدار آنها نرفته و رضای خاطر آنها را که رضا[ی] خاطر جامعه معتقد به مبانی اسلامی است جلب نکرده تا از بروز حادثه ناگوار جلوگیری کند... با اعلام مراتب مذکور چون جمیع موارد یادشده از مصادیق بارز نقض قانون و مسامحه در اجرای آن میباشد، با اجازه حاصله از ماده 156 آئیننامه داخلی مجلس شورای ملی، وزیر کشور و به طور کلی دولت آقای دکتر جمشید آموزگار را مورد استیضاح قرار داده و درخواست رسیدگی دارم.» بخش ضمائم
3. جمشید آموزگار فرزند حبیبالله در سال 1302 ش در تهران متولد شد. پدرش، اهل اصطهبانات فارس و از شخصیتهای فرهنگی و مدافع سیاست آمریکا در ایران بود.
جمشید آموزگار دوران متوسطه را به همراه حسنعلی منصور و عطاءاله خسروانی و... در دبیرستان ایرانشهر طی کرد و سپس در رشتههای مهندسی و حقوق ادامه تحصیل داد؛ ولی در بحبوحه جنگ جهانی دوم، به کمک کلنل کروفورد، مستشار خواروبار، با یک کشتی باری از بندرعباس به آمریکا رفت و از دانشگاه کرنل واشنگتن، فوق لیسانس مهندسی بهداشت و در رشته هیدرولیک، دکترا گرفت و پس از مدتی تدریس در آنجا، در سال 1330ش، به ایران بازگشت و به عنوان رئیس اداره مهندسی آژانس عمران بین المللی وابسته به اداره اصل چهارم ترومن، شروع به کار کرد و در سال 1334 به معاونت وزارت بهداری رسید . او در سال 1337 که فشار آمریکا برای واگذاری مسئولیتهای کشور به تحصیلکردگان اروپایی، فزونی یافته بود، در کابینه اقبال، ابتدا وزیرکار و سپس وزیر کشاورزی شد و به دستور شاه، اولین قانون اصلاحات ارضی ایران را تهیه و به تصویب مجلس رساند.
آموزگار که مردی خشن، گستاخ، بد دهن، عبوس و بیعاطفه ، دارای حافظهای قوی، و هوش و سرعت انتقالش از سایر همکارانش بیشتر بود، به دلیل این خصوصیات اخلاقی، دوست صمیمی نزدیک نداشت و از همه پرهیز میکرد.
وی در کابینه حسنعلی منصور و اولین کابینه هویدا، وزارت بهداری را به عهده داشت و در نخستین ترمیم کابینه هویدا به وزارت دارایی، نقل مکان کرد و تا اوایل 1353، قریب 9 سال وزیر دارایی بود. در گزارشی که در صفحه 267 کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ج 2 درج شده، در رابطه انتصاب با او، مینویسد: «در وزارت دارایی یک بچه امریکایی که هنوز دارای گذرنامه امریکایی است به نام آموزگار، مشغول جاسوسی برای آمریکاییها است، ولی از قدیم معروف به انگلیسی بود.»
جمشید آموزگار که دارای شرکت مقاطعهکاری بود و قراردادهای سنگین دولتی به وی محول میشد و ریاست هیئت نمایندگی ایران در سازمان اوپک را نیز به عهده داشت، به علت بعضی محدودیتهایی که در ابتدای دولت هویدا برای شرکت وی ایجاد شد، اختلافاتی با هویدا پیدا کرد. البته عدهای او را رقیب جدی هویدا قلمداد میکردند و میگفتند هویدا نسبت به موفقیت او حسادت میکند. در سال 1353 ، هویدا او را به عنوان وزیر کشور معرفی کرد، اما محمدرضا پهلوی در جلسه معارفه، مسئولیت هیئت نمایندگی در اوپک را همچنان به عهده وی گذاشت.
جمشید آموزگار از سال 1342 که به عضویت کابینه منصور درآمد، سودای نخستوزیری در سر داشت و هویدا را محللی بیش نمیدانست و از همان روزهای نخستین صدارت او، در فکر تشکیل کابینه خود بود و از عنوان کردن این موضوع نیز ابا نداشت. در چند سال اول نخستوزیری هویدا، با او سر سازش پیش نگرفته بود و غالباً برخوردهایی بین این دو به وجود میآمد که شاه ناچار به رفع آن اقدام میکرد. توفیق زیاد او در کار اوپک، از او یک شخصیت بینالمللی ساخت و شاه نیز به پاداش فعالیتهای او، بزرگترین نشان درباری ایران، درجه اول تاج، را به او ارزانی داشت.
وی از سال 1353 که به وزارت کشور معرفی شد، تمام امور وزارتخانه را با شاه حل و فصل میکرد و با دولت و دولتیان کاری نداشت و با تشکیل حزب واحد رستاخیز در سال 53 که با وزارت کشوری او همراه بود، وظیفه انتخابات رستاخیز به عهده او بود. از سال 1354 که به اتفاق سایر اعضای اوپک در وین، توسط کارلوس به گروگان گرفته شد، رفتار عصبی تندی پیدا کرد و قدرت تحملش بسیار کم شده بود، مخصوصاً از رفتار شاه نسبت به آزادیاش از دست گروگانگیرها سخت ناراضی بود، زیرا شاه حاضر به پرداخت پولی برای آزادی وی نشد و دولت عربستان سعودی این پول را پرداخت. آموزگار از این تاریخ به شاه بدبین شد و در محافل خصوصی و مطمئن از نثار فحشهای رکیک به او خودداری نمیکرد ولی ظاهر را حفظ مینمود.
در سال 1355، شاه برای ایجاد تحرک در حزب رستاخیز از آموزگار خواست دبیرکلی آنرا به عهده بگیرد، آموزگار به محض ورود به حزب، به شدت به فعالیت پرداخت و به عنوان رئیس جناح مترقی حزب، مشهور شد و در سال 1356 با برکناری هویدا، جانشین او شد و فضای باز سیاسی را در اجرای خواسته دولت آمریکا اعمال کرد. در دوران یک ساله نخستوزیری او، هزاران نفر از مردم بیگناه در تهران و شهرستانها، از دم تیغ جلادان گذشتند و دهها هزار نفر، مجروح شدند.
با اوجگیری انقلاب اسلامی و حوادث ناشی از آن، در چهارم شهریور 1357 استعفا داد و در دی ماه به آمریکا گریخت. دولت امریکا مقدم او را گرامی داشت و در بانک بینالمللی، کاری شایسته با حقوقی گزاف به او واگذار کرد. آموزگار که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در واشنگتن دفتر مشاوره انرژی تأسیس کرده بود، در نقل قولی از جعفر شریفامامی، چنین معرفی شده است: «آموزگار در زمان عضویت در کابینه اقبال، مطالبی را که در هیئت دولت مطرح میگردید. بلافاصله به سفارت آمریکا اطلاع میداد.»
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 11 صفحه 278