تاریخ سند: 22 مهر 1344
موضوع: جلسه منزل قدرت اله باقری
متن سند:
شماره: /322
بعدازظهر روز سه شنبه (20 /7 /44) جلسه ای در منزل قدرت اله باقری با
شرکت عده ای از جمله:
مرتضی ایرانی (رئیس اداره اوراق بهادار وزارت دارایی) سیروس ایرانی (کارمند
ممیزی وزارت دارایی) جوادی (عضو وزارت اقتصاد) ابراهیم رحیمیان (بازرس
ویژه دخانیات) عباس
رحیمیان (دبیر فرهنگ
ناحیه 4 تهران) فرهاد
صفانیا (عضو بازنشسته
شهرداری) تشکیل گردید.
در این جلسه در مورد
تشکیل بانک تعاونی و
توزیع خواربار صحبت شد.
فرهاد صفانیا گفت سه برادر
رشیدیان ـ علوی مقدم
موسی مهام ـ خواجه
نصیری و عده ای دیگر روی
هر کیلو گوشت مصرفی
مردم یک ریال اضافه نموده
و بدهی حاجی محمدحسن
صادقی را پرداخت کرده و
او را از زندان آزاد ساخته و سپس نامبرده را به عنوان مدیرعامل شرکت انتخاب
کرده اند.
قدرت اله باقری گفت آنها به نام اینکه به مردم خدمت می کنند
سوءاستفاده های سرشاری می برند و صفانیا افزود مخصوصا رشیدیانها و یا مهام
شایع می نمایند که به امر اعلیحضرت این بانک تشکیل شده و وانمود می سازند
که والاحضرت نیز در این بانک شریک هستند به این عنوان کار خود را رونق
می دهند.
شما مطمئن باشید که این سه برادر رشیدیان پس از اینکه چند صد
میلیون تومان پول بلند کردند به خارج می روند و دیگر به ایران مراجعت نمی کنند
هم اکنون نیز از چند محل از جمله بانک عمران ـ شرکت نفت ـ بانک ملی و چند
جای دیگر هرکدام 20 میلیون تومان به نام کمک به شرکت تعاونی و توزیع وام
گرفته اند.
و حالیه نیز این عده فعالیت دارند که خواجه نصیری را به وزارت کشور
و مهام را به شهرداری تهران برسانند.
سپس در مورد وزارت دارایی صحبت شد.
ایرانی گفت دکتر آموزگار1 از بدو
تصدی طرفداران زیادی در وزارت دارایی داشت و او می خواست تغییرات
عمده ای در وزارت دارایی بدهد ولیکن فعالیتی که برای نخست وزیری شروع
نمود آقای هویدا
نخست وزیر باطنا با وی
مخالف شده و به وی گفته
است نباید هیچگونه
تغییراتی در وزارت دارایی
داده شود.
مشارالیه اضافه
نموده که اخیرا چند اعلامیه
مخفی علیه دکتر آموزگار از
طرف مخالفین وی انتشار
یافته و صادرکنندگان آن
باند کنار رفته و مدیران کل
سابق هستند.
آنگاه در مورد آیت الله
خمینی صحبت شد.
حاضرین اظهار نمودند که
وی را آزاد نموده اند و به
نجف رفته است.
ایرانی گفت با رفتن خمینی به عراق گرچه او نمی تواند در ایران
فعالیت نماید ولیکن بهتر می تواند در نجف علیه ایران فعالیت کند و از طرفی روی
اعتقادی که جمعی از مردم متعصب نسبت به وی دارند هر سال مبلغ هنگفتی پول
از کشور خارج و به عراق می رود و عراقی ها از این امر خیلی راضی خواهند بود.
صفانیا گفت حالا خمینی خیلی قدرت پیدا کرده است و از طرفی چون آیت الله
حکیم مریض است پس از او دیگر خمینی تنها خواهد بود.
در مورد تأسیس کارخانه ذوب آهن صحبت شد.
تمام حضار این اقدام مفید را
تأیید و ستودند.
صفانیا گفت با ایجاد کارخانه ذوب آهن در منطقه کارگری
اصفهان مسلما اتحادیه های بزرگ کارگری به وجود می آید و ممکن است در این
میان تشکیلات کمونیستی هم بوجود آید.
مرتضی ایرانی گفت حالا روسها
چندان علاقه ندارند که در کشورها اغتشاشاتی ایجاد نمایند.
صفانیا در مورد
روحانیون گفت دکتر عبداله معظمی2 و تهرانی در میان روحانیون نفوذ دارند
منتهی نفوذ معظمی در بین آنها بیشتر است چون او بیشتر خود را یک طرفه نشان
می دهد.
نامبرده اضافه نمود چند نفر از رهبران جبهه ملی از جمله معظمی ـ
سنجابی ـ صالح ـ دکتر صدیقی3 با سلطنت مشروطه مخالفتی ندارند.
باقری
گفت مصدق اعلامیه ای داده بود که فقط خود او رهبر جبهه ملی است و بعد از
استعفای چند تن اعضای هیئت اجرائیه جبهه ملی باید گفت که دیگر جبهه ملی
وجود ندارد.
در مورد دولت شادروان حسنعلی منصور شد باقری گفت یکی از وکلای مجلس
که عضو کمیسیون بودجه است به من گفت جریان از این قرار بود که در آن موقع
که رابطه ایران با مصر خوب نبود اعلیحضرت همایون شاهنشاه دستور می دهند
برای تهیه بودجه جهت خرید چند رزمناو کشتی برای ارتش مطالعاتی انجام
شود.
مرحوم حسنعلی منصور و دکتر عالیخانی و عده ای دیگر کمیسیونی
تشکیل می دهند و این راه را پیشنهاد می نمایند و عمل می شود و بعدا با بستن
قراردادهای جدید احتیاجات مالی رفع می شود و موضوع منتفی می شود.
مرتضی ایرانی گفت من هم این را شنیده ام و صحیح است.
صفانیا گفت ابلاغ
سپهبد عزیزی به ریاست بنیاد پهلوی در شرف صدور است و قبلاً شایع بود که
نامبرده وزیر دارایی می شود.
رهبر عملیات ـ انعکاس اطلاعیه به منظور استحضار مقامات ساواک از جریان
مسایل سیاسی روز و سنجش افکار عمومی می باشد.
ریاست بخش 316 جهت استحضار و هرگونه اقدام مقتضی.
ریاست بخش 321 جهت استحضار و هرگونه اقدام مقتضی.
ریاست بخش 311 جهت استحضار و هرگونه اقدام مقتضی.
ریاست بخش 312 جهت استحضار و هرگونه اقدام مقتضی.
در پرونده آقای رشیدیان به کلاسه 208ر ـ ش بایگانی شود.
توضیحات سند:
1ـ جمشید آموزگار فرزند
حبیب اللّه ، در سال 1302 شمسی
در تهران تولد یافت.
در ایام
جنگ دوم جهانی به امریکا
رفت و در رشته مهندسی
هیدرولیک دکترا گرفت و در
سال 1330 به ایران بازگشت.
وی به عنوان رئیس اداره
مهندسی آژانس عمران
بین المللی در «اصل 4 ترومن»
در تهران مشغول به کار شد و
پس از معاونت بهداشت تا سال
1334، از سال 1336 که فشار
آمریکا برای واگذاری
مسئولیتهای کشور به تحصیل
کردگان در آمریکا فزونی یافت،
«آموزگار» نیز به وزارت کار
کابینه اقبال منصوب شد.
جعفر
شریف امامی در خصوص
عملکرد وی در این برهه چنین
گفته است: «آموزگار در زمان
عضویت در کابینه اقبال، مطالبی
را که در هیئت دولت مطرح
می گردید، بلافاصله به سفارت
آمریکا اطلاع می داد.
» در اسفند
1342 در کابینه منصور وزیر
بهداری شد.
در دولت هویدا به
سمت وزارت دارایی رسید و
در این هنگام طی گزارشی چنین
معرفی گردید : «در وزارت
دارایی یک بچه آمریکایی که
هنوز دارای گذرنامه آمریکائی
است به نام آموزگار مشغول
جاسوسی برای آمریکایی ها
است ولی از قدیم معروف به
انگلیسی بود.
» پس از نه سال
در سال 1353 وزیر کشور
کابینه هویدا گردید.
در سال
1354 به دست «کارلوس» به
همراه وزرای نفت اوپک به
گروگان در آمد.
او به پاس
فعالیت هایش در اوپک،
بزرگترین نشان درباری ایران
یعنی نشان درجه اول تاج را
از شاه دریافت کرده بود.
در سال
1355 دبیر کل حزب رستاخیز
شد و بالاخره در مرداد 1356
آرزوهای دیرین وی برآورده و
نخست وزیر ایران گردید.
وی
در دوران اوج گیری انقلاب
اسلامی و شدت یافتن تظاهرات
در شهرها و آتش سوزی سینما
رکس آبادان، در چهارم شهریور
1357 استعفا نمود و در دی ماه
همان سال به آمریکا متواری
گردید و دفتر مشاوره انرژی در
واشنگتن را تأسیس کرد.
در حال
حاضر او از سرمایه داران عمده
آمریکا محسوب می شود و با
بانک جهانی و صندوق
بین المللی پول همکاری دارد.
ر.ک : شهید محمد صدوقی، ص
218.
جمشید آموزگار به روایت
اسناد ساواک، تهران، مرکز
بررسیهای اسناد تاریخی.
اسکندر دلدم، امیرعباس هویدا،
ص 165.
محمود طلوعی، بازیگران عصر
پهلوی، صص 539 ـ 549.
ظهور و سقوط سلطنت پهلوی،
ج 1، ص 267.
بزم اهریمن، ج 3، صص 309ـ
310، مرکز بررسی اسناد
تاریخی وزارت اطلاعات.
سپهبد تیمور بختیار به روایت
اسناد ساواک، ص 152، مرکز
بررسی اسناد تاریخی وزارت
اطلاعات.
2ـ عبداللّه معظمی در سال 1288
ه ش در گلپایگان بدنیا آمد،
پدرش محمد معظم السلطان بود
که در دوره های پنجم و ششم
وکیل مجلس شد.
تحصیلات را در
مکتب خانه ای در گلپایگان آغاز
کرد و سپس برای ادامه تحصیل به
تهران آمد و در مدرسه آلیانس
اسم نوشت و پس از آن
به مدرسه سن لویی رفت، اما
توقفش در مدرسه سن لویی
چندان دوامی نیافت و از آنجا به
دارالفنون رفت و در سال 1308
در مسابقه محصلین اعزامی به
اروپا شرکت کرد و رتبه ششم را
بدست آورده به فرانسه رفت.
وی پس از سه سال، با کارشناسی
حقوق از دانشگاه «اکس مارلی»
فارغ التحصیل گردید.
پس از
چندی در رشته علوم سیاسی
اقتصادی دکترا گرفت.
و در سال
1316 به ایران بازگشت و کار
خود را وزارت کشور شروع کرد
اما پس از 20 روز خود را به
دانشکده افسری معرفی کرد و در
سال 1317 درجه افسری گرفت.
وی در اواسط سال 1318 به
وسیله دکتر شایگان که معاون
دانشکده حقوق بود، کرسی
دانشیاری آن دانشکده را اختیار
کرد و در سال 1322 به استادی
دانشکده حقوق رسید و سپس به
معاونت و ریاست آن دانشکده
ارتقاء یافت.
وی در دوره های
14 / 15 / 16 / 17 نماینده
مجلس شورای ملی بود و در
دوره 17 مجلس ریاست مجلس
را به عهده گرفت اما ریاست وی
چندی بیشتر طول نکشید.
در چهارمین دوره مجلس سنا
وی از نامزدهای جبهه ملی بود
اما پس از مدتی در اعتراض به
فرمایشی بودن انتخابات، آن را
رد کرد.
او برادر زن شریف امامی
فراماسون بود .
این نزدیکی سببی
باعث شد در پی کودتای 28
مرداد به درخواست اعضای
متواری دولت به مخفیگاه آنان
رفت و ترتیب معرفی مصدق و
سایرین را به زاهدی داد.
عبداللّه
معظمی سرانجام در روز دهم آذر
1350 در گذشت.
3ـ غلامحسین صدیقی متولد
1284 ه ش فرزند حسین؛
نامبرده تحصیلات ابتدایی خود
را در مدرسه اقدسیه و سپس
الیانس فرانسه به پایان برد و پس
از اخذ دیپلم به مدرسه دارالفنون
رفته و در شعبه علمی به تحصیل
پرداخته و پس از خاتمه تحصیل
در ایران در دوره دوم اعزام
محصلان به اروپا، وی نیز برای
ادامه تحصیل به اروپا رفت و در
دانشسرای عالی مقدماتی شهر
آن کولم فرانسه به تحصیل
پرداخت و در سال 1311 به اخذ
دانشنامه از دانشگاه موفق شد و
یک سال در شهر ورسای در
دانشسرای عالی «سن کلو» به
تحصیل ادامه داد.
وی در سال
1315 به اخذ درجه دکترا نایل
شده و پایان نامه تحصیلی خود را
درباره روانشناسی کودک و
آموزش و پرورش نوشته است.
در سال 1316 به دانشگاه
پاریس راه یافته و در سال
1317 از دانشگاه مزبور به
درجه دکترا رسید.
او به زبانهای
فرانسه ، انگلیسی ، عربی آشنائی
داشت.
او در سال 1317 با سمت
دانشیار در دانشگاه تهران
مشغول به کار شده و در سال
1322 به درجه استادی ارتقا
یافته و در بهمن سال 1323 مدیر
کل دبیر خانه دانشگاه گردید.
در
اسفند 1325 برای شرکت در
کنفرانس ملتهای آسیایی به هند
سفر کرده.
و در آبان ماه 1327 ریاست
هیأت ایران در هیأت نمایندگی
یونسکو داشته و در سال 1330
وزیر پست و تلگراف و سپس
وزیر فرهنگ و تا پایان
زمامداری مصدق پنج بار وزیر
فرهنگ یک بار وزیر کشور شده
است.
سال 1332 به حفظ سمت،
ریاست شهربانی را نیز عهده دار
گردید.
در این زمان واقعه قتل
افشار طوس اتفاق افتاد او در
یک مصاحبه مطبوعاتی وقوع
این قتل را در نتیجه تحریکات
دربار دانست.
در رفراندوم سال
1332 وزیر کشور مامور انجام
نظریات مصدق بود.
او در
دوره های اول و دوم سنا نیز
سناتور بوده است.
او از افراد مومن به مصدق و از
بانیان عضو مؤثری جبهه ملی
بوده و در سال 1332 دستگیر و
زندانی شده و از افرادی بوده که
با محمد مصدق در دادگاه
محاکمه در مورد سوالی در زمینه
شکستن پیکره های شاه در جواب
گفته است: «من به هیچ وجه با این
اعمال مصدق موافق نبودم و
بعلاوه چون استاد فلسفه هستم
معتقدم که سلطنت مشروطه برای
ایران لازم و ضروری است.
» در
نتیجه در دادگاه مورد عفو واقع و
از زندان آزاد گردیده است .
او از
کارگردانان تجدید فعالیت جبهه
ملی در سال 1339 او
امضاکنندگان ذیل اعلامیه
شورای بیست نفری جبهه مذکور
و از عناصر امضاکننده اعلام جرم
انتخابات دوره بیستم مجلس
شورای ملی بوده است .
او در
سال 40 به اتهام اقدام علیه
امنیت داخلی کشور دستگیر و
سپس با تبدیل قرار از زندان
آزاد گردیده است.
او به علت
ادامه فعالیت خود به نفع جبهه
ملی و تشکیل جلسه در منزلش
مجددا در سال 41 نیز دستگیر
شده و در تحقیقاتی که از وی به
عمل آمده عنوان کرده عضویت
هیچ یک از احزاب را نداشته و
فقط در جبهه ملی عضو بوده و
عضویت شورای مرکزی این
جبهه را داشته است.
فعالیت
یادشده پس از آزاد شدن از
زندان بتدریج کاسته شده و از
سال 44 به بعد منحصر به شرکت
در تعدادی از جلسات اعضای
سابق این جبهه در تهران و
ارتباط با آنها بوده و از سال
1350 فعالیت او در جبهه
مذکور محدود به حضور در
مجالس ترحیم برخی از اعضای
متوفای جبهه مذکور بوده است.
رک: فرازهایی از تاریخ انقلاب
ص 323 تا 321
منبع:
کتاب
رشیدیانها به روایت اسناد ساواک - جلد سوم صفحه 311