صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : مسجد هدایت

تاریخ سند: 2 مهر 1340


موضوع : مسجد هدایت


متن سند:

شماره : 2797 /312 از ساعت 2119 روز 5 شنبه 30 /6 /40 جلسه هفتگی مسجد هدایت با شرکت متجاوز از 250 نفر از دانشجویان و کارمندان و اصناف و بازاریان وابسته به نهضت آزادی ایران تشکیل شد.
مقارن ساعت 20 آیت الله سیدمحمود طالقانی به منبر رفته و بعد از ذکر مقدمه ای سخن از مبارزات حضرت ابراهیم به میان آورده و از ساختمان خانه کعبه به وسیله آن حضرت یاد نمود و در خلال آن از قبله مسلمین که همان خانه کعبه می باشد یاد نمود آنگاه به سخنان انتقادی پرداخته چنین گفت (در حالی که قبله و سجده گاه مردم مسلمان به سوی خانه خدا است جمعی از رجال ما همیشه فکرشان متوجه هالیوود و ستاره های آن است و فکر و مغزشان در آن طرف کار می کند.
یک عده هم قلدر و ظالم هستند و همیشه رو به کاخ و کاخ نشینان می روند دسته دیگر نیز به طرف خدا می روند زیرا در آنجا نه زور است و نه پول و نه دیکتاتوری ـ آن جا خانه کمال است) ناطق در اینجا چند آیه از کلام اللّه مجید قرائت نمود و پس از آن علاوه نمود (من امروز با یکی از حاکمین این شهر برخورد کردم و ضمن صحبت گفتم آقای صدرالاعظم چرا یک عده که حق می گویند و خواهان مشروطیت و پشتیبان قانون اساسی هستند آنها را گرفته و زندانی کرده اید و در عوض یک عده دزد و مال مردم خور و کلاهبردار که بیت المال را به یغما برده اند آزادند و هر کاری که می خواهند می کنند.
آخر شرف و وجدان اجازه چنین کاری می دهد؟؟ بگذریم از این که این قانون ما بر پایه و اساس صحیحی پایه گذاری نشده و راههای پرمنفعتی برای بعضی ها دارد با وجود آن این قانون مورد احترام ما است و آن وقت شما عده ای را که حامی مشروطیت و قانون اساسی هستند به نام کمونیست و توده ای گرفته و زندانی می کنید.
این بهانه تا چند سال پیش بهانه خوبی برای حکومتهای وقت بود مثلاً اگر من یک کلام حرف حسابی و حقیقت می گفتم فورا مرا به نام توده ای می گرفتند و بدون معطلی بالای چوبه دار بودم.
ولی حالا دیگر چنین نیست و این بهانه هم از بین رفته زیرا خود شورویها گفته اند ممالک بی طرف اگر کاری به ما نداشته باشند ما با آنها کاری نداریم حالا شوروی ها هم خودشان را کنار کشیده اند از طرف دیگر قدری تقصیر از خودمان است برای آن که تا من کلاس چهارم عربی را تمام نمودم و چند مثل از طهارت و غیره یاد گرفتم ادعای امامت می کنم یا تا فلانی کمونیست شد می خواهد از لنین1 و استالین2 هم جلو بزند.
نباید این طور باشد.
ما باید حرکت خود را در دایره خود انجام داده و پا فراتر نگذاریم) سپس ناطق به مقایسه ادعای آمریکا و شوروی در جهان کنونی که هر یک حمایت از جبهه ای می نمایند پرداخته و در این باره مثالی به زبان آورده و بعد از آن مثال گفت بین جبهه شرق و غرب شق ثالثی هم باید باشد و آن عامل ثالث قرآن مجید است که تمام گره های زندگی را از هم باز می کند.
شوخی نیست در این دنیا پانصد ملیون نفر به قرآن ایمان دارند و مسلمانند.
از ما که گذشت انشاءاللّه امیدوارم که شما جوانهای مسلمان معنی این تز ابراهیم را دنبال کنید تا به نتیجه عالی برسید.
در اینجا بیانات ناطق خاتمه یافت و حاضرین مقارن ساعت 45 /20 مسجد هدایت را ترک نمودند.

توضیحات سند:

تاریخ : 1 /7 /40 شماره : 3327 ط س ت موضوع : وعظ آقای سیّدمحمود طالقانی در ساعت 30:17 پنجشنبه 30 /6 /40، در مسجد هدایت، واقع در خیابان اسلامبول، پس از نماز جماعت و تلاوت چند آیه از قرآن مجید، آقای سیّدمحمود طالقانی به منبر رفت.
در این موقع، مسجد مملو از جمعیّت بود.
نامبرده، پس از تلاوت آیه 124 سوره بقره و مختصری صحبت راجع به حضرت ابراهیم و ایجاد خانه خدا و قبله گاه، نتیجه گرفت که مردم، احتیاج به رهبر و قبله گاهی دارند و آن هم رهبری با تقوا و پرهیزگار.
سپس گفت: من، با یکی از صاحب قدرتها، در مورد زندانی کردن افراد صحبت کردم و گفتم که فکر می کنید با این رویّه، مردم، دست از این کارها برمی دارند؛ مردم، جری تر می شوند و حتّی فرزندان آنها هم، این کار را تا پیروزی نهائی دنبال می کنند.
سپس موضوع را به ممالک آمریکا و شوروی کشانده، گفت که مثلاً در شوروی، باید کارگر و کارمند و ارباب، طرز زندگیشان یکسان باشد.
ما هم حرفهای آنها را قبول داریم ولی از یک طرف، امریکا، می گوید: باید پولدارها و متموّلین این طور باشند باز هم قبول داریم.
ولی این طور نباید باشد؛ ما، باید به آنچه خداوند در قرآن مجید گفته، عمل کنیم و رویّه ما، مطابق با قرآن باشد.
پس از سخنان آقای طالقانی، جلسه، در ساعت 40:20 پایان یافت و بقیّه سخنرانی، به هفته های بعد موکول شد.
تاریخ : 2 /7 /40 شماره : 137 /311 ـ س ـ ن موضوع : اظهارات سیّدمحمود طالقانی ساعت 30:19 روز پنجشنبه 30 /6 /40، در مسجد هدایت، واقع در خیابان اسلامبول، آقای سیّدمحمود طالقانی، در سخنرانی خود اظهار داشت: دوران ستمگری و بیدادگری و کاخ نشینی، در شرف فنا و نابودی است ولو اینکه زبان ما را ببرّند و یا ما را بکشند و عذاب دهند.
این تز، جایگزین باطل می گردد.
آنها ـ که خود را حاکم مطلق و کاخ نشین مستبد می دانند ـ برده بردگان و نوکر استعمارگران بیش نیستند و استعمارگران جنگ طلب هم، می دانند که دوران زورگویی و قلدری به پایان رسیده و مرگ و نابودی حتمی را، به چشم خود خواهند دید.
به علاوه ما، می گوئیم آمریکائی ها، شما چه می گوئید و چرا از ملّتها دست بردار نیستید.
ممکن است آنها، بگویند پایگاه و اسلحه می سازیم علیه شوروی که روسیه را نابود کنیم.
حال ببینیم روسیه چه می گوید.
روسیه، می گوید: حکومت فردی وجود نداشته باشد.
مردم استعمار نشوند و سرمایه ها، برای ریختن خون مردم به کار نرود.
ظالمان، عربده نکشند.
مظلومین، ناله ننمایند.
پس در این صورت، اینها هم حرف بدی نیست.
نامبرده افزوده است: امروز یکی از صدراعظمها را دیدم و جریان اشخاص دستگیر شده و زندانیها را پرسیدم که آیا اینها، به ناموس کسی تجاوز نموده اند یا مال کسی را به سرقت برده اند؟! در خاتمه، طالقانی، درباره انتخابات گفته است مملکتی داریم که فاحشه ها، می روند و توصیه می نمایند که فلان کس وکیل شود.
درست فکر کنید.
چه زندگی و چه قانونی داریم که فاحشه ها، از طرف ملّت و مردم، وسیله انتخاب شدن هستند.
1ـ لنین (1870 ـ 1924) ولادیمیر ایلیچ لنین، از سیاستمداران معروف شوروی و پایه گذار نخستین حزب کمونیست در آن کشور بود.
پس از آغاز انقلاب، دولت آلمان به لنین کمک کرد که مخفیانه وارد روسیه شود.
سرانجام، با استفاده از روحیه انقلابی و ضدّتزاری مردم روسیه، با سرنگونی حکومت کرنسکی، دیکتاتوری پرولتاریا را حاکم کرد.
او، اوّلین نخست وزیر حکومت کمونیستی است.
(فرهنگ دانستنیها، 240، نژد) 2ـ ژوزف ویسار یونویچ جوگاشویلی، موسوم به استالین، در 21 دسامبر 1879، در گوری، نزدیک تفلیس، مرکز گرجستان شوروی سابق، به دنیا آمد.
او ـ که پدرش پینه دوز بود ـ ابتدا در مدرسه دینی گوری و سپس در دانشکده کالج الهیّات تفلیس تحصیل کرد.
ولی به علّت فعّالیتهای سیاسی، از دانشکده اخراج شد.
وی، در 1898، به سازمان زیرزمینی و مخفی سوسیال دمکرات مارکسیست تفلیس پیوست و تا 1902 ـ که اولین بار دستگیری او بود ـ به زندان افتاد وی فعالیت سیاسی خود را ادامه داد.
استالین، در فاصله سالهای 1902 و 1903، پنج بار از زندان تزار گریخت و طی این فرارها در 1905، در منطقه تامر فورس، با لنین آشنا شد.
وی، در 1912، روزنامه پراودا را بنیان نهاد.
این روزنامه، به انتشارات حزبی و فعّالیتهای سیاسی، جهت می بخشید.
سپس لنین وی را به نمایندگی مخفی از بلشویکها، عازم گرجستان، محلّ سکونت خود کرد.
امّا در 1917، از گرجستان به مسکو بازگشت تا سردبیری پراودا را برعهده بگیرد و همراه با لنین، انقلاب موفّق بلشویکی اکتبر 1917 را، پیگیری کند.
لنین، استالین را از 1918 که انقلاب بلشویکی به پیروزی رسید و رژیم تزاری ساقط شد ـ تا 1921 به مقام وزارت کشور روسیه ـ که در آن زمان، کمیسری خلق نام داشت ـ منصوب کرد و رهبری جنگهای داخلی را به او سپرد.
استالین، در 1922 به جانشینی لنین که به علّت بیماری، در انجام تعهّداتش سخت ناتوان شده بود برگزیده شد.
استالین، پس از مرگ لنین در 1924، رهبر مطلق شوروی سابق شد.
او، یک سال بعد، طرح صنعتی کردن کشور را، پی ریزی کرد و برنامه های متعدّدی برای بالا بردن توان صنعتی کشور، به اجرا درآورد.
در 1928، کاهش مواد غذائی، استالین را برانگیخت تا طرح کشاورزی جمعی را، به مرحله اجرا گذارد.
در نتیجه این طرح، بسیاری از کشاورزان (گولاکها)، به اتّهام مخالفت با برنامه اشتراکی کردن مالکیت زمین و کار دسته جمعی، جان خود را از دست دادند.
رقم تلفات کشاورزان ناراضی روسیه را در آن سالها، بین 5 تا 7 میلیون نفر تخمین می زنند.
از لحظه مرگ لنین، هر کلامی که استالین نوشت و هر دستوری که صادر می کرد، واجب الاجرا بود.
انتقادهای افراد برجسته حزب مانند تروتسکی، زینویف، و کامنوف، بهانه ای به دست استالین می داد تا آنها را مورد شکنجه قرار دهد یا حتّی به قتل برساند.
تصویب قانون اساسی جدید در 1926 ـ که به قانون اساسی استالین معروف شد ـ به وی اقتدار مطلق داد و امکان هرگونه مخالفت با رهبری حزب را، از میان برد.
دهه 1930، دوره کشتار وحشتناک استالینی بود.
در این دهه، سازمان پلیس مخفی شوروی سابق، به منفورترین و سهمناکترین سازمانهای مخوف پلیسی جهان، تبدیل شده بود.
در این دهه، سازمان مزبور، صدها هزار نفر از مردم شوروی سابق را، در چهارچوب تصفیه های استالینی، قتل عام کرد و میلیونها تن از آنان را، به اردوگاههای کار اجباری و اراضی قطبی آن کشور، گسیل داشت.
تقریبا از تمامی اقشار جامعه و حتّی بسیاری از مقامات میانه رو حزب کمونیست شوروی سابق در آن زمان، در میان قتل عام شدگان دیده می شدند.
واژه سیاسی استالینیسم، بیانگر اختناق هولناک سالهای زمامداری استالین، بویژه در دهه1930 می باشد استالین، از 1941 تا 1945، جنگ علیه آلمان را رهبری کرد و در 1943، به درجه مارشالی رسید.
وی با، شرکت در کنفرانس تهران در 1943 و کنفرانس یالتا در 1954، نفوذ قابل ملاحظه ای برای شوروی سابق در اروپا و سازمان ملل کسب کرد.
امّا در سالهای بعد از جنگ، سیاست دوری از غرب را در پیش گرفت ؛ سیاستی که بعدها به سیاست پرده آهنین معروف شد.
استالین، در پنجم ماه مارس 1953 درگذشت و خروشچف، در مقام دبیرکلّ جدید حزب، جانشین وی شد.
(ساجدی، احمد : قرن بیستم، انتشارات محراب قلم، تهران 1374، ص 29) تاریخ : 2 /7 /40 شماره : 1207 موضوع : اجتماع در مسجد هدایت اطّلاعیّه واصله، حاکی است ساعت 19 روز 30 /6 /40، در حدود دویست نفر از طبقات مختلف، در مسجد هدایت اجتماع [کردند] و آقای طالقانی، ساعت 40:19 شروع به سخنرانی [نمود] و اظهار داشت: هر کس و هر اجتماعی، می بایست دارای قبله و هدفی و رهبری باشد.
زیرا بدون رهبر، نمی توان به هدف رسید و بدی مریدان را، دلیل بر بدی رهبر نباید دانست.
رهبر، نباید دارای تجمّلات باشد و هر کس دارای تجملات باشد و خود را رهبر بداند، او پیرو [ابن] زیاد است.
سپس با اشاره به نفوذ و قدرت اجتماعی امروز، گفته است: قدرت امروز، در دست کندی و کمونیسم می باشد.
ولی قدرت درست، اجتماعی است که فساد در آن رخنه نکرده باشد و خالی از تزویر و ریا باشد.
و ساعت 50:20، به سخنان خود خاتمه داده است.
بخش بایگانی، بهره برداری شد؛ بایگانی شود، 9 /7 /40.
اداره سوم 5 /7

منبع:

کتاب آیت‌الله سید محمود طالقانی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 110


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.