تاریخ سند: 12 آذر 1347
موضوع : مجلس روضه خوانی در مسجد جامع
متن سند:
به : 316
از : 20 ه 3 شماره : 33287 /20 ه3
از ساعت 1230 روز 6 /9 /47 مجلس روضه خوانی شبستان گرمخانه
مسجد جامع با شرکت عده ای در حدود 250 نفر تشکیل گردید.
1 ابتدا شیخ
غلامحسین جعفری رشته سخن را در دست گرفت و گفت آقایان من موظف
هستم که یک مشت مسائل دینی را در این ماه مبارک مطرح کنم بنابراین از
مامورین و سازمانی ها تقاضا می کنم در گزارشات خود عین جملات و مطالب
من را بگنجانند البته باید بدانند که من از آنچه که می گویم ترس ندارم و مثلی
است معروف که می گویند هر کس خربزه بخورد پای لرزش هم می نشیند.
سپس
سید عبدالرسول حجازی واعظ به منبر رفت و ضمن سخنان خود گفت آقایان
کمی به خود آیید و احساس داشته باشید.
شما اگر دقت کنید خواهید دید که
حیوانات همه احساس دارند مثلاً یک گوسفند را که به کشتارگاه می برند وقتی لبه
تیز کارد و گوسفندان سر بریده را می بیند می داند که در آن محیط رحم و امنیت
نیست و آن مرد قصاب برای اینکه بتواند در کار خود حکومت کند و به نوایی
برسد بی رحمانه یک یک گوسفندان را فدای حکومت خود می نماید.
نامبرده
همچنین گفت حنظله2 یکی از جوانان صدر اسلام با دختری ازدواج کرد البته آن
دختر هنوز به سپاه دانش نرفته بود (در این هنگام حاضرین با صدای بلند
خندیدند) حنظله3 شب اول ازدواج از درب خانه بیرون آمد و دید سپاهیان
اسلام دسته دسته به جنگ با کفار
می روند او هم همان روز اول لباس رزم پوشید و به جبهه رفت و کشته شد آقایان
این است معنی اسلام و مسلمانی.
حجازی در خاتمه ضمن دعا گفت پروردگارا
شرّ اسرائیل و یهود را از سر ما کوتاه بفرما.
علمای اسلام و مراجع تقلید را موفق و
سلامت بدار.
این مجلس در ساعت 1400 پایان یافت.
نگهبان
از طرف رئیس بخش 3 ـ تابش 9 /11
توضیحات سند:
1ـ این خبر توسط یکی دیگر از
منابع ساواک نیز گزارش شده که
متن آن بدین شرح است:
به: 316 تاریخ : 12 /9 /47
از: 20ه3شماره: 33322 /20ه 3
موضوع: سید عبدالرسول حجازی
نامبرده بالا در تاریخ 6 /9
در مسجد جامع به منبر رفته و
درباره سپاهی دانش صحبت کرد
و ضمن گفتار خود اظهار داشت
ای جوانان اسلام شما هم مثل
جوانان اسلام که در یاری
پیغمبر فداکاری کردند فداکار
باشید و برای نابودی دشمنان
اسلام خسته ناپذیر بوده و در راه
اسلام از هر جهت کوشش کنید
من در یکی از کتاب های چاپ
مصر دیده ام که حنظله جوان
فداکار اسلام در شب عروسی
عروس را رها کرد و در حفظ
جان حضرت رسول جان خود را
فدا نمود البته عروس به سپاهی
دانش نرفته بود و نمی خواست به
سپاهی دانش برود و اگر سپاه
دانش می رفت حنظله او را
نمی خواست وقتی حنظله در
شب عروسی می خواست به
جنگ برود عروس نجیب و سپاه
دانش نرفته می گوید حال که شما
می روید شاید من حامله باشم و
چند نفر بیاورید تا شاهد باشند
حنظله رفت و چند نفر از زنان
همسایه را آورد و گفت اگر زنم
حامله بود بچه مال من است و شما
شاهد باشید.
مشارالیه در پایان
گفتار خود گفت حضرت آیت اله
جعفری این مسجد باید تعمیر شود
زیرا مثل انبار شده و باید برای
تعمیر آن هم شما و همه مسلمانان
اقدام کنند چون این مسجد خیلی
اهمیت دارد زیرا هم دوستان چشم
به این دوخته اند و هم دشمنان به
این مسجد نظر افکنده اند.
2 و 3 ـ اصل: هنزله
منبع:
کتاب
آیتالله حاج شیخ غلامحسین جعفری همدانی به روایت اسناد ساواک صفحه 279