تاریخ سند: 9 بهمن 1347
موضوع: تشکیل جلسه کمیته روشنفکران
متن سند:
از: 20ﻫ 1
به: 311 شماره: 42754 /20ﻫ 1
جلسه کمیته روشنفکران در ساعت 13:00روز 6 /11 /47 با شرکت مسعود و ایرج و مهدی و بهمن در منزل مهدی تشکیل گردید.
ابتدا مسعود اظهار داشته دستور بوروی کمیته مرکزی است که کمیته کارگری و روشنفکر[ی] به کمیتههای B,A تغییر داده شود و تهران به دو کمیته از نظر جغرافیایی تقسیم که هر کس در حوزه جغرافیایی خود فعالیت داشته باشد.
در این موقع ایرج و مهدی با این تز مخالفت کرده و قرار میشود در جلسات آینده بیشتر درباره این موضوع بحث نمایند.
مسعوداضافه میکند در پلنوم دوازدهم در ماده یک قطعنامه پلنوم بر روی مسئله فعالیت در ایران اشاره شده است که تشکیلات ایران ابتدا احیا و سپس تشکیل پلنوم داخلی و تعیین تاریخ تشکیل کنگره و اعلام آن و بعد تشکیل کمیته تدارک کنگره یا کنفرانس و اعزام نمایندگان به خارج عملی گردد.
بعد هیئت اجرائیه کمیته مرکزی را نام برده که در حدود 13 نفر بودهاند و در خاتمه پلنوم بوروی حزب منحل گردیده و اداره آن به عهده هیئت دبیران منتخب که عبارتنداز: دکتر رادمنش دبیر کل و ایرج اسکندری و کامبخش میباشند.
سپس مسعود درباره کردستان گفت عدهای از اکراد ایران در ابتدا امر به کردستان عراق رفته و ملا مصطفی به آنان اسکان داده که صدیق انجیری و سلیمان معینی جزو آن عده بودهاند و این عده کنگره کومله را تشکیل و اعلام نمودند که برای رهایی و آزادی اکراد در کوههای غرب به مبارزه خواهند پرداخت این عده باکمیته مرکزی مکاتبه نموده درنتیجه از کمیته مرکزی دکتر رادمنش و قاسملو و کریم حسامی به عراق آمده و با سلیمان معینی به مذاکره پرداخته اند.
و قرار میشودکه حزب هنگامی مبادرت به کمک وتصمیمات آنان نماید که به دار و دسته جلال طالبانی و ابراهیم احمد و دولت عراق نزدیک نشوند و از کمکهای آنان برخوردار نگردند و از طرفی با گروههای چینی و ایادی آنان ائتلاف نکنند و این پیشنهادات مورد قبول اکراد واقع شده.
در این اوضاع و احوال که دولت ایران به ملا مصطفی کمک میکرده است از او میخواهد که
پناهندگان کرد را تحویل ایران دهد که ملا چهار نفر از آنان را تحویل ایران داده که منجر به اعدام آنها در پادگان خانه میشود و بقیه به کوههای ایران آمده و بر طبق دستور کمیته مرکزی ابتدا موضعگیری میکنند و سعی مینمایند در دهات نفوذ نمایند.
سلیمان معینی که همسرش در قلمرو ملا تحت نظر بوده و او را تحویل نمیداده ناگزیر از کمیته مرکزی کمک میخواهد دکتر رادمنش برای روشن کردن موضوع به عراق آمده و در ظرف 48 ساعت بین او و ملا ملاقات خصوصی به عمل میآید ملا این عده را عوامل جلال طالبانی معرفی ولی با توضیحی که دکتر رادمنش میدهد او قبول میکند که منبعد مزاحمتی فراهم ننماید و در مورد اعدام شدگان ملا اظهار میدارد در غیاب او افرادش مبادرت به این عمل نمودهاند مسعود اضافه میکند سلیمان معینی برای دیدار زنش به منطقه ملّا رفته که در بین راه افراد ملا او را از اتوبوس پیاده و شایع است که سلیمان به وسیله ملا به قتل رسیده است که جنازه او را به مأمورین دولت ایران میدهند و حزب جریان کشته شدن معینی را تأیید کرده است.
و چون عبداله از غیبت برادرش مطلع میشود به اتفاق چند نفر از اکراد برای جستجوی سلیمان به نوار مرزی آمده که با ژاندارمها برخورد و در حین زد و خورد عبداله با یارانش کشته میشوند.
در بین آنان شخصی به نام دکتر جلالی که هنوز هویتش مشخص نیست بوده و معلوم نیست از ناحیه کدام دار و دستهای با آنان نزدیک و همکاری داشته که پس از کشته شدن آنها او از منطقه خارج میشود.
بعد از این جریان عدهای از اکراد کشته و یا دستگیر میگردند که تعداد آنها 47 نفر بوده است سپس مسعود اظهار داشت دو نفر از گروه چینیها که به خارج رفتهاند هم اکنون با اکراد تماس گرفته و با آنان همکاری مینمایند ایرج سؤال میکند مسلماً این دو نفر همانهایی هستند که از ایران رفتهاند مسعود هم تأیید میکند بعد راجع به پرویز صادقی به بهمن گفته میشود که با فریدون خاوند ملاقات چنانچه حاضر شد با پرویز صادقی ملاقات و با وی تماس برقرار نماید سپس بهمن وضع سید جواد موسوی و بهشتی پور را تشریح که اینها عقیده دارند ماهی یک بار حوزهها تشکیل گردد که مسعود با این پیشنهاد مخالفت و قرار شد در جلسه دیگر تکلیف این کار را روشن نمایند.
ضمناً مسعود اضافه میکند کمیته مرکزی خواسته که راجع به سرمایه گذاری خارجی درباره صنایع و کارهای تولیدی بررسی و گزارش مشروح آن تا روز 25 بهمن تهیه وارسال گردد و همچنین اسامی فعالین گذشته حزبی را کمیته مرکزی خواسته که تهیه گردد.
جلسه بعدی به روز 7 /11 /47 موکول گردیده است.
نظریه منبع:
برخورد مسعود با ایرج عادی ولی ایرج کمی خسته به نظر میرسد.
نظریه رهبر عملیات:
تشکیل جلسه مورد تأیید است.
نظریه رهبر هیئت:
نظریه رهبر عملیات تأیید میشود.
س
منبع:
کتاب
تشکیلات تهران حزب توده به روایت اسناد ساواک صفحه 160