تاریخ سند: 20 خرداد 1342
موضوع : اظهار نگرانی طبقات سیاسی کشور
متن سند:
شماره : 908/ بخش 312
شب گذشته به مناسبت عزیمت حسین رجبی سردبیر مجله آسیای جوان به
اروپا مجلس تودیعی از طرف مدیر مجله مذکور در هتل لانترن تشکیل بود که در
آن احمد آرامش1 ـ سرلشکر ضرغام2 ـ جهانشاه صالح3 رئیس دانشگاه و دکتر
باهری4 وزیر دادگستری و بهبودی و یکصدوپنجاه نفر نمایندگان جراید و
فرهنگیان شرکت داشتند در مذاکرات خصوصی که با ضرغام ـ آرامش و دیگر
مدعوین به عمل آمد عموما از این لحاظ نگران آینده بودند که ممکن است از
طرف متعصبین مذهبی ترورهای فردی در ایران تجدید شود و جبهه ملی به
کمک این متعصبین یک بار دیگر جریانات سالهای 28 ـ 29 و 30 را در ایران
تجدید کنند.
عموم حاضرین عقیده داشتند برای این که اوضاع آینده کشور دچار
تشنج نشود باید دربار و دولت به صورتی با مقامات مذهبی کنار آمده نگذارند
عصبانیت افراد عامی و متعصب دردسرهایی برای ایران بوجود آورد.
شب
گذشته برخورد مدعوین با بهبودی رئیس تشریفات سلطنتی و دکتر باهری وزیر
دادگستری بسیار سرد بود و بعد از کمی توقف از جلسه خارج شدند.
در پرونده تظاهرات 15 خرداد بایگانی شود.
شهابی ملاحظه شد.
23 /3 /42
تعداد نسخه : 5 نسخه
گیرندگان : سه نسخه در بخش 312 ـ اداره سوم ـ اداره دوم.
توضیحات سند:
1ـ احمد آرامش فرزند
محمدعلی در سال 1287
شمسی در یزد به دنیا آمد.
نام
خانوادگی وی، شعله اشتری بود
که بعدها آن را به آرامش تغییر
داد.
در برخی مدارک تاریخ
تولد وی 1283 ذکر شده است.
پس از گذراندن مقدمات، در
سال 1306 به استخدام اداره
فرهنگ یزد درآمد و به شغل
معلمی مشغول گردید.
در سال
1310 به تهران آمد و در
وزارت راه ـ سازمان راه آهن و
اداره محاسبات اداره طرق و
شوارع ـ شروع به کار کرد.
او که
در حین اشتغال در کالج
آمریکائی تهران به ادامه
تحصیل پرداخته بود، در سال
1314 دیپلم گرفت و بعدها
موفق به دریافت لیسانس
اقتصاد سیاسی از مدرسه
سیاسی شد.
و در این دوران، به
انتشار دو کتاب، حاوی اسناد
خرابکاری حزب توده دست زد.
وی در سال 1318 به وزارت
دارایی منتقل شد و پس از
چندی به وزارت پیشه و هنر
رفت و در آنجا تا مقام مدیرکلی
و معاونت وزارتخانه ارتقاء
یافت.
احمد آرامش که در
راه اندازی حزب دموکرات
قوام السلطنه، نقش مؤثری
داشت و مدتی دبیرکل آن حزب
بود، در کابینه او به وزارت کار
و تبلیغات رسید و با اخذ امتیاز
روزنامه دیپلمات در سال 1325،
از این روزنامه به عنوان ارگان
حزب دموکرات، استفاده می کرد.
با سقوط کابینه قوام السلطنه، او
تا سال 1328 به مشاغل آزاد و
انتشار دیپلمات مشغول بود.
تا
این که در این سال به همکاری با
هیئت مستشاری وزارت کار،
دعوت شد و به عنوان ناظر
سازمان برنامه، انتخاب گردید و
در عین حال مشاورت وزارت
کار را نیز به عهده داشت.
وی که
از شخصیت های مرموز تاریخ
ایران به شمار می رود، در سال
1334 با همکاری افرادی چون،
دکتر اسدی و دکتر نیاکی گروه
ترقیخواهان ایران را شکل داد.
در این سمت با ابوالحسن ابتهاج
به مخالفت برخاست و ضمن
نوشتن کتابی تحت عنوان «چه
سرهایی که بر سر نفت رفت» در
سال 1336 به اجبار از وزارت
کار کنار گذاشته شد.
وی در سال های 8 ـ 1337،
انتشار مقالاتی تحت عنوان
«چهارراه خاورمیانه» را شروع
کرد و با مخالفت شدید سفارت
آمریکا در تهران مواجه گردید.
او که در سال 1338 از خدمت
دولت مستعفی گردیده بود، در
سال 1339 بنابر ارتباط سببی که
با شریف امامی داشت ـ همسر
آرامش، خواهر شریف امامی
بودـ در کابینه وی به عنوان وزیر
مشاور و قائم مقام نخست وزیر
در سازمان برنامه، منصوب
گردید.
احمد آرامش که با سقوط
کابینه شریف امامی، از کار
برکنار شده بود و در پرونده خود
سابقه رهبری جوانان حزب
دموکرات ایران، دبیرکلی آن
حزب، ریاست انجمن
روزنامه نگاران و رهبری گروه
ترقیخواهان را داشت، به تشکیل
حزبی تحت عنوان «حزب
جمهوری خواهان «دست زد و
مکاتباتی را با سران کشور
آمریکا شروع کرد که از جمله آن،
نامه ای بود که خطاب به جانسون
نوشت و در آن به انتقاد شدید از
منصور، حزب ایران نوین و
هویدا پرداخت و به همین
مناسبت در سال 1344 دستگیر و
به ده سال حبس محکوم شد که
البته این مدت به 6 سال تقلیل
یافت و وی در سال 1350 از
زندان آزاد گردید.
او که قبل از
این زندان طویل المدت، چند بار
دیگر نیز برای مدت های کوتاهی
دستگیر شده بود، پرده از چهره
مرموز خود را در بازجویی
مورخه 31 /1 /42، چنین
برگرفت: «برای اولین بار است که
فاش می کنم طرح کودتا علیه
حکومت مصدق در منزل من
صورت پذیرفت به این معنی که
3 نفر سرهنگ آمریکایی وابسته
به «سیا» در اوایل تیر ماه 32 به
تهران آمدند و چندین بار در
منزل من جمع شده و نقشه کار را
پی ریزی کردیم.
در ابتدا قرار بود
کودتا در 25 /5 /32 انجام گیرد
ولی موفق نشدیم و بالاخره در
28 مرداد ماه به نتیجه مطلوب
رسید.
فلسفه اقدام ساقط کردن
حکومت مصدق آن بود که
می ترسیدم دکتر مصدق
کریسنکی ایران بشود.
همین که
کار کودتا خاتمه یافت و شاه به
وطن بازگشت من فراموش شدم
و خدمات من به حساب لیاقت
خودشان عنوان شد.
»
احمد آرامش پس از آزادی از
زندان، شرح حالی از چگونگی و
علت دستگیری خود، به همراه
سختی ها و مرارت های داخل
زندان و شکنجه های صورت
گرفته را تحت عنوان
«یادداشت های زندان» منتشر
کرد.
وی در 24 مهر ماه 1352 در
پارک لاله تهران به دست افراد
ناشناسی کشته شد که برخی
معتقدند این قتل به دست
مأموران ساواک صورت گرفته
است.
2ـ اکبر ضرغام فرزند نصراله به
سال 1292 ه ش در تهران زاده
شد.
تحصیلات ابتدائی را در
دبستان تربیت و متوسطه را در
دبیرستان ثروت و نظام تهران به
آخر رساند.
سپس در مهر ماه
1311 وارد دانشکده افسری
شده و بعد از دو سال به درجه
ستوان دومی نایل آمد.
خدمات
نظامی خود را در واحدهای
نظامی ارتش شروع کرد تا این که
در 1328 ش از دانشکده جنگ
فارغ التحصیل گردید.
وی دو سال
بعد در فرمانداری نظامی تهران
مشغول خدمت شده در 1331 ش
به عنوان مأمور خدمت به
وزارت دارائی انتقال یافت که در
همان آغاز مدیریت کل قندوشکر
را به عهده گرفت.
چندی بعد
آجودان مخصوص شاه شد.
در
سال 1333 ش به مدیریت کل
گمرک کشور منصوب و بعد از
یک سال خدمت، به درجه
سرتیپی نایل گردید.
ضرغام در
فروردین 1336 وزیر گمرکات و
انحصارات و در آذر 1338 وزیر
دارایی کابینه اقبال، در شهریور
1339 وزیر دارائی شریف امامی
و در سال 1341 ش مدیر بانک
اصناف ایران شد و چند سال بعد
(1349 ش) مدیریت موسسه
انحصار دخانیات ایران را به
عهده گرفت.
سرلشگر ضرغام در اوایل سال
1340 ش به جرم فساد مالی
مدتی بازداشت سپس آزاد
گردید.
از اوایل سال بعد
فعالیتهای سیاسی خود را شروع
کرده و جمعیت نیروهای ملی را
بنیان نهاد و رهبری آنرا به عهده
گرفت.
ضرغام را از پایه گذاران
کانون ناسیونالیستهای ترقی خواه
وابسته به جناح آمریکایی هیأت
حاکمه و عضو شاخه نظامی حزب
«آریا» معرفی کرده اند.
منابع: ضرغام، علی اکبر،
«سیگارت سازی در ایران»
سالنامه دنیا، شماره 26، سال
1349 ش ؛ قریشی، حسن،
چهره های آشنا، تهران، سازمان
چاپ و انتشار کیهان، 1344 ش.
3ـ جهانشاه صالح، فروردین
1283 ه ش در شهر کاشان به دنیا
آمد.
تحصیلات ابتدایی را در
دبستان علمیه کاشان و متوسطه را
در کالج آمریکائی تهران به پایان
رسانید و برای ادامه تحصیل به
آمریکا رفت ابتدا از دانشگاه
سراکیوز نیویورک لیسانس
گرفت و سپس از دانشگاه
پزشکی موفق به دریافت درجه
دکتری در طب گردید.
پس از
بازگشت به ایران مشغول
تدریس در دانشگاه شد.
در
سوابق وی می خوانیم : کارمند
محاسبات کل وزارت دارائی از
تاریخ 2 /4 /1303 الی
22 /7 /1304، مترجم پیمانی
اداره دارائی گیلان 23 /7 /1304
الی 14 /11 /1304، معلم تشریح
دانشکده پزشکی 1 /1 /1315
الی 26 /1 /1315، رئیس
قسمت طبی و کفیل مریضخانه
وزیری 27 /1 /1315 الی
1 /9 /1315، کفیل مریضخانه
نسوان 2 /9 /15 تا آخر اسفند
1315، رئیس بیمارستان زنان
1 /1 /16 تا 26 /4 /17 رئیس
بیمارستان وزیری 27 /4 /17 تا
آخر اسفند 17، رئیس بیمارستان
زنان، 18 /1 /18 تا 2 /8 /27،
رئیس دانشکده پزشکی
3 /8 /27 تا 5 /4 /1329 وزیر
بهداری با حفظ سمت ریاست
دانشکده پزشکی از تاریخ
6 /4 /29 تا 16 /12 /29 رئیس
دانشکده پزشکی از تاریخ
17 /12 /32 تا 31 /5 /32،
وزیر بهداری با حفظ سمت
ریاست دانشکده پزشکی از
تاریخ 1 /6 /32 تا 2 /8 /33
رئیس دانشکده پزشکی از
3 /8 /33 تا 14 /10 /36، استاد
کرسی بیماریهای زنان و رئیس
بخش جراحی زنان بیمارستان
زنان از تاریخ 15 /1 /36 تا
تاریخ 8 /6 /39، وزیر بهداری
از تاریخ 9 /6 /39، وزیر
فرهنگ در سال 1340، ریاست
دانشگاه از 18 /2 /42، ریاست
دانشکده پزشکی از تاریخ
4 /4 /42، عضو افتخاری
شورایعالی فرهنگ در تاریخ
3 /2 /30، کارشناس سازمان
بهداشت جهانی، عضو هیئت
اجرائیه سازمان بهداشت جهانی،
مشاور بهداشت جهانی،
22 /2 /43 عضو شورایعالی
فرهنگ (به عنوان رئیس مدرسه
عالی)، 6 /2 /45 انتصاب به
عضویت شورای مرکزی
دانشگاهها توسط شاه، سال
1354 با فرمان شاه به سناتوری
از تهران دوره هفتم منصوب شد.
سال 1356 فرح پهلوی وی را به
سمت عضو شورایعالی جمعیت
حمایت از آسیب دیدگان از
سوختگی به مدت 3 سال منصوب
کرد.
عضو شورایعالی بنگاه
حمایت مادران و نوزادان، رئیس
هیأت مدیره جمعیت حمایت
آسیب دیدگان از سوختگی، عضو
شورایعالی جمعیت ملی مبارزه با
سرطان، عضو شورایعالی مرکز
طبی کودکان از دیگر سمت های
مشارالیه بوده است.
جهانشاه صالح از فراماسونهای
مطرح بود که در سال 1335 به
کمک تنی چند از دوستان خود
کلوپ روتاری تهران را تأسیس
که این کلوپ هسته مرکزی
کلوپهای روتاری را برعهده
گرفت.
وی دو مرتبه به ریاست
این کلوپ انتخاب شد 36 ـ
1335 و 43 ـ 1342.
جهانشاه صالح با سازمان «سیا»
همکاری داشته در این باره
می خوانیم : «طبق اطلاع واصله
ماموران سازمان «سیا» و اداره
اطلاعات آمریکا در ایران با
عده ای از کسانی که در آمریکا
تحصیل کرده و در وزارتخانه ها و
ادارات مختلف مشاغل حساسی
دارند به عنوان صرف نهار و شام
تماس و ارتباط داشته و ضمن
تبادل نظر به جمع آوری
اطلاعات لازم مبادرت
می ورزند.
به عنوان نمونه رئیس
اداره اطلاعات آمریکا در ایران
«مستر لینج» و معاون اداره
اطلاعات آمریکا در ایران هر
هفته یا 15 روز یکبار با گروهها و
افراد مختلف منجمله با آقای
جهانشاه صالح رئیس دانشگاه
تهران ...
به عنوان صرف نهار یا
شام تماس و ارتباط دارند».
ساواک در سند بیوگرافی او
آورده است.
نامبرده طرفدار
سیاست غرب بوده و دو سال قبل
از وزارتش مقدار 10 کیلوگرم
هروئین قاچاق به کشور وارد
کرده و از فروش آن پول
سرشاری به جیب زده است.
فردی دروغگو، ریاکار و در میان
همکاران و تشکیلات خود
شهرت خوبی ندارد.
» پس از
پیروزی انقلاب اسلامی طی رأی
مورخه 7 /1 /1362 هیئت
بازسازی نیروی انسانی دانشگاه
تهران مشارالیه به انفصال دائم از
خدمات دولتی محکوم گردیده
است .
جهانشاه صالح پس از انقلاب
اسلامی در مورخه 15 /2 /59
از دانشگاه تهران پاکسازی شد
که به حکم اعتراض گردید که در
تجدیدنظر در جلسه نهائی
22 /12 /61 نیز به حکم قبلی
مهر تأیید زده شد.
وی در اول
دی ماه 1375 در تهران فوت
کرد.
ر.ک : اسناد ساواک، پرونده های
انفرادی
3ـ دکتر محمد باهری در سال
1298 شمسی در شیراز متولد
شد.
تحصیلات ابتدایی و
متوسطه را در این شهر به پایان
رساند و لیسانس حقوق قضایی
خود را از دانشگاه تهران دریافت
نمود.
وی دوره دکترای دولتی
حقوق را در دانشگاه پاریس
گذراند و مدت 20 سال استاد
دانشکده حقوق دانشگاه تهران
بود.
باهری که از توده ای های
قدیم و دبیر کمیته حزب توده در
فارس بود، بعدا تغییر روش داد و
مورد علاقه اسداللّه علم واقع شد.
در تیرماه 1341 از طرف علم به
عنوان معاون نخست وزیر
انتخاب گردید و در اواخر همان
سال در حالی که دانشیار
دانشکده حقوق بود، به وزارت
دادگستری رسید.
در سال 1345
به معاونت دربار منصوب شد و
مسئولیت امور اجتماعی دربار به
او محول گردید.
وی مدتی نیز
مسئولیت بازرسی عالی
شاهنشاهی آموزش عالی را به
عهده داشت و سرپرست
برنامه های تبلیغاتی جشنهای
خانمان برانداز 2500 ساله
شاهنشاهی نیز بود.
باهری از
آغاز تأسیس «حزب رستاخیز
ملت ایران» بدان پیوست و یک
کانون فعال حزبی را در تهران
اداره می کرد.
وی در مرداد ماه
سال 1356 به سمت دبیرکلی
حزب منصوب شد و در 5
شهریورماه 1356 به عنوان
وزیر دادگستری وارد کابینه
شریف امامی گردید.
باهری دهها
کتاب در مدح خاندان پهلوی
منتشر ساخت.
منبع:
کتاب
قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک - جلد 8 صفحه 129
