تاریخ سند: 9 اردیبهشت 1347
متن سند:
رونوشت گزارش خبر شماره 5085 /20 ه 3
در ساعت 1000 روز 7 /2 /47 جمعیت زیادی به ملاقات محسن
امیرحسینی آمده بودند افراد شناخته شده عبارت بودند از شال چیله[شالچیلر]
کاتوزیان.
صادق اسلامی.
1 نظری.
محمود مراتی.
مصطفی میرخانی2 صادق
اسلامی.
عباس بهشتی.
برادران حجتی کرمانی که یکی معمم و دیگری ظاهرا
کارمند اداره به نظر می رسد.
مصطفی حائری.
علینقی حاج کاظمی (معروف به
رحیم قزوینی) شیخ علی اکبر ناطق3.
هاشمی رفسنجانی در این جلسه هاشمی
رفسنجانی از جریان زندان سؤال کرد که آیا از آقای انواری خبری هست یا خیر
امیر حسینی در پاسخ گفت ما می خواستیم به خاطر آقای انواری برای اینکه او را
به شهربانی برده بودند اعتصاب غذا کنیم ولی آقای ربانی نگذاشت گویا در
شهربانی به انواری اهانت کرده بودند و انواری نیز یکی از افسران را زده است
برای همین موضوع زندانیان شماره 3 نیز اعتصاب غذا نموده بودند و پس از
اینکه آقای انواری را به زندان مراجعت دادند اعتصاب خود را شکستند.
رونوشت برابر اصل است.
اصل در 5 /7002 بایگانی پس از تهیه فیش بایگانی شود
13384 در پرونده محمدباقر محی الدین انواری بایگانی شود
توضیحات سند:
1ـ شهید محمدصادق اسلامی
فرزند محمدباقر در سال 1311
در تهران متولد شد.
پس ازپایان
تحصیلات متوسطه به سازمان
آب رفت و در سال 40 به جهت
اختلاس مهندس روحانی (مدیر
عامل وقت سازمان که
فراماسون بود و از معدومین بعد
از انقلاب می باشد) علیه او
دست به افشاگری زد و توانست
حرکت خود را در سازمان آب
عمومیت بخشد.
اما رژیم
وابسته، او و تعدادی دیگر از
کارمندان را اخراج کرد و پس از
آن از کار دولتی برکنار بود.
سابقه مبارزاتی شهید اسلامی
به عنوان عضو گروه شیعیان (در
سال 1330) و سپس عضو
شورای مرکزی هیئتهای مؤتلفه
اسلامی بسیار پر بار است.
پس
از اعدام انقلابی منصور
نخست وزیر وقت 2 سال در
زندانهای رژیم بعد از آزادی از
زندان ضمن پرداختن به پاره ای
امور اجتماعی از قبیل تأسیس
مدرسه رفاه و صندوقهای
قرض الحسنه و...
از مبارزات
سیاسی رو در رو نیز غافل نماند
و در مؤتلفه اسلامی شروع به
فعالیت کرد.
از سال 50 ـ 54 به
همکاری فعال با سازمان
مجاهدین پرداخت و در سال 54
با ارتداد منافقین از آنها جدا شد
و راه مبارزه با آنان را در پیش
گرفت.
از سال 55 در تجمع
برادران مؤتلفه در عین اینکه در
کنار اساتید شهید مطهری و
بهشتی در تداوم مبارزه نقش
فعالی داشت به همکاری
شدیدتری با شهید اندرزگو
پرداخت و در کار وارد کردن
اسلحه و رساندن آن به مبارزان
بسیار سخت کوش بود.
به هنگام
شهادت شهید اندرزگو
دستگیر و مجددا به زندان افتاد.
در بازگشت امام به ایران
مسئولیت انتظامات کمیته
استقبال و اقامتگاه امام را بر
عهده داشت بعد از انقلاب با
تأسیس حزب جمهوری اسلامی
به عضویت شورای مرکزی
حزب در آمد و بعد از تشکیل
دولت شهید رجائی معاونت
هماهنگی و پارلمانی وزارت
بازرگانی را بر عهده گرفت.
وی
در انفجار دفتر حزب جمهوری
اسلامی در هفت تیر ماه سال
1360 به شهادت رسید.
2ـ مصطفی میرخانی
فرزندسیدولی اله متولد 1318
تهران.
مشارالیه در بازار تهران
به گالش فروشی اشتغال داشت و
بعدها کارخانه کفش دهقان را
تأسیس کرد.
میرخانی با شرکت
در هیئت های مذهبی از قبیل
انصارالحسین (ع) و مکتب قرآن
و مداحی در این هیئات مورد
حساسیت ساواک قرار گرفت و
در تاریخ 5 /10 /43 به علت
اظهار مطالب تحریک آمیز
دستگیر و به قید تعهد آزاد شد.
ولی مجددا در تاریخ
11 /8 /46 به اتهام چاپ
اعلامیه حضرت امام خمینی
(ره) ـ عزائی بنام جشن ـ به
همراه دو تن از دوستان، دستگیر
و به 75 روز حبس تأدیبی
محکوم شد.
مشارالیه به علت
شرکت در هیئت انصارالحسین
(ع) تا سال 1354 تحت کنترل
قرار داشت و در سال 1353 از
افراد متعصب مذهبی و طرفدار
امام خمینی (ره) معرفی گردید.
وی پس از پیروزی انقلاب
اسلامی در سال 1372 بازرس
صندوق قرض الحسنه پیوند
بود.
مصطفی میرخانی در
رمضان سال 1381ش دارفانی
را وداع گفت.
3ـ حجه الاسلام علی اکبر ناطق
نوری متولد سال 1322 ه.
ش
در نور مازندران، بعد از اخذ
دیپلم در رشته فلسفه اسلامی از
دانشکده الهیات دانشگاه تهران
فارغ التحصیل و دروس حوزوی
را تا مقطع فقه و اصول در حوزه
علمیه قم فرا گرفت.
چند بار
توسط رژیم شاه بازداشت و
ممنوع المنبر شد و در صحنه های
مختلف مبارزات مردم ایران به
رهبری امام خمینی (ره) حضور
فعال داشته از گردانندگان
جریانات سالهای 56 و 57 نیز
می باشد.
در دوران پیروزی
انقلاب اسلامی عضو مؤثر کمیته
استقبال از حضرت امام (ره)
بود.
پس از پیروزی انقلاب
اسلامی مسئولیتهای مختلفی را
عهده دار بود.
سرپرستی
کمیته های انقلاب اسلامی،
نماینده حضرت امام در جهاد
سازندگی، وزیر کشور،
نمایندگی مجلس شورای
اسلامی و ریاست آن،
ریاست بازرسی ویژه دفتر مقام
معظم رهبری و عضویت در
شورای مرکزی جامعه روحانیت
مبارز تهران از جمله
مسئولیتهای وی بوده و
می باشد.
منبع:
کتاب
آیتالله محمدباقر محیالدین انواری به روایت اسناد ساواک صفحه 143