تاریخ سند: 3 آبان 1334
سرور ارجمند و برادر گرامی1
متن سند:
تاریخ: 3 /8 /1334
سرور ارجمند و برادر گرامی1
3
در نتیجۀ صحبت با یکی دو نفر از محصلین و صحبت با اعضای سفارت و خود جناب آقای اسفندیاری2 نکات زیر دستگیرم شد:
1 . به طور کلی فعالیتهای آشکار سرجنبانان از بین رفته است و فعلاً وضعیت ساکت است.
2 . اقدامات سفارت تا به حال بسیار مفید بوده و بر اثر فعالیت تمام اعضاء سفارت، اغلب سرجنبانان خاک آلمان را ترک کردهاند و سه نفر از آنها که به آلمان شرقی گریختهاند، به نام سبحانی . آزمون3 . فتوحی4 به قدری در سختی قرار گرفتهاند که فعلاً دست توسل به همه جا دراز میکنند که مورد عفو واقع شوند. مثلاً خانم فتوحی که نام خانوادگیاش «اصانلو» است، هر روز به سفارت نامه مینویسد و تقاضای عفو میکند.
3 . متأسفانه وزارت فرهنگ با سفارت هماهنگی ندارد؛ مثلاً اخیراً بدون مراجعه به سفارت و استفسار عقیده سفیر، مجدداً ارز 15 نفر را که به تقاضای سفارت قطع شده بوده است، شروع به پرداخت نمودهاند. بهتر است اقدامی شود که وزارت فرهنگ با سفارت همکاری و هماهنگی داشته باشد. یکی از کلیدهای نفوذ محصلین کمونیست در تازهواردها این است که به دور او جمع میشوند و ابراز دوستی مینمایند و اول اشکال هر محصلی هم پول است، گویا محصلین تودهای بین خود پول جمع میکنند و از آن تازهوارد نگهداری میکنند و او را به طرف خود میکشند، بنابراین چارهای که سفارت اندیشیده بسیار بجا است و باید رعایت شود.
4 . همانطور که جنابعالی استدلال فرمودهاید (و چه صحیح بود) که حربه مبارزه با ایدئولوژی، یک ایدئولوژی محکمتر است؛ بنده اینجا حس کردم که در حقیقت اینجا، حربهای برای مبارزه با پول لازم است، که آن هم پول است. اعضای سفارت گفتند و بعد هم یک عده از محصلین تصدیق کردند که محصلین تودهای پول در اختیار دارند. مقاله و کتاب منتشر میکنند. مقاله مینویسند. خرج تازهواردین بیپول را میدهند، ولی سفارت حتی برای دعوت محصلین هم پول ندارد. چندین مرتبه اعضای سفارت از بین خود و از جیب خود پول فراهم آورده و در راه مبارزه با فعالیت محصلین تودهای خرج کردهاند، ولی نه وزارت خارجه و نه وزارت فرهنگ، کوچکترین اعتنایی به گزارشهای آنها نکردهاند و به هیچ وجه کمکی به آنها نشده است. بنده در مسافرت قبل، اغلب سفارتخانههای شاهنشاهی را بازدید کردم؛ به شما اطمینان میدهم که آنقدر روح صمیمیت و یگانگی و غیرت وطنپرستی که در اعضای سفارت شاهنشاهی در آلمان دیدم، در هیچ جا ندیدم. بنده اطمینان میدهم که اگر پولی برای کمک به محصلین بیبضاعت و برای فعالیتهای مفید، برای نشر مطبوعات مفید، برای ابراز محبت از راه دعوت محصلین، برای پاداش محصلین رو به راه، که اطلاعات مفیدی به سفارت میدهند، در اختیار سفارت گذارده شود، به مصرف مفید و حقیقی خود خواهد رسید.
جشن تولد اعلیحضرت همایونی یکی از بهترین موقعیتهائی بود که ممکن بود محصلین خوب را دعوت کرد، به آنها محبت کرد، آنها را از نزدیک شناخت؛ ولی وقتی بنده پیشنهاد کردم که آنها را دعوت کنند، سفارت مشکل ابدی خود، یعنی پول را در میان گذاشت. اگر تیمسار لازم بدانند نام و نشان کلیه کسانی را که اعضای سفارت از جیب خود به آنها کمک کردهاند برایتان بفرستم.
5 . در میان اعضای سفارت، شخصی است به نام «نامدار»5 که به علت اقامت طولانی در آلمان، اخلاق اجتماعی، دانستن عمیق زبان آلمانی، در تمام شئون آلمانها رخنه دارد و کلیه محصلین را به نام میشناسد؛ مگر آنهایی که هیچوقت خود را به سفارت معرفی نکردهاند. متأسفانه مأموریت این شخص 3 ماه دیگر به پایان خواهد رسید، اگر اقدامی بشود که این شخص مدت بیشتری در آلمان بماند اقدام بسیار به جایی خواهد بود.
6 . از بعضی اشارات چنین معلوم میشود که آقای کورس، سرپرست محصلین در اشتوتگارد فعالیتی ندارد، ولی گزارش قطعی در این مورد را بعداً به عرض خواهم رسانید.
با تقدیم احترامات . سرهنگ آیرملو6
______________________
1. مخاطب این نامه سپهبد کیا است.
2. محمود اسفندیارى، فرزند نصرالله در سال 1295ش در کاشمر متولد شد. وى پس از تحصیلات مقدماتى و دریافت دیپلم از دانشگاه بلژیک فوقلیسانس و از دانشگاه ژنو در رشتهی اقتصاد دکترى گرفت. نامبرده سپس در سال 1319 به استخدام وزارت دارایى درآمد و در مشاغلى از جمله: رئیس دایرهی آموزش ادارهی کارگزینى ـ رئیس دفتر ادارهی کارگزینى ـ ادارهی مالى و رئیس ادارهی کارگزینى به کار پرداخت و در سال 1328 به وزارت خارجه منتقل شد. مشارالیه در وزارت خارجه در مشاغلى از جمله کارمند ادارهی تشریفات وزارت خارجه، متصدى کارگزینى، معاون ادارهی گذرنامه، منشى وزارت امور خارجه با حفظ سمت، رئیس ادارهی کارگزینى و بودجه و منصب وزیرمختارى، دبیر دوم در استکهلم، دبیرى دوم در برن، متصدى رایزن سفارت در برن، مأمور مودت در سفارت شاهنشاهى در لاهه، سرپرست کنسولگرى ژنو، نمایندهی دائم ایران در دفتر اروپایى سازمان ملل متحد و متصدى رایزن سفارت در برن، رایزن سفارت شاهنشاهى در استکهلم، سفیر و وزیرمختار در اتاوا، سفیر ایران در سوئیس، رایزن در واشنگتن و پراگ، کاردار در قاهره، سفیر اکردیته در کره و ویتنام، حافظ منافع در جمهورى متحده عرب و سفیر ایران در چین، مدیرکل امور بینالمللى وزارت خارجه و بازرسى عالى معاون اطلاعات و مطبوعات و مشاور عالى وزارت امور خارجه به کار پرداخت. نامبرده که از اقوام اردلان وزیر امورخارجه بود، در مسئولیتهاى مختلف از جمله رئیس ادارهی کارگزینى وزارتخانه، نزدیکانش را در مناصب حساس به کار میگرفت و آنان را به مأموریت خارج از کشور اعزام مىکرد. محمود اسفندیارى داراى فساد اخلاق بود. وی در تشکیلات فراماسونرى عضو لژ رازى بود و در سال 1365 درگذشت. اسناد ساواک . پرونده انفرادى
3. منوچهر آزمون، فرزند ابوالقاسم در سال 1309 ش در تهران به دنیا آمد. پدرش کارمند ساواک بود. او پس از طى تحصیلات ابتدایى و متوسطه در کنکور اعزام محصل به خارج شرکت کرد و راهى آلمان غربى شد. وی بعد از مدت کوتاهى به دلیل مشکلات اقتصادى راهى آلمان شرقى شده و با تودهاىها به همکاری پرداخت. در شهریور 1336 دانشنامه دکتراى خود را در رشته اقتصاد سیاسى از دانشگاه لایپزیک دریافت داشت و همزمان دوره تخصصى فلسفه مارکسیستى و اصول سازمانى احزاب کمونیست را در دانشکده کارل مارکس گذراند و سپس به آلمان غربى بازگشت. در همان سال طى عریضهاى به شاه، از فعالیتهاى خود در حزب توده ابراز ندامت کرد و با پیگیرىهاى بعدى در سال 1337 به عنوان کارمند قراردادى ساواک با نام مستعار «خوشنقش» در نمایندگى ساواک در آلمان غربى مشغول به کار شد. آزمون در اردیبهشت سال 1340 به ایران مراجعت کرد و در بخش کمونیسم ساواک مشغول به کار گردید. در آبان سال 1346 به سمت مشاور عالى و معاون سیاسى سرپرست تلویزیون به منظور نظارت بر برنامههاى اجتماعى و سیاسى منصوب شد.
در این سمت بود که نوشتههاى او به عنوان «تفسیر سیاسى» با نام مستعار دکتر منوچهر قاطع از شبکههاى تلویزیون پخش گردید. آزمون در 29 فروردین 1347 به ریاست کل خبرگزارى پارس رسید و در 20 شهریور 1347 از ساواک به وزارت اطلاعات و جهانگردى منتقل و در سمت معاون فنى این وزارتخانه مستقر شد. در دیماه 1349 ریاست حوزه 175 حزب ایران نوین را عهدهدار گردید و در اول خرداد 1350 به معاونت وزارت کشور و پس از مدت کوتاهى، در 23 شهریور همان سال، به معاونت نخستوزیر و ریاست سازمان اوقاف منصوب شد. در انتخابات دوره بیست و چهارم مجلس شوراى ملى (30 خرداد 1354) به عنوان نماینده اول تهران به مجلس راه یافت. در 18 آبان ماه 1355 به سمت وزیر کار و امور اجتماعى منصوب شد و پس از سقوط دولت هویدا، در 31 مرداد 1356 در دولت آموزگار به عنوان استاندار فارس راهى این خطه شد. با اوجگیرى انقلاب اسلامی و تشکیل دولت «آشتى ملى» جعفر شریف امامى، منوچهر آزمون در 5 شهریور 1357، به عنوان وزیر مشاور در امور اجرایى به دولت راه یافت. او در این سمت به تحرکات وسیعى دست زد تا شاید اعتماد مردم را به رژیم جلب کند و زمانى که بىنتیجه بودن اقدامات خود را دریافت، در 5 آبان استعفا داد و چند روز بعد، در 9 آبان ماه، حزب «اتحاد خلق ایران» را بنیان نهاد. این دوره جدید از زندگى سیاسى وى دیرى نپایید و او پس از مدت کوتاهى قربانى یک تاکتیک فریبکارانه از سوى محمدرضا پهلوى شد که براى نجات تاج و تخت خود جمعى از بدنامترین چهرههاى رژیم را به عنوان عوامل نارضایتى مردم به زندان افکند. آزمون در 16 آبان ماه 1357 در دوره نخستوزیرى ارتشبد غلامرضا ازهارى دستگیر و به زندان دژبان مرکز تحویل داده شد. این بازداشت تا پیروزى انقلاب اسلامى ادامه یافت. آزمون در 20 فروردین 1358 به دلیل معاونت در کشتار 17 شهریور سال 1357، تصویب و تدوین قانون استقرار حکومت نظامى، توصیه به کودتا به وسیله ارتش و بالاخره حیف و میل عواید اوقاف و اموال وقفى اعدام شد.
ر.ک: رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر منوچهر آزمون، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380.
4. نصرالله فتوحی، در سال 1309 ش متولد شد. در سال 1330 به آلمان غربی رفت و در رشته مهندسی برق مشغول تحصیل شد. در بهار سال 1334 به آلمان شرقی رفت و در سال 1338 تحصیلاتش را در یکی از دانشگاههای فنی آنجا به پایان رساند.
پس از چند سال کار در کارخانههای آلمان شرقی به آلمان غربی رفت. در سال 1345 تقاضا داشت تا دانشنامۀ مهندسیاش از طرف شورای عالی فرهنگ مورد ارزشیابی قرار گیرد که در همان سال ساواک با توجه به نامۀ شورای عالی وزارت فرهنگ با این ارزشیابی موافقت کرد.
برابر گزارش نمایندگی ساواک در آلمان در سال 1350، نامبرده به عنوان مهندسی که از عناصر طرفدار کمیته مرکزی حزب توده و از فعالین این گروه میباشد، معرفی شد. وی همچنین به عنوان یکی از پایهگذاران «سداما» که در برلین درس خوانده و در نزدیکی کلن در شهر کوچکی در کارخانه برق کار میکند، معرفی شده است. در سال 1350 جهت وی فرم ممنوعالخروج صادر گردیده بود. اسناد ساواک . پرونده انفرادی
5. مصطفى نامدار، فرزند غلامرضا در سال 1294 ش در تهران متولد شد. پس از تحصیلات مقدماتى و دریافت دیپلم از دانشگاه هایدلبرگ دکتراى اقتصاد گرفت و در سال 1328 به استخدام وزارت امورخارجه درآمد و در سطوح مختلف وزارت از جمله، کارمند اداره اطلاعات و مطبوعات، کارمند اداره تشریفات، دفتردار سفارت شاهنشاهى در اشتوتگارت، وابسته سفارت شاهنشاهى در کلن، دبیر سوم در کلن، کارمند اداره سازمانهاى بینالمللى، کارمند اداره تشریفات، دبیر اول سفارت کبرى در کپنهاگ، رایزن در کپنهاگ، سفیر در وین، معاون اداره چهارم سیاسى، معاون اداره تشریفات، معاون اداره پذیراییها و ریاست کل تشریفات وزارت خارجه به کار پرداخت. مصطفی نامدار در زمان سفارت در وین به لحاظ مفاسد اخلاقى شهرت زیادی داشت و عضو تشکیلات فراماسونرى بود. اسناد ساواک . پرونده انفرادى
6. عباسقلى آیرملو مهاجر، فرزند رضا قلى در سال 1294 ش در تهران متولد شد. در سال 1308 وارد هنرسراى نظامى ارتش و در سال 1340 با درجه سرهنگى بازنشست شد. وى در سال 1335 به ساواک مأمور شد و در سال 1336 به عنوان نماینده ساواک به آلمان غربى رفت. در سال 1342 به مأموریت وى در کشور مذکور و ساواک خاتمه داده شد. ساواک در سال 1350 با اشتغال به کار وى در اداره کل اوقاف موافقت کرد. او در سال 1355 در دادگاه تجدید نظر شماره یک تهران به علت اخذ رشوه و تقلب و تدلیس در معاملات دولتى به دو سال حبس جنائى درجه 2 و پرداخت مبلغ چهارده میلیون ریال محکوم گردید. اسناد ساواک . پرونده انفرادى
منبع:
کتاب
سپهبد حاجعلی کیا و سازمان کوک - کتاب اول صفحه 170

