تاریخ سند: 23 آذر 1357
موضوع: محمد مفتاحى فرزند علىاکبر کارمند اداره آموزش و پرورش سارى
متن سند:
سند شماره (548)
به: 312 تاریخ وقوع: 23 /9 /57
از: 2 ه 1 تاریخ گزارش: 4 /10 /57
شماره گزارش: 5123 /2 ه 1
موضوع: محمد مفتاحى فرزند علىاکبر کارمند اداره آموزش و پرورش سارى
عطف ـ پیرو: 6079 /2 ه2 ـ 4 /10 /57
نامبرده بالا که وسیله مأمورین انتظامى دستگیرو به تهران اعزام شده بود در تاریخ 22 /9 /57 به مغازه موکتفروشى خود در سارى تماس تلفنى برقرار و با برادر خود داریوش مفتاحى صحبت و اظهار مىدارد
که از زندان آزاد شده و با وسیله قطار به سارى خواهد آمد که در ساعت 430 بامداد روز 23 /9 /57 به سارى وارد و از سوى چند نفر از بستگان نزدیک خود در ایتسگاه راهآهن سارى استقبال گردید و سپس در مقابل منزل یک رأس گوسفند که برادرش داریوش خریدارى کرده بود قربانى نمودند محمد مفتاحى درباره دستگیرى خود چنین اظهار نموده که وى را مأموران سازمان امنیت در سارى گرفتند و به ضداطلاعات شهربانى تحویل و در ضداطلاعات شهربانى سارى مأموران ساواک که صورت خود را گریم کرده بودند او را کشیده زدند و قصد داشتند با سیم کابل او را بزنند ولى مأمورى از شهربانى به نام بشیرى واسطه مىشود و به مأمورین مىگوید که ایشان از دوستان من است او را نزنید که مأمورین از زدن وى خوددارى نمودند سپس افزوده روز بعد وى را به اتفاق چند نفر دیگر با اتومبیل گاز ارتشى به کمیته تهران بردند و در تک سلول زندانى کردند و زندان خیلى تاریک و عرض آن 20 /1 و طول آن 2 متر و ارتفاء آن سه و نیم متر بود و از دیوارش غم مىبارید و یک پنجره خیلى کوچک که نور کمى از آن وارد مىشد داشت که به دنبال اعتراض وى او را به زندان عمومى مىبرند و افزوده در زندان عمومى خیلى خوش مىگذشت شبها تا ساعت 3 بعد از نیمه شب بیدار بودند و همه با سایر زندانیان سرود چریکهاى فدائى خلق را مىخواندند و هنگامى که نگهبان نزدیک مىشد صحبت خود را عوض مىکردند وى در مورد زندان کمیته اظهار داشته که زندان مانند هتل بوده و تشک خوشخواب، غذاى خوب، کتاب و روزنامه براى مطالعه فراهم بوده در اطاقها بلندگو نصب مىباشد و گاهى اخبار و نوار مذهبى از آن پخش مىشد در زندان شکنجهاى در کار نبوده است دو وکیل از سازمان ملل که خارجى زبان بودند از ما و زندانیان دیگر سئوال کرد که در زندان به شما شکنجه مىدهند و شما را اذیت کردهاند که جواب داده شد به هیچوجه شکنجه ندادهاند و فقط مأمورین ساواک در سارى وى را اذیت کردهاند که آن وکیل یادداشت نمود و گفت پدرشان را در مىآورم آنها حق زدن راندارند و افزوده در زندان با چند نفر از زندانیان کمونیست آشنا و بحث و صحبت با آنها کرده است و آنها مغز وى را شستشو دادهاند.
نظریه شنبه: مطالب فوق را محمد مفتاحى پس از وارد شدن به سارى نزد دوستان و بستگان خود بیان نموده است.
نظریه یکشنبه: باتوجه به این که شنبه از جریان بازداشت و همچنین آزاد شدن محمد مفتاحى از زندان و ورودش به سارى با اطلاع بوده و اعتمادى که به وى مىباشد عنوان مطالب فوق از ناحیه محمد مفتاحى صحت دارد شنبه در زمینه مراقبت و کسب اطلاعات بیشتر از محمد مفتاحى و برادرش توجیه لازم شده است% علامه
نظریه چهارشنبه: اظهارات نامبرده مبنى بر این که مأمورین ساواک به او سیلى زدهاند کذب محض مىباشد و احتمالاً عنوان این مطلب وسیله وى به منظور تحریک نمودن افکار عمومى علیه مأمورین ساواک است ضمناً باتوجه به این که مشارالیه در زندان ملاقات و ارتباطهائى با عناصر کمونیست داشته [...1]
توضیحات سند:
1. بقیه مطالب در پرونده ساواک وجود نداشت.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، روزشمار استان مازندران(ساری)، جلد 2 صفحه 372