تاریخ سند: 23 دی 1342
موضوع: گزارش
متن سند:
از: 325 تاریخ: 23 /10 /1342
به: مقامات ساواک به ترتیب سلسله مراتب
موضوع: گزارش
محترماً به استحضار میرساند:
با اینکه بارها به مسئولان تلویزیون ایران به طرق و انحاء مختلف تذکر داده شده است که به هیچ وجه من الوجوه عقائد خاص بهائیگری خود را در برنامههای تلویزیونی که ارتباط به تبلیغات کشور دارد، دخالت ندهند و همیشه و در همه حال چه به وسیله اینجانب (ابراهیم حسینی) و چه به وسیله نمایندگان مختلف اداره کل انتشارات و رادیو تذکرات لازم در اینباره داده میشد و مخصوصاً گوشزد میگردید که قطع برنامههای تلویزیونی را اگر چه مربوط به نقص فنی دستگاه فرستنده باشد باید حتماً به اطلاع برسانند، معهذا برنامههای تلویزیون ایران در ساعت 11 صبح مورخه 22 /10 /42 که از مدتی قبل در روزهای یکشنبه . سهشنبه و پنجشنبه از ساعت 11 تا 5 /2 بعدازظهر اجراء میشد، به نام اینکه دستگاه فرستنده نقص فنی دارد، بدون هیچگونه اطلاع و برخلاف مقررات مملکتی اجراء نگردید. چون موضوع به آقای معینیان گزارش شده بود، ایشان تلفنی با تیمسار ریاست ساواک و تیمسار ریاست شهربانی کل تماس حاصل نمودند و تیمسار ریاست شهربانی اظهار داشتند که با این وضع، نبودن دستگاه تلویزیون بهتر از وجودش است؛ روی همین اصل ساواک تهران مأمور رسیدگی به موضوع شد. ابتدا سرکار سرهنگ فتوحی، سپس سرکار سرهنگ مولوی1 به اتفاق سرکار سرهنگ انصاری به تلویزیون ایران مراجعه و پس از مذکرات لازم با مسئولان امر، آنجا را ترک کردند.
اینک تا آنجا که استنباط گردیده، مسئولان تلویزیون روی طرح و نقشه قبلی تصمیم گرفتند که با تعطیل برنامه روز یکشنبه زمینه را برای تعطیلی روز سهشنبه همین هفته (24 /10 /42) که مصادف با یکی از روزهای سوگواری بهائیها است، مساعد کنند و بدین ترتیب بر ضد اصول مذهبی کشور و مصالح مملکتی اقداماتی نمایند، ولی به هر حال بیاعتنائی این مؤسسه به مصالح مملکتی با این همه تذکرات و در عین حال رویه ملایمت و مسالمت که پیش گرفته شده، به صلاح نیست و چشمپوشی در مقابل بیتربیتی و بینظمی تلویزیون که خودسرانه بدون توجه به مقررات مملکتی
عملیاتی انجام میدهد، مضر تشخیص داده میشود و جا دارد که اوامر لازم درباره تحت تعقیب قرار دادن سه نفر مسئول اصلی این مؤسسه (1 . دکتر کامبیز محمودی رئیس ایستگاه تلویزیون ایران که همیشه در اظهارات خود اشاره به نداشتن اختیارات در این مؤسسه مینماید و میگوید که ثابت و پسرانش هرچه بخواهند عمل میکنند و توجه به مسئولیت من ندارند. 2 . رضا جهانگیری مدیر برنامههای تلویزیون 3 . ایرج ثابت که همه دستورات از جانب او صادر میشود) به اتهام اقدام بر ضد مصالح عالیه کشور صادر فرمایند تا مطابق مقررات قانونی تحت پیگرد قرار گیرند. (کما اینکه در چند سال قبل، هرمز ثابت هم به همین اتهام مدتی در زندان قزلقلعه بازداشت و سپس با اخذ تعهد آزاد گردید.) زیرا در غیر این صورت، تجرّی نامبردگان بیشتر میشود و فرقه بهائیگری در مملکت اسلامی ایران قوت بیشتری پیدا میکند و بیم آن میرود که اگر به آنان گوشمالی شدیدی داده نشود، کنترل بعدی این مؤسسه غیرممکن باشد و بعید نیست روزی هم روی تعصبات فرقهای خشک خود، با استفاده از این حربه مهم تبلیغاتی، اقدامات شدیدتری بر ضد امنیت مملکت بنمایند و بالنتیجه موجب بروز هرج و مرجهای فرقهای و مذهبی در کشور گردند.
علیهذا به عرض میرساند در ظرف مدت مدیدی که اینجانب از نزدیک ناظر به سیستم کار این مؤسسه تبلیغاتی میباشد، این نتیجه گرفته شد چنانچه کسی از طرف دولت در همه حال و موقعیتی مراقب گردش کار تلویزیون نباشد، این مؤسسه به خاطر تأمین منافع مادی خود دست به عملیاتی میزند که ممکن است ارتکاب آن از جانب یک بیگانه یا خائن به کشور هم بعید باشد و همانطوری که گردانندگان آن ایمان و عقیده مذهبی محکمی ندارند، علاقهشان به وطن هم مورد تردید است. ضمناً این موضوع تعطیل تلویزیون در روحیه کارکنان2 تلویزیون که همگی بهائی میباشند، اثر بسیار سوئی بخشیده و این امر بر آنان مثل اغلب افراد کشور ما مشتبه شده است که حبیب ثابت و پسرانش که نفوذ و اعتباری در این مملکت دارند و همیشه خود را وابسته به دربار شاهنشاهی و خاندان جلیل سلطنت میدانند، از دستگاههای امنیتی کشور بیم و هراسی ندارند و هر کاری دلشان بخواهد انجام میدهند زیرا پاسپورت دائمی، کشتی و هواپیما و غیره در اختیار دارند و کاملاً خودمختارند؛ در صورتی که تا آنجا که مسئولان اداره کل انتشارات و رادیو بیان مینمایند ذات مبارک ملوکانه از طرز کار تلویزیون ایران کاملاً اظهار نارضایتی میفرمایند و قبلاً به آقای معینیان اوامر مؤکدی صادر فرمودند تا تکلیف این مؤسسه از نظر دولت روشن و چرخش آن مبتنی بر پایه و اصول محکمی قرار گیرد.
علیهذا با توجه به تمام این مشکلات، پیشنهاد مینماید تا فرصت باقی است و اداره کل انتشارات و رادیو از نظر تأسیس تلویزیون دولتی کاملاً وارد عمل نشده و مخارج هنگفتی را متوجه دولت نساخته است، از هم اکنون این مؤسسه تلویزیون را که بهتر و ارزانتر است به هر ترتیبی چه در تهران و چه در آبادان خریداری کند و تحت نظر مستقیم خود دولت اداره شود تا علاوه بر جلب رضایت مردم، هم از لحاظ تبلیغاتی در داخل و خارج کشور قدمهای مؤثری برداشته شود و هم اینکه اصول مذهبی کشور در مقابل مشتی بهائی مضر به حال مملکت، رعایت گردد.
تهیهکننده
رئیس بخش . حسینی 23 /10 /42 محترماً به عرض میرسد. 23 /10 /42
تیمسار قائم مقام فرمودند اگر تعطیل کرد گزارش نمائید. بخش 325 . 25 /10/
توضیحات سند:
1. سرتیپ علىاکبر مولوى، فرزند عبدالحسین در سال 1300 ﻫ ش در تهران به دنیا آمد. وی یکی از نیروهای سرسپردهی رژیم شاهنشاهی بود که در ارتش و ساواک فعالیتهای متعددی را در راستای تحکیم رژیم پهلوی صورت داد. عامل دستگیرى دکتر حسین فاطمى در بهمن 1332 و مأمور کنترل دکتر مصدق در تبعیدگاهش بود. در سال 1342 به همراه نیروهای که به لباس دهقانان و کشاورزان درآمده بودند، به قم رفت و به مدرسه فیضیه قم حمله کرد و تعداد زیادى از طلاب را کشت و یا زخمى نمود. در شب قبل از تبعید حضرت امام خمینى(ره) به ترکیه نیز او به همراه نیروهایى از هوابرد به قم رفت و امام را به تهران آورد. وى مدتى ریاست ساواک تهران را عهدهدار بود و در دستگیرى، بازجویى و شکنجه مخالفان رژیم نقش بسزایى داشت. در شهریور 1349 به سمت معاون پلیس راه و در تیرماه 1350 به عنوان رئیس پلیس راه منصوب گردید. مولوى در پنجم اردیبهشت 1351 بر اثر سقوط هلیکوپتر درگذشت.
2. در برگه جداگانهای صورت اسامی کارکنان تلویزیون ایران به شرح زیر ثبت شده است: «حسین سنگی، مدیر ایستگاه . ذبیحاله رحمتیان، متصدی فیلم . فرامرز شاهبختی، متصدی سوئیچ . یحیی ابراهیمی، متصدی آگهی . حسین قراگزلو، متصدی برنامه وزارتخانهها . هوشنگ محمودی، متصدی برنامه کودکان . روحاله مبشر، متصدی مصاحبهها، برنامههای ادبی و مسابقات . نورالدین ثابت ایمانی، گوینده آگهیها . جمال صالحیان، متخصص فنی تلویزیون . قوامالدین واردی ساردی، خوشنویس . ایرج وحید همدانی، متصدی نور . رضا جهانگیری، تهیهکننده برنامه مسابقات . حسین منظوری، متصدی تآتر . جمشید صادقپور، کارمند فنی . جواد بنائی، گوینده اخبار . احساناله عطائی، متصدی دوربین . قدرتاله نادری، متصدی تعمیرات . امیرهوشنگ ویکتوری، مدیر فنی تلویزیون ایران.» بخش ضمائم
منبع:
کتاب
حبیب ثابت پاسال به روایت اسناد ساواک صفحه 199