صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

درباره: بدرقه سه نفر زندانی به شهربانی برازجان

تاریخ سند: 26 شهریور 1348


درباره: بدرقه سه نفر زندانی به شهربانی برازجان


متن سند:

شماره: 30598 /2291 تاریخ: 26 /6 /1348
از: گروهان یکم اجرائیات
به: ریاست اداره زندان شهربانی
درباره: بدرقه سه نفر زندانی به شهربانی برازجان

عطف به شماره 6 /144 /125-16 /6 /48 بدین وسیله استوار یکم حسن واحدی و گروهبان یکم غلامرضا مدیری و گروهبان یکم صحبت‌اله حنیفی و گروهبان یکم محمدحسن شکاری و گروهبان یکم حسینعلی عزیزی و گروهبان یکم قلی شهبازی اعزام و معرفی می‌گردند، قدغن فرمایند ضمن پرداخت هزینه سفر و فوق‌العاده مأمورین در وجه درجه‌دار ردیف دوم، زندانیان را جهت بدرقه در اختیار آنان بگذارند. فرمانده گروهان یکم اجرائیات ستوان یکم نجفی‌زاده
گیرنده:
استوار یکم حسن واحدی لازم است به اتفاق پنج نفر زندانی درجه‌داران فوق خود را به دایره زندان شهربانی معرفی ضمن دریافت هزینه سفر و فوق‌العاده سه نفر زندانیان را از زندان تحویل گرفته مقیداً به ندامتگاه شهربانی برازجان1 بدرقه و تحویل، پس از اخذ رسید مراجعت نمایند. ضمناً بدرقه زندانی به شما تفهیم در صورت عدم مراقبت زندانی مرتکب فرار شود علاوه بر تعقیب قانونی هریک از شما به مدت ششماه انتظار خدمت تنبیه خواهید شد و هیچ‌گونه حق بردن زندانیان به خانه‌اش را ندارید چنانچه وقت ایجاب نماید که شب را در جای بمانید حتماً زندانیان را در ژاندارمری محل باید نگهداری نمائید.
رونوشت پیرو شماره 6 /144 /125-10 /6 /48 جهت آگاهی مدیریت کل امورمالی ایفاد می‌گردد خواهشمند است دستور فرمایند نسبت به پرداخت هزینه سفر و فوق‌العاده مأمورین و زندانیان اقدامی که مقتضی است معمول فرمایند. رئیس اداره کل زندانها سرهنگ اسدی
اصل در پرونده نقل و انتقالات 26 /6 /48 6-144- 125- 26 /6 /48
______________________
1. زندان برازجان، کاروانسرایی برجای مانده از دوره ناصرالدین شاه قاجار بود که در دوره پهلوی دوم با تغییر کاربری به زندان تبدیل شد. براساس منابع تاریخی، «مشیرالملک» یا «حاجی مشیر» از نیکوکاران و خیّرانی بود که هزینه بنیاد این کاروانسرا را متقبل شد. معمار این بنا حاجی محمد رحیم بود و ساختمان آن به تقلید از کاروانسراهای شاه‌عباسی ساخته شد. کاروانسرای برازجان قلعه‌ای مستحکم با دری سترگ بود که به دلیل قرار گرفتن در بیابان بی‌آب و علف، عظمت آن دو چندان می‌نمود. هرچند این بنا به عنوان کاروانسرا ساخته شده بود اما یک مجموعه استحکامات نظامی نیز به شمار می‌آمد و به دلیل امکان به کارگیری آن به عنوان یک دژ، مردم محلی آن را «دژ» می‌نامیدند. همین ویژگی باعث شد تا در 1300 ش این کاروانسرا به صورت یک مرکز نظامی درآمد و بعدها شهربانی برازجان نیز در آن جای گرفت. این کاروانسرا متشکل از حیاطی بزرگ، اتاقهای متعدد و شترخانی بود که سه ضلع کاروانسرا را در بر می‌گرفت.
پیش از آن که کاروانسرا به زندان تبدیل شود، مدتی به عنوان پادگان در اختیار ارتش بود و بخشی از آن نیز به انبار دخانیات اختصاص داشت. در 1334ش با تصمیم مقامات شهربانی، این کاروانسرا به زندان تبدیل شد. به نظر می‌رسد در ابتدا این محل صرفاً به منظور حبس زندانیان سیاسی در نظر گرفته شده بود و پس از تعطیلی اردوی تبعیدیان در جزیره خارک، زندان برازجان به عنوان عمده‌ترین ابزار تهدید و اعمال فشار بر زندانیان سیاسی درآمد. هنگامی که طرح تبدیل جزیره خارک به پایانه نفتی مورد توجه قرار گرفت، زندانیان این جزیره به برازجان منتقل شدند. در زندان برازجان به جز افسران حزب توده و تعدادی از اعضای غیرنظامی این حزب، اعضای فرقه دموکرات کردستان و نهضت آزادی نیز محبوس بودند. مساحت این بنا 150×200 متر بود که در سه طرف آن،‌ هر یک، دارای یک ساختمان تک طبقه و تمام‌سنگ بود و در طرف چهارم که مدخل و بالای اصطبل بود، یک ساختمان دوطبقه وجود داشت.
در طبقات تحتانی، اتاقهایی با ابعاد 4×5 متر و مرتفع‌تر از کف قلعه بنا شده و دارای یک سالن بزرگ به ابعاد 6×10 متر بود و در طبقه دوم نیز یک راهرو به عرض ده متر وجود داشت؛ زندان، چهار برج داخلی برای دیده‌بانی و مراقبت داشت. هنگامی که با طرح تبدیل این بنا به زندان موافقت شد، تغییراتی در وضع داخلی شترخانها و حیاط ایجاد گردید. حیاط بزرگ این کاروانسرا به چند حیاط کوچکتر تقسیم شد. در ساختار جدید، یک زندان انفرادی نیز ایجاد شد و به منظور جداسازی زندانیان سیاسی از سایر زندانیان، دروازۀ بزرگی در میانۀ آن تعبیه گردید. دفتر و اتاقهای شهربانی در یک طرف دالان و دفتر زندان و اتاقهای دیگر در طرف دیگر دالان قرار داشت. یک اتاق ملاقات با میله‌های آهنی و محکم برای زندانیان عادی و یک اتاق کوچکتر نیز به همان صورت برای ملاقات زندانیان سیاسی ساخته شد. یک در کوچک با قفل بزرگ، حیاط شهربانی را از حیاط دیگر که حیاط چهار کلید خوانده می‌شد، جدا می‌کرد. از آن‌رو به این حیاط چهار کلید می‌گفتند که درهای بندها به آن حیاط باز می‌شد و نگهبان حیاط، کلید قفل بندها را در دست داشت. حمام، آرایشگاه، انبار آب، پمپ مربوط به آن و همچنین زیرزمینی کوچک که در آن غل و زنجیر، دستبند و پابند برای شکنجه زندانیان نگه‌داری می‌شد، در حیاط چهار کلید قرار داشت. کف حیاط چهار کلید، خاکی و حیاط شهربانی آجرفرش بود. در کنار اتاق آرایشگاه و مقابل حمام، در دیگری بود که به حیاط کوچک ـ بند چهار ـ باز می‌شد. این حیاط خود مجموعه‌ای از سلولهای کوچک، به همراه یک اتاق بزرگ و حیاط کوچکی بود. در هر یک از دو سوی حیاط، دری قرار داشت که زندانی را به بندهای سه یا پنج هدایت می‌کرد. بند پنج، حیاط کوچکی با چهار اتاق کوچک و بخشی از شترخان قلعه بود که با دیواری از قسمت‌های دیگر شترخان جدا می‌شد. حیاط بند، کوچک و برای زندگی در منطقه گرمسیری چون برازجان بسیار نامناسب بود. صرف ‌نظر از حیاط چهار کلید، سه حیاط بزرگ مجاور یکدیگر قرار داشتند. حیاط میانی در اختیار بهداری و دو حیاط دیگر در طرفین آن قرار داشتند که زندانیهای بندهای یک، دو و سه در آنها ساکن بودند.در این زندان مسجدی نیز ساخته شده بود. تمرد و سرپیچی زندانیان سیاسی در دیگر زندانها، تبعید به زندان برازجان را درپی داشت. برخی از زندانیان سیاسی به نام از زندانهای دیگر به برازجان تبعید شدند. این زندان به دلیل آب و هوای گرم و غیرقابل تحمل منطقه در زمره بدترین زندانهای کشور محسوب می‌شد. با آغاز بهار هوا به تدریج در برازجان گرم و گرمتر می‌شد و در خرداد دمای هوا به بیش از چهل درجه سانتی‌گراد بالای صفر می‌رسید. علاوه بر این، در برخی روزها، هوای شرجی، به همراه گرد و خاک آمده از صحرای عربستان نیز بر مشکلات می‌افزود. زندانیان به منظور جلوگیری از نفوذ خاک به داخل سلولها، تمامی منفذهای ممکن را با پنبه مسدود می‌کردند. اما با وجود این باز مقادیر زیادی گرد و خاک در داخل سلولها می‌نشست. علاوه بر این، گرمای درون سلولها به مراتب بیش از بیرون بود. به همین دلیل چند دستگاه پنکه سقفی نصب شده بود تا اندکی از گرما کاسته شود. با گرم شدن هوا و داغ شدن درهای آهنی سلولها، دیگر خوابیدن درون سلولها غیرقابل تحمل می‌شد و گاه با موافقت رئیس شهربانی برازجان، زندانیان شب را در حیاط می‌خوابیدند. زندانیان با وجود شرایط طاقت‌فرسا، هر یک درصدد بودند تا خود را به نحوی مشغول سازند؛ افسران توده‌ای دیوارهای زندان را گچ‌کاری می‌کردند، برخی دیگر نیز غذاخوری می‌ساختند و برخی دیگر به امور بهداشت سلول‌ها و سامان دادن به لوله‌کشی و دستشویی‌ها همت می‌گماشتند. برخی از افسران توده‌ای که بهره‌ای از سواد داشتند در تعلیم و آموزش دیگر زندانیان می‌کوشیدند. اعضای جوان نهضت آزادی در زندان به مطالعه مجلات و مقالات روشنفکری مجاز که اجازه ورود به زندان داشتند، می‌پرداختند.
در روزهای ملاقات، جمعیت زیادی از شیراز و بوشهر به منظور دیدار با اعضای نهضت آزادی راهی زندان برازجان می‌شدند. ازدحام جمعیت، زندانیان عادی را تحت‌تأثیر قرار می‌داد؛ به همین دلیل بعد از مدتی، ‌با مداخله ساواک، ملاقاتها محدود شد و صرفاً اعضای درجه یک خانواده با ارائه شناسنامه می‌توانستند برای ملاقات حضور یابند. ملاقاتها معمولاً دو مرتبه در سال(اول بهار و پاییز) انجام می‌شد که غالباً به صورت حضوری و از زمان روشن شدن هوا تا ابتدای تاریکی شب به طول می‌انجامید. خانواده زندانیان از نقاط مختلف ایران راهی زندان برازجان می‌شدند و ملاقات یک هفته‌ای به طول می‌انجامید. به همین دلیل محلی برای اقامت خانواده زندانیان نیاز بود و خانواده‌ها خانه‌هایی در شهر برازجان اجاره می‌کردند.علیرغم این سختی‌ها برخی زندان برازجان را از حیث آزادی عمل زندانیان، بهتر از دیگر زندانها می‌دانستند. در برازجان، زندانیان کمی آزادی داشتند؛ پاسبان‌ها و نگهبان‌ها آزار زیادی نمی‌رساندند و در سلول‌ها کمتر دیده می‌شدند و بیشتر روی پشت‌بام یا پشت در بند حضور داشتند. گاهی نیز زندانیان وسایل ورزشی داشتند و پاسبان‌ها ایرادی نمی‌گرفتند. در آن دوره شهر برازجان فاقد آب لوله‌کشی بود، اما زندان آب لوله‌کشی داشت. آبی که در شیرهای زندان جریان داشت، از موتورخانۀ زندان بیرون می‌آمد؛ و بی‌آن که آب گرم‌کنی وجود داشته باشد، آب زندان همیشه گرم بود. منوچهر صفا در این باره ابیاتی به شرح زیر سروده است:
تازه این قلعه نزد مردم شهر
کاخ افسانه‌ای است اندر دهر
آب دارد، چراغ هم دارد
پنکه و دوش داغ هم دارد
نیروی برق شهر برازجان یکصد کیلووات بود؛ این در حالی است که شهربانی و زندان برازجان به تنهایی دو دستگاه مولد برق یکصد کیلوواتی داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 این زندان به تسخیر مردم درآمد و همه زندانیان سیاسی آن آزاد شدند. با گسترش شهر برازجان هم‌ اکنون کاروانسرای مشیرالملک، یا همان زندان برازجان، در مرکز شهر قرار گرفته است. (دائرۀالمعارف زندان سیاسی عصر پهلوی)


منبع:

کتاب حبیب‌الله عسکراولادی به روایت اسناد ساواک صفحه 209

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.