متن نامه تاریخی حضرت آیت الله العظمی آقای گلپایگانی مدظله العالی که به مناسبت واقعه روز 15 خرداد 1342 به صورت اعلامیه در داخل و خارج کشور هزاران نسخه منتشر گردید و جنایتهای حکومت محمدرضا پهلوی را آشکار ساخت جواب حضرت آیت اله العظمی آقای گلپایگانی مدظله العالی به نامه حضرت آیه اللّه تهرانی که برای 52 نفر از علماء اعلام ارسال داشته بودند
متن سند:
بسم الله الرحمن الرحیم
تهران حضرت آیه اللّه آقای حاج میرزا عبداللّه
تهرانی دامت برکاته
مرقوم شریف مبنی بر تسلیت و تأسف از فجایع
اخیره مخصوصا مصیبت جبران ناپذیر
بازداشت حضرت آیت الله خمینی و سایر آیات و علماء و وعاظ محترم دامت برکاتهم و قتل
مسلمانان بیگناه واصل و موجب مزید امتنان گردید.
اناللّه و انا الیه راجعون.
این پیش آمدهای ناگوار عموم را عزادار و از هر مسلمانی سلب راحتی و
همه را نسبت به آینده اسلام و مذهب تشیع شدیدا نگران ساخته است.
در این چند ماهه
گذشته روحانی بر حسب تکالیف شرعیه و مسئولیتی که در مقابل خداوند متعال به عهده دارد
در مورد تصمیمات خلاف شرع نصایح و اعتراضاتی کرد.
هیئت حاکمه با اینکه شرعا و قانونا
مکلف است به تذکرات علماء و مراجع توجه کند، و نظر آنان را در مورد القاء مقررات خلاف شرع
تأمین نماید.
از ابتدا به مخالفت و بی اعتنایی به فتاوی مراجع دینی شروع نمود حقیر مکرر
عواقب سوء این رویه را تذکر داده ام متأسفانه مؤثر نشد و به تحقیر مقامات روحانی و مظاهر دین
اسلام پرداختند و حوادث بعد و توهیناتی که ضمن نطقها و مصاحبه ها و به وسیله مطبوعات و
رادیو از روحانیت کردند، نگرانی ها را تشدید کرد و مردم را به منویات هیئت حاکمه نسبت به
اساس اسلام و مذهب تشیع و روحانیت بدبین ساخت، سپس حادثه فجیعه مدرسه فیضیه1 که
در مجلسی که از جانب حقیر به منظور عزاداری تشکیل شد.
پیش آمد کرد و خود به چشم دیدم
که مأمورین جنایتکار بی جهت به طلاب و علماء و مسلمانان بی دفاع که از نقاط مختلفه آمده
بودند حمله برده و آن اعمال وحشیانه را مرتکب شدند و بر اضطراب ملت شیعه در داخل و
خارج فزودند و حقیقتا افکار را به وجود یک توطئه خطرناک برای اضمحلال اسلام و استقلال و
موجودیت کشور و حکومت شیعه مشغول کرد و هیئت حاکمه به هیچ وجه در مقام جبران و
جواب نصایح علماء برنیامد و آنها را متهم به مخالفت با ترقی مملکت نمود کسانی را که هادیان
مترقی ترین مکتبهای تربیتی و سیاسی و اجتماعی یعنی مکتب اسلام هستند کهنه پرست
خواندند و به جای اینکه از ملت نسبت به حادثه فجیع فیضیه عذر بخواهند به اسم نظام وظیفه
برخلاف مقررات طلاب را تعقیب و جمعی را به سربازخانه ها اعزام داشتند.
اگر کسی تاریخ این
ایام را بخواند و نطقها و حرفهایی را که زده شده است مطالعه کند و اعمال و عکس العمل هیئت
حاکمه را در مقابل خواسته ها و ندای اعتراض عمومی ببیند می فهمد که مسلمانان حق دارند
نسبت به هیئت حاکمه سوءظن پیدا کنند و مأیوس شوند و احساسات دینی و ملی هر کس
تحریک شده بی جهت نبوده اینها را با تقویتهایی که از اقلیتهایی جاسوسی می شود و
دخالتهایی که به آنها در مقامات بزرگ و سیاست و اقتصاد و تجارت داده اند ضمیمه کنید
ملاحظه خواهید فرمود ناراحتی عموم بی جا نیست و هیئت حاکمه دانسته موجب این اضطراب
شدید شده است لکن مردم از دهقان و کارگر و کاسب و لشکری و کشوری بدین و ناموس خود
علاقه دارند و با این تبلیغات پوچ با دین اسلام و با پیغمبر و ائمه هدی ارتباطشان قطع نمی شود
به نظر حقیر تمام حوادث اسفناکی که واقع شده قابل اجتناب بوده و محصول حکومت غیر از
تزلزل ارکان استقلال مملکت و خیانت به جامعه چیز دیگر نبوده است.
رادیو و جرائد و تبلیغات برای آنکه مخالفت مردم را بی اثر و تصمیمات خلاف را بر آنها تحمیل
کنند نسبتهای ناروائی را به ملت داده اند و نفهمیدند که بارزترین مظهر ارتجاع حکومت در سایه
سرنیزه و سلب آزادی مردم است.
متأسفانه هیئت حاکمه برخلاف واقع به دنیا اعلام کرد ایرانی
وحشی است و با برق و تلفن و مظاهر علم و تمدن مخالف است اما حقایق را کتمان کرد تا دنیا
نفهمد که در ایران چه می گذرد غرض این است حکومت ملت را تحریک و وادار به عصیان
می سازد و قدرت خود را به رخ ملت می کشد و خود را مافوق ملت فرض می کند و نمی داند که در
دنیای امروز در مملکت اسلامی و کشوری که هزاران فرد تحصیل کرده و عالم دارد عقاید
پوسیده چند هزار ساله پذیرفته نمی شود و این روش در هر جای دنیا ایجاد ناراحتی می کند
مردم هر چه متمدن تر باشند عکس العملشان در برابر این وضع شدیدتر است.
در این مدت اگر چند روزی مختصر هیجان عمومی تخفیف می یافت اقدام تازه یا حرف تازه
می زدند تا هیجان رفع نشود تا بالاخره به حریم مقدس روحانیت عملاً تجاوز کردند و حضرات
آیات اللّه آقای خمینی و آقای قمی و آقای محلاتی و سایر علما و وعاظ را دستگیر و آن حوادث
اسفناک و قتل مسلمانان بیگناه را که از فرط علاقه بدین تحریک و تهییج شده بودند به وجود
آوردند و تظاهرات عمیق و بی شائبه مردم نشان داد که کاسه صبر و تحملشان لبریز شده است
در این فاجعه ملت ایران در دریای مصیبت غرق شد و اگر چه عمال دستگاهها خواستند با
اعمال وحشیانه خود تظاهرات واقعی ملت را لکه دار نمایند و مسلمانان را به خرابکاری و
اخلالگری متهم نمایند اما ملت ایران هوشیار و از حقایق امور و صحنه هایی که به دست
دشمنان مملکت ایجاد می شود آگاه است و به این تبلیغات توجه نمی کند و به هر حال اعمال
خلاف شرع و غیر انسانی به حساب ملت مسلمان گذاشته نمی شود.
اکنون هم مصادر امور رویه
خود را تعقیب دارند و با تبلیغات می خواهند مردان خدا را به اتهامات آلوده سازند.
این رجالی که
در بازداشتند کسانی نیستند که از تهمت ارتباطات با اجنبی و هر افتراء دیگر دامان قدس و
تقوایشان آلوده گردد مردم اجنبی پرستها را می شناسند.
آنها که شب و روز با اجانب در تماس
هستند و از پشتیبانی بیگانه برخوردارند علماء نیستند، علماء در مقام و منصبی که هستند به
کمک اجنبی حاجت ندارند اجانب آنها را روی کار نمی آورند.
به آنها قرض و کمک نمی دهند،
معادن و ثروت مملکت را از آنها نمی خواهند، روحانیت تحت نظر مستشاران بیگانه اداره
نمی شود تا با آنها مربوط باشند، آنها که نوکر اجانب هستند کسان دیگر هستند و ملت آنها را
خوب می شناسد.
خیلی جای تأسف است از این همه اعلامیه های منطقی که از ناحیه مقامات روحانی صادر شد
یکی در روزنامه ها نوشته نشد.
در خاتمه اعلام می کنم ما برای حفظ استقلال مملکت شیعه و حمایت از دین همه گونه مصیبت
را استقبال می کنیم و به آنها که می گویند روحانیت نباید در سیاست دخالت کند اعلام می کنم
که دین ما دین اسلام و سیاست ما سیاست اسلامی است و مسلمان از سیاست و نظارت در امور
کشور اسلامی نمی تواند برکنار بماند تا چه رسد به فقها و مجتهدین که دارای مقام زعامت
شرعیه و نیابت عامه هستند.
مزید برکات وجود شریف و حفظ دماء مسلمین و نصرت اسلام را از خداوند متعال مسئلت دارم.
به تاریخ 18 شهر محرم الحرام 1383.
محمدرضا الموسوی الگلپایگانی
توضیحات سند:
1ـ مدرسه فیضیه از بناهای عهد صفویه است که در جنب صحن کهنه قم و در میدان آستانه واقع شده است و بر اساس آنچه
در تواریخ آمده است از بناهای شاه طهماسب اول می باشد که در سال 934 هجری قمری بنا گردیده است و بر سر دیوار آن
که به طرف صحن حضرت معصومه (س) باز می شود کتیبه ای به نام شاه طهماسب وجود دارد که متن آن به شرح زیر است :
«قد اتفق بناء هذه العمارۀ الشریفۀ و العتبۀ السنۀ و السدۀ العلیۀ الفاطمیۀ فی زمان دولۀ سلطان اعاظم السلاطین، برهان
اکارم خلف الخوافین، خلیفۀ الانبیاء و المرسلین، الائمه الطاهرین المعصومین، مشید مبانی الشریعۀ المصطفویه، مؤسس
ساس الملۀ المرتضویه؛ رافع الویۀ العدل و الاحسان، السلطان ابن السلطان بن السلطان، ابوالمظفر، شاه طهماسب
بهادرخان.
.
ایداللّه تعالی بالنصر و التأیید سلطنه و شوکته و بالخلود و التأیید، لازال الدهر مساعدا له فی اقامۀ عمادالدین و
القرآن السبین، موافقا لما یرام من زمانه الشریف فی اعلام معالم الشرع المتین بمحمد و آله اجمعین، بسعایۀ نقاوۀ اکابر
السادات و النقباء الاشراف الامیر شرف الدین اسحق تاج الشرف الموسوی فی سنه 934».
بنای اولیه آن تا حدود حوض وسط مدرسه بوده و وجه تسمیه آن نیز به فیضیه را به دلیل سکونت فقیه و عالم ربانی
حضرت آیت الله العظمی ملا محسن فیض کاشانی دانسته اند.
اما بنای فعلی فیضیه از اقدامات زمان فتحعلی شاه قاجار در
سال 1213 و 1214 هجری قمری است که بنای سابق را تخریب و مدرسه را بزرگ و رفیع نموده و در 75 ذرع طول و 50
ذرع عرض آن را بنا نموده است که مشتمل بر چهل حجره در طبقه همکف و چهار ایوان بزرگ در چهار سمت ذرع در
دوازده ذرع و دو جدول آب در طول 12 ذرع و عرض 3 از این ابنیه تغییر شکل داده است.
این رباعی در رابطه با سال ساخت آن و بر اساس حروف ابجد نوشته شده است.
در روضه معصومه شهنشاه ملک گاه
بنهاد بنا مدرسه دلکش و دلخواه
تاریخ بنایش چه ز ارباب سخن خواست
بنوشت صبا مدرسه فتحعلی شاه
مدرسه فیضیه در سالیان دراز بدون طلبه بوده و رونق نداشت تا آنکه با حضور مرجع بزرگ شیعه و احیاگر مکتب اهل بیت
(ع) حضرت آیه اللّه العظمی آقای حاج شیخ عبدالکریم حایری در شهر قم، مدرسه زندگی مجدد یافت و با حضور صدها
طلبه و تشکیل دهها کلاس درس به مرکزی برای ترویج افکار عالی مکتب امام صادق (ع) مبدل گشت.
در همان زمان طبقه دوم (به استثناء آنچه در زمان فتحعلی شاه ساخته شده بود) ساخته شد.
در عصر مرجعیت حضرت آیت الله العظمی آقای حاج سید محمد حسین طباطبایی بروجردی، بیش از پیش بر اعتبار این
مدرسه افزوده شد تا جائی که آن مرکز علمی و مدرسه بزرگ قدیمی، مشهور خاص و عام گشت و هر کس برای زیارت
حضرت معصومه سلام اللّه علیها به قم وارد می شد، سری هم به مدرسه فیضیه می زد و از آن بازدید به عمل می آورد زیرا،
اولاً «مدرسه فیضیه» مرکز مدارس شهر و محل تجمع طلاب علوم دینیه بود و ثانیا به واسطه قرب حرم مطهر و نماز
جماعتی که توسط مجتهدین بزرگ و عالیقدری که در آن برگزار می شد و مردم از این رهگذر به فیض نماز نایل می شدند و
ثالثا مکان تدریس بزرگترین مجتهدین عصر چون آیت الله العظمی بروجردی و آیت الله العظمی خوانساری و دیگر بوده لذا
همواره از جمعیت روحانی و غیر روحانی موج می زده است.
در دوران انقلاب اسلامی و مبارزه با شاه، فیضیه به قلب تپنده این نهضت مبدل گشت و همواره روحانیون انقلابی و فاضل و
دانشمند در این مدرسه به سخنرانیهای آتشین علیه رژیم شاه پرداختند و در آنجا سنگی قرار داشت که هر کس برای
سخنرانی انقلابی بر آن می رفت و به همین دلیل نیز آن سنگ به «حجر انقلاب» مشهور بود.
فیضیه بارها مورد هجوم وحشیانه مأمورین ساواک شاه و ارتش شاهنشاهی و پلیس واقع شد و در و دیوار آن به خون
جوانان روحانی آغشته گردید که در واقع از این دست قابل مطالعه عمیق است که یکی دوم فروردین 1342 هجری شمسی
سالگرد شهادت امام صادق (ع) و دیگری 17 خرداد 1354 است.
در طی سالیان متمادی طرحهای متعددی برای از بین بردن این پایگاه علمی و انقلابی توسط ساواک به مرحله اجراء
درآمد که آخرین آن تعطیلی فیضیه بود که در سال 1354 صورت گرفت.
برای نمونه به یکی از مکاتبات در این خصوص توجه فرمائید که در تاریخ 19 /5 /1354 طی شماره 3425 /21 از ساواک قم
برای مرکز ارسال شده است :
همان طوری که به کرات به عرض رسیده و مستحضرند مدارس فیضیه و دارالشفاء قم به دلایلی که در گزارشات تقدیمی
قبلی بدان اشاره شده تبدیل به کانون فساد و مرکز بروز کلیه تشنجات و اغتشاشاتی است که طی چند ساله اخیر از جانب
روحانیون انجام شده.
حال که این مدارس تخلیه و در اختیار قرار دارد با توجه به اینکه ملک آن متعلق به آستانه مقدسه
است این ساواک پیشنهاد می نماید در صورت امکان تحویل سازمان اوقاف گردد تا با نظر سازمان مذکور حجرات آن به
طلابی واگذار شود که به نحوی از انحاء با آن سازمان سر و کار دارند و طبعا از موافقین می باشند.
چنانچه به دلائلی واگذاری
آن به اوقاف به مصلحت نبوده و بایستی مجددا به روحانیون تحویل گردد برای جلوگیری از هرج و مرج گذشته و ایجاد نظم
و ضابطه لازم است مدارس را به یکی از آیات ثلاثه قم شریعتمداری، نجفی مرعشی، گلپایگانی (بدون دخالت سایرین)
مشروط به اینکه تعهدات ذیل را عملی سازد تحویل گردد.
1ـ عدم اسکان طلاب کمتر از سی سال.
2ـ واگذاری حجرات به طلابی که از نظر شخص تحویل گیرنده موجه بوده و آیت الله مذکور ضمانت طلبه متقاضی را بکند.
3ـ تشکیل دفتر منظمی مانند مدارس دولتی که کلیه مشخصات و هویت ساکنین حجرات مدارس مذکور در آن ثبت و
آخرین عکس آنان نیز اخذ و نگهداری گردد.
4ـ صدور کارت شناسائی ملصق به عکس به عنوان طلبه مدرسه فیضیه یا دارالشفاء که گویای کلیه مشخصات صاحب کارت باشد.
5ـ جلوگیری شدید از تجمع طلاب سایر مدارس حوزه که فاقد کارت شناسایی ذکر شده در بند 4 هستند.
6ـ مشخص نمودن مدرسین مدرسه و تعیین ساعات تشکیل درس طبق ضوابط معین و مشخص در خاتمه به عرض
می رساند موضوعی که امکان دارد اجرای بند 5 را دچار اشکال سازد وجود کتابخانه عمومی در داخل مدرسه فیضیه است
که روحانیون برای آن اهمیت خاصی قائلند.
لذا برای رفع این اشکال نیز پیشنهاد می شود که درب ورودی کتابخانه مذکور
از طرف خارج از مدرسه که اخیرا در طرح شهرسازی در حریم رودخانه داخل شهر قرار گرفته و تبدیل به فضای سبز خواهد
شد، باز و درب ورودی فعلی از داخل مدرسه مسدود و منحصر به تردد مسئول کتابخانه گردد.
رئیس ساواک معینی.
با همه این توطئه ها، فیضیه به حرکت خود ادامه داد و روحانیون شیعه همچنان به مبارزه خود استمرار بخشید تا رژیم شاه
سرنگون شد و فیضیه مجددا بازگشائی و بازسازی شده و جایگاه خویش را نه تنها در ایران که در جهان اسلام باز کرده و به رغم
خواست دشمن مبنی بر نابودی این پایگاه اینک به عنوان اصلی ترین مرکز تربیت فضلاء و دانشمند جایگاه خاصی پیدا کرده و
بسیاری از جوانان مشتاق را از سراسر جهان در خود جای داده و به تعلیم آنان همت گماشته است.
ر.ک: مدرسه فیضیه، مرکز
بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
صص : 60 /55/ برای توضیح بیشتر به سند 7 /6 /42 رجوع کنید.
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی حاج سید محمدرضا گلپایگانی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 68