تاریخ سند: 23 مهر 1357
مرتضی رضوی و امیر ماشاءالله بوزچلو
متن سند:
از: 16 /4 ﻫ تاریخ:23 /7 /1357
به: 312 شماره: 8105/ 16ه
مرتضی رضوی و امیر ماشاءالله بوزچلو
حمید شاددلی اظهار داشته عصر روز 21 /7 /57 ماشاءاله بوزچلو به اتفاق سعید کلانتری به مسجد شیخ مهدی سلدوزی آمده عدهای زیاد از جوانان تحصیلکرده دور این دو نفر جمع شدند آنگاه مرتضی رضوی پیشنماز مسجد امام جعفر صادق نقده به منبر رفته ضمن صحبتهای مختلف و قرائت آیاتی چند از کلامالله1 مجید رو به مردم کرده و گفته ای مردم خیال نکنید در این دنیا راحتی وجود دارد نه اطمینان داشته باشید راحتی وجود ندارد، در راه حق باید دفاع کرد در مقابل ظالم باید استقامت نمود اگر در راه دین ضرورت دارد احتیاج است که سر و دست و پا و جان را باید از دست داد در راه دین از جان گذشت وقتی که بشر مرد در آن دنیا ملائکهها از بشر میپرسند که تو چرا در راه دین کشته نشدی؟ چرا در راه دین سرت نشکست چرا دست و پایت نشکست این آیهای است از قرآن، آری بدانید که سؤال خواهند کرد حمید شاددلی افزوده پس از سخنرانی رضوی ماشاءاله بوزچلو عدهای از جوانان را که به دور خود جمع کرده و در جلوی درب مسجد نشسته بود از امیر علی نوروزی سؤال نمودم که ماشاءاله خان در چه موردی صحبت مینماید امیر علی نوروزی گفت هیچی باز هم دیوانه شده دارد به جوانان میگوید شما تا آزادی زندانیان فعالیت کنید و دست از فعالیت نکشید.
نظریه شنبه ـ خبر صحت دارد، در مورد فعالیتهای افراد در بعضی نقاط چون مساجد [که] کانونهای مقدسی به شمار میآید افراد برای پیشبرد اهداف خود مساجد را جهت تجمع انتخاب مینمایند.
نظریه یکشنبه ـ نظریه شنبه صحیح به نظر میرسد شیخ مرتضی رضوی با امیر ماشاءاله بوزچلو ارتباط مستقیم دارد و منشاء اصلی این تحریکات و تظاهرات و بستن دکاکین در این شهرستان این دو نفر میباشند که تعدادی از متعصبین مذهبی نیز از آنها پیروی میکنند. جاهد
نظریه دوشنبه: نظریه یکشنبه مورد تأیید است. الوند
نظریه 16: نظریه دوشنبه مورد تأیید است.
نظریه چهارشنبه: احتمال صحت خبر وجود دارد و نامبرده در چارچوب قانون اساسی به پیگیری هدفهای جبهه ملی میپردازد. و به طوریکه مشاهده شده موفقیت کاذبی هم در بین مردم احراز نموده است.
نظریه جمعه: نظریه چهارشنبه تأیید میشود.
______________________
1. اصل: اله
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مساجد، مساجد استان آذربایجان غربی- جلد اول صفحه 313