درآمدی بر عملکرد بعد از انقلاب
متن سند:
درآمدی بر عملکرد بعد از انقلاب
مهدی هاشمی که پس از محکومیت به اعدام در دادگاه جنایی رژیم شاه، تلاش گستردهای را برای مظلومنمایی و سیاسی معرفی کردن پرونده خود و دوستانش آغاز کرده بود و با نامهنگاری و ایجاد ارتباط با افراد و مراجع حقوقی، برای خلاصی خود، از آنها استمداد میکرد، در واپسین دم حیات رژیم ستمشاهی، آنگاه که با اوجگیری انقلاب، سنگرهای نظام حاکم یکی پس از دیگری توسط مردم انقلابی و ایثارگر فتح میشد و آن زمان که زندانیان سیاسی با باز شدن درب زندانها از بند اسارت نجات مییافتند، از فرصت پیش آمده استفاده کرد و با دوستانش از زندان گریخت و خود را در بین صفوف مردم بپاخاسته جا زد.
وی پس از رهایی از زندان و بهرهمند شدن از نعمت آزادی به جای آنکه با نگاهی عبرتآموز به گذشته، در اعمال و رفتار خود نظر کند و به جبران گذشته خود پردازد، به دلیل ملکه شدن بسیاری از صفات رذیله و شکلگیری شخصیت فکری و سیاسی او، بار دیگر همان شیوه رفتاری خود- در برخورد با مخالفان- را پیش گرفت. رخدادها و دگرگونیهای سیاسی، اجتماعی در روزهای آغازین انقلاب در کنار التهابآفرینی گروههای معارض عملاً مصونیتی نانوشته را برای وی (مهدی هاشمی) رقم زد و موجب شد تا بدون توجه به جرائمی که توسط آنها چندی قبل اتفاق افتاده و براساس آن در یک دادگاه جنایی رسمی محاکمه و به اعدام محکوم شدهاند، آزادانه فعالیت خود را در منطقه تجدید کنند. صاحبان دم هم از ترس متهم شدن به ضدانقلاب بودن برای پیگیری مجازات آنها کاری از پیش نبردند.
از نظر مهدی هاشمی و دوستانش دیگر همه چیز تمام شده بود. گویا اتفاقی نیفتاده و آنچه راجع به قتلها گفته میشد، افسانهای بیش نبوده و یا اگر واقعیت هم بوده اقدامی بر اساس وظیفه و رسالت دینی و انسانی آنها بوده است و باید از این بابت مورد ستایش نیز قرار گیرند.
بر همین اساس بدون کمترین نگرانی و تنبّهی در عرصههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه حضور یافتند ولی این بار شرایط خاص دوران انقلاب و زمان انتقال قدرت نیز به کمک آنها آمد و موقعیت مناسبی را برای اعمال قدرت و تعقیب اهداف سیاسی برای آنها فراهم آورد.
شخصیت مهدی هاشمی که از نظر روحی و فکری به گونهای شکل گرفته بود که حیات خود را در بحران میدید با ورود به نهاد تازه تأسیس سپاه پاسداران و گام نهادن به واحد نهضتهای آزادیبخش و تأسیس یک تشکل نظامی خودمختار در منطقه، زندگی خود را وارد مرحله تازهای کرد. وی در شرایط جدید مجدداً درصدد برآمد تا در راستای استیلای سیاسی خود بر منطقه و اعمال قدرت، به حذف فیزیکی مخالفان خود و عناصری که از زاویه دید این جریان حق حیات نداشتند برآیند و به روال گذشته نفس مخالفان را در سینهها حبس کنند.
این بار علاوه بر تجربیات گذشته (- قبل از انقلاب)، استفاده از اهرمهای قدرتی که در منطقه در اختیار گرفته بودند موجب گردید تا او اقدامات آنها علیه مخالفان شکل پیچیدهتری به خود بگیرد و ثانیاً به خیلی از کارهای جنایی رنگ شرعی و پوشش قانونی داده شود.
اهرمهای قدرتی که در اختیار آنها بود عبارت بودند از:
الف- وجود یک تشکل نظامی خودمختار در لنجان سفلی که به اسم سپاه با نظر شخص مهدی هاشمی و عناصر مورد قبول وی شکل گرفته بود و در جهت اهداف این باند عمل میکرد. این تشکل نظامی در همان مقطع با ایستادگی در برابر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اصفهان و کمیته انقلاب اسلامی منطقه باعث کشته و زخمی شدن دهها1 نفر گردید.
ب- وجود افراد و عناصر همسو با این جریان در بعضی از مراکز و پستهای حساس منطقه بخصوص در بعضی از مسئولیتهای مراکز قضایی که فرصت مناسبی برای پوشش قانونی کارهای خلاف ایجاد کرده بود.
ج- موقعیت حوزوی مهدی هاشمی و سوء استفاده از موقعیت آقای منتظری و بیت ایشان.
اینها بخشی از اهرمهای قدرت این جریان بود که در تعقیب اهداف بلند مدت جریان و قلع و قمع مخالفان آنها تأثیرگذار و تعیینکننده بود.
بدیهی است بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اهداف مهدی هاشمی در منطقه قهدریجان محدود نبود. بلکه ضمن سرمایهگذاری در منطقه، اهداف کلان دیگری را در سطح ملی و بینالمللی تعقیب میکرد که پارهای از فعالیتهای برون مرزی در قالب واحد نهضتهای آزادیبخش صورت میگرفت و در بسیاری از موارد منجر به اخلال در روابط و مناسبات خارجی کشور شده و از عواقب آن کشته شدن صدها نفر2 بر اثر درگیریهای نظامی بوده است پارهای دیگر از فعالیتهای شخصی مهدی هاشمی و بعضی از دوستان وی، در قم متمرکز بود که با هدف خطدهی و کادرسازی از بین طلاب و فضلای حوزه علمیه قم، نفوذ وی در مدارس تحت پوشش آقای منتظری و برنامهریزی برای طلاب و تأسیس پایگاهی مثل کتابخانه سیاسی و.... از فعالیتهای حساب شده و زیربنایی این تفکر بحساب میآمد.
با این وصف بدیهی است که مهدی هاشمی شخصاً حضور ثابت و مستمری در منطقه قهدریجان نداشته بلکه با حضور در مرکز و تردد در نقاط مختلف به هدایت و پیشبرد اهداف کلی و بلند مدت جریان میپرداخته است. در عین حال ایادی وی در منطقه فعال بود و خط خشونت را که گویا همزاد این جریان بود، با تهدید و ارعاب مخالفان تعقیب مینمودند. لذا افراد بسیاری در لیست ترور این باند- در این مقطع- قرار گرفتند که نسبت به برخی از آنها به هر دلیل اقدامی صورت نگرفت و اقدام بر روی برخی دیگر ناموفق ماند. امّا دسته سوم سرانجام قربانی مطامع این باند میشدند.
در بین مقتولین منتسب به این باند (بعد از پیروزی انقلاب) مواردی وجود دارد که علیرغم وجود شواهد و قرائن حاکی از انتساب اتهام به این باند، به هر دلیل پیگیری قضایی صورت نگرفت و در محکمهای مطرح نشد؛ به همین اعتبار در این کتاب نیز به آنها پرداخته نخواهد شد بلکه به ذکر موارد معدودی که در دادگاه ویژه روحانیت مطرح و به حکم اسناد و ادلّه موجود مورد قضاوت واقع شده، بسنده میکنیم. در بین افراد عدیدهای که در لیست سیاه ترور قرار گرفتهاند بعضی از علمای منطقه، بعضی از افراد سرمایهدار و متمول و بعضی از چهرههای سیاسی بچشم میخوردند که خوشبختانه اکثر آنان از این اقدامات مصون ماندند.
توضیحات سند:
1- پرونده مهدی هاشمی، 65 /1، جلد 3
2- همان
منبع:
کتاب
بنبست - جلد سوم / مهدی هاشمی مظهر خشونت صفحه 142