صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

واکنش طلاب مدارس تحت پوشش

واکنش طلاب مدارس تحت پوشش


متن سند:

واکنش طلاب مدارس تحت پوشش
آن دسته از طلابی که به امید تحصیل و به دور از ملاحظات سیاسی و جناحی وارد این مدارس شده بودند. به مرور در مناسبات درونی مدارس با مسائلی مواجه شدند که آنان را به تقابل با مدیران و برخی از طلاب همفکر با جریان مهدی هاشمی سوق داد.
اعتراض به بعضی از سخنرانی‌ها و برنامه‌های درسی، عدم شرکت در کلاس‌های سیاسی و ... از سوی این دسته از طلاب، نمونه‌هایی از این تقابل و تعارض به شمار می‌رود.
ایجاد محدودیت و استفاده از اهرمهای فشار برای ساکت کردن این دسته از طلاب و اخراج بعضی از آن‌ها از مدارس هرگز نتوانست به این منازعه که در واقع رویارویی دو تفکر و دو تلقی متفاوت از حوزه و روحانیت بود، پایان بخشد.
با دستگیری مهدی هاشمی و تعطیلی «کتابخانه سیاسی» و «مؤسسه نهضت جهانی» و شکسته شدن دو ضلع از مثلث جریان مهدی هاشمی در حوزۀ علمیۀ قم، این تنها مدارس بودند که به روال گذشته فعالیت‌های خود را ادامه می‌دادند. با دستگیری چند تن از مدیران و مسئولان و اساتید مدارس تحت پوشش، به عنوان دستیاران مهدی هاشمی، طلاب مزبور نیز فرصت را غنیمت شمرده با امضای طومارها و نامه‌هایی تغییر مدیریت مدارس و اصلاح برنامه‌های آن را خواستار شدند. برخی از این موضعگیریها با انجام مصاحبه‌هایی از سوی این دسته از طلاب مدارس با مطبوعات همراه بود که بیش از پیش پرده از رویارویی پنهان دو تفکر در مدارس مورد اشاره بر می‌داشت.
در یکی از این مصاحبه‌ها که در دفتر روزنامه جمهوری اسلامی قم انجام شده، آمده است:
«گفتگو با چند تن از شاگردان و اساتید مدرسه بعثت:
... این گزارش حاکی است در همین رابطه تنی چند از شاگردان و اساتید مدرسه بعثت صبح دیروز در دفتر روزنامۀ جمهوری اسلامی قم حضور یافته و از خبرنگار ما خواستار انتشار نظرات خود شدند. آقای سید محمد تقی قادری یکی از اساتید مدرسه بعثت به خبرنگار ما گفت: مهدی هاشمی و همفکرانش به دلیل این که طلبه‌های این مدرسه و مدارس دیگر در دامن انقلاب تربیت شده‌اند و واقعاً به امام و قائم مقام رهبری و مسئولین مملکت اعتقاد قلبی و عملی دارند و همیشه در ارتباط مستقیم با حوزه بودند، نتوانستند به آنچه که می‌خواستند، با به سیطره درآوردن افکار طلاب دست پیدا کنند. واقعاً موقعیتی در این زمینه کسب نکردند. اگر حرکاتی هم می‌شد از سوی درصد خیلی کمی بود که از قبل با این‌ها مرتبط بودند. البته مسئولین و مدیریت این مدارس کلاً در اختیار این‌ها بود؛ بخصوص که خود مهدی هاشمی در برخی از مدارس تدریس می‌کرد و یکی از مسئولین که هم‌اکنون فراری است، تحلیل سیاسی می‌نمود و اذهان طلاب را نسبت به مسئولین مشکوک می‌کرد و نمونه‌های زیادی است که این‌ها کوشش می‌کردند به بچه‌ها القا کنند که مسائل سیاسی اهمیتش بیشتر از تهذیب نفس است و لذا می‌بایست همۀ مسئولین و مدیریت این مدارس که سر سوزنی در این جریان دست داشتند، تعویض گردند. چرا که وجود حتی یکی از این‌ها در مدارس، مضر خواهد بود و دیگر این که شخصیت‌های علمی بایستی به این مدارس راه پیدا کنند تا توان علمی و اخلاقی این مدارس بالا رود.
یکی از طلاب این مدرسه به نام آقای علی اکبر ذهابی نیز اعلام داشت:
طلبه‌های مدرسه بعثت عموماً معتقد به امام و انقلاب و اهل جبهه هستند. حتی در یک مورد ۶۰ نفر از طلاب این مدرسه عازم جبهه شدند و الان هم قریب به اتفاق با امضای طوماری انزجار خودشان را نسبت به مهدی هاشمی و وابستگانش ابراز کردند. البته این‌ها در این مدرسه کارهایی داشتند. کلاس‌هایی بود که بچه‌ها را علیه مسئولین توجیه کنند. الحمدلله که این‌ها دستگیر شدند و آن روز که مصاحبه مهدی هاشمی را شنیدم بدون اختیار با سابقه ذهنی که داشتم به سجده افتادم و شکر خدا کردم که مسئله به دست امام و با عنایت امام زمان دارد حل می‌شود. آقای حسن ابراهیم زاده طلبه‌ای دیگر از این مدرسه در گفتگویش با خبرنگار ما تأکید کرد ما از همان آغاز که وارد این مدرسه شدیم شرع خود را مجاز نمی‌دانستیم در کلاس‌های سیاسی شرکت کنیم چون در کلاس‌ها و بعد از کلاس‌ها می‌آمدند به مسئولین می‌تاختند و مواضع جمهوری اسلامی را به زیر سؤال می‌کشیدند که خیلی از طلاب مدرسه همین‌طور بودند. بارها به مسئولین مدرسه می‌گفتیم درس اخلاقی برای ما بگذارید، متأسفانه عمل نمی‌کردند. این‌طور نبود که طلاب مدرسه با این‌ها باشند.»1
واکنش آقای منتظری در مقابل موضعگیری طلاب این مدارس، واکنش همراه با عصبانیت بود. ایشان در نشستی با برخی از طلاب مدرسۀ بعثت با بیان این مطلب که:
«اول به روزنامه‌ها مسئله را می‌کشید و بعد به سراغ من می‌آیید»
نارضایتی خود را از برخورد طلاب با مسئولین ابراز نموده‌اند.
پس از این آقای منتظری برای آرام کردن جو مدارس و طلاب انقلابی آن، آیت‌الله امینی را مأمور رسیدگی به مدارس کردند و ایشان نیز با تغییر مدیریت برخی مدارس و تعطیل کردن کلاس‌های سیاسی، گامهایی در جهت اصلاح ساختار مدارس برداشتند ولی تا سال ۶۸ که سال عزل آقای منتظری از قائم مقامی رهبری است، همچنان این مدارس دستخوش التهابات باقی ماند و پس از عزل ایشان، مدارس به شورای مدیریت حوزه واگذار گردید.
نکته‌ای که در اینجا لازم است یادآوری شود، این است که مدارس تحت پوشش آقای منتظری هر چند همگی آهنگ واحدی داشتند و جهت‌گیری کلی آن‌ها همسو با یکدیگر بود اما از لحاظ فضای سیاسی و تفکر حاکم بر مدارس و مدیریت آن‌ها، همسطح نبودند. بلکه از این جهت نوسان زیادی بین آن‌ها وجود داشت. در این بین مدرسه بعثت از حیث وابستگی به خط مهدی هاشمی گوی سبقت را از دیگر مدارس ربوده بود و به همین دلیل واکنش طلاب انقلابی نیز بیشتر از این مدرسه گزارش گردیده است.
این فصل از کتاب را با اعترافات یکی از اساتید مدرسه بعثت به پایان می‌بریم. این استاد که خود، همداستان با این جریان فکری بود و در مقطعی از عناصر تأثیر گذار در این مدارس به شمار می‌رفت، پس از دستگیری در اعترافات خود فضای مدرسۀ بعثت و پیامدهای فکری، سیاسی، اخلاقی آن را چنین به تصویر می‌کشد:
«۱- من فکر می‌کنم همان برداشت همیشگی‌ام از این برادران که مرتب احساس می‌کردم که این‌ها هویت حوزوی کاملی ندارند درست باشد. بدین معنی که اینان بافت واقعی حوزه و روحانیت را درک نکرده و لذا کمتر قادر هستند خود را در جریان عمومی حوزه قرار دهند در یک کلمه این که: اینان یک «آخوند جامع» نیستند.
2- بعضی از این آقایان قبل از ورود به حوزه آن‌طور که شنیده‌ام در ارگان‌ها وشغل‌های دیگری بوده‌اند و معمولاً این‌گونه افراد بنیاد فکری و مبانی اعتقادی‌شان در همان محیط شکل گرفته نه در حوزه لذا اکثر مواقع مسایل حوزه و سیاسی و غیره را هم از همان دید می‌نگرند و شاید هم به همین دلیل بوده که در بسیاری از مسایل مربوط به حوزه و مدرسه و طلاب با من اختلاف شدید داشتند. مثلاً وقتی مطرح می‌شد که در حوزه بایستی یک تحول صورت بگیرد و نظم و انتظامی حاکم باشد و... در این کلیات کسی اختلافی نداشت ولی آنچه که مهم بود و منشأ اختلاف می‌شد، جزئیات این قضیه بود که مثلاً این تحول و نظم و نظام باید چگونه باشد و به دست چه کسی انجام شود؟ آیا به دست طلاب جوان و تازه رس و از راه رسیده یا به دست حضرت امام و آیت‌الله منتظری و دیگر مسئولین؟و یا از چه بخش‌هایی باید شروع کرد، کدام بخش‌ها در اولویت هستند؟ وقتی صحبت از این مسایل می‌شد دقیقاً فکرمان در مقابل هم قرار داشت.
3- نبودن فردی موجه و متین و عالم در بین اینان نیز خود نکته مهمی است که در نحوه اندیشه‌ها و حرکت‌ها و تصمیم‌گیریها تأثیر بسزایی دارد. پرواضح است که وقتی تعدادی با معلومات محدود و نداشتن مایۀ علمی و قوه اجتهاد به دور هم جمع شدند نخواهند توانست افکار اصیل و احکام اسلامی را از متون معتبر و از منابع دست اول استخراج کنند و در طول حرکت خویش مبنا قرار بدهند و از آنجا که در راستای حرکتشان نیازمند یک مبنای اندیشه هستند، لذا در چنین وضعی وقتی از سرچشمه اصلی محروم باشند به عقل ناقص خود و تجربیات فردی و نیز به نوشته جات و عقاید و گفتارهایی دست دوم و سوم متوسل می‌شوند و این خود زمینه بسیاری از انحرافات می‌شود. البته در این مورد حرف متکی بودن به حضرت امام و آیت‌الله منتظری شاید کفایت نکند؛ اگر چه همین قدرش را هم اینان نداشتند؛ بلکه حضور یک چهره‌هایی متین و عالم و مجتهد خود موضوعیت دارد تا بتواند حرکت در دنبال رهبری و اطاعت از ایشان را تضمین کند.
4- تکیه بیش از حد اینان به آیت‌الله منتظری در حالی که امام خود الحمدلله حی و حاضر هستند، باز مسئله‌ای قابل تأمل است. من وقتی قبلاً این مسئله را مشاهده می‌کردم ضمن این که در پس آن نوعی تعصب اصفهانی‌گری و جهالت و عدم تعادل را حس می‌کردم ولی در عین حال فال نیک می‌زدم [و] می‌گفتم: ان شاء الله که از عشق و علاقه وافرشان ناشی می‌شود. اما اکنون مسئله برایم روشنتر است و برایم مشخص شده که این تکیه بیش از حد و مبالغه آمیز، بی‌دلیل نبوده؛ یک روز با چند تا از طلاب که در این‌گونه مسائل، افراطی خاص داشتند و حساسیت نشان می‌دادند، صحبت می‌کردم و برای آن‌ها می‌گفتم که امام امت یک خصوصیتی دارند در این زمینه که اجازه می‌دهند هر چیزی سیر طبیعی‌اش را [طی] بکند و خودش براساس صلاحیت خود رشد کند و یا فاش و سرکوب شود. نه با جوسازی و فشار و تبلیغات زید و بکر؛ کما این که ایشان در مورد منافقین و بنی‌صدر می‌بینیم از همان ابتدا با تأمل و سعه صدر برخورد نمودند تا مردم خود به وضعیت آنان عملاً و از نزدیک آگاه و مطلع شوند و همین‌طور در مورد خیلی از شخصیت‌ها و ارزش‌های انقلاب؛ مثلاً در مورد خود آیت‌الله منتظری به نظر من امام چنین روشی دارند و به ایشان میدان داده‌اند تا خود براساس صلاحیت‌ها و ارزش‌هایی که دارا می‌باشد رشد کند و در دل مردم جای گیرد والا اگر بخواهیم با تبلیغ و فشار کسی را بزرگ کنیم، در این صورت به نام دوستی با وی دشمنی ورزیده‌ایم و پایۀ افول و سقوط و سستی آن شخصیت و یا آن ارزش را در اذهان بنا نهاده‌ایم. علاوه بر این که وقتی عده‌ای چنین برخورد کنند طبعاً دیگران که این‌گونه برخورد نمی‌کنند، مخالف یا حداقل بی‌تفاوت تلقی می‌شوند و این خود ضرر مهمتری است که متوجه انقلاب اسلامی می‌شود.
5- در رابطه با امام و مسئولین مسلماً به مانند بقیه مردم نمی‌اندیشند چرا که وقتی من خودم صحبتی از امام می‌شنیدم و یا پیامی از ایشان را در رادیو و تلویزیون گوش می‌کردم به دنبال آن، معمولاً هم، نکات ابهام برطرف می‌شد و هم، یک احساس آرامش دست می‌داد و نیز به دنبال آن از عظمت امام و قدرت رهبری و ایده‌های ستودنی ایشان صحبت می‌شد. مثلاً من وقتی پیام حج امسال امام را شنیدم تا مدت‌ها جملاتی از آن را در ذهن داشتم و از تکرار و یادآوری آن‌ها لذت می‌بردم و چقدر شیفته و عاشق جملات عارفانه و بسیار والای امام امت بودم و این تنها در من نبود بلکه همه مردم و تمامی کسانی که وجودشان به عشق امام شعله ور است، چنین بودند و حتی یادم است یک روز تابستان بعد از این پیام امام، من قسمت‌هایی از آن را بالای منبر برای مردم (در محرم) می‌خواندم و یادآور می‌شدم که چرا بی‌سواد و به دور از علم هستید و از این‌گونه جملات احساس لذت و درک عمیق پیدا نمی‌کنید اما آیا اینان نیز چنین بودند؟
متأسفانه بایستی بگویم نه، دلیلم هم آن است که من بارها مشاهده کرده بودم که بعضی از طلاب که تحت تأثیر زیاد اینان بودند بعد از صحبت و پیام امام به جای احساس لذت و یاد عظمت امام لب به تفسیر و نقد و انتقاد می‌گشودند و کمتر به الهی بودن این سخنان و عظمت و عمق این گفتار می‌اندیشیدند. در چنین مواقعی بدگمان می‌شدم و احساس می‌کردم که آن رابطه عاشقانه و اعتقاد شیرین و تعبد خالص وجود ندارد و از این جهت بنده در مواردی سعی کرده بودم در ضمن درس‌ها به مناسبت‌های مختلف روحیۀ تعبد و عظمت گفتار امام و ملوک بودن آن را در اذهان زنده کنم ولی در این اواخر که احساس می‌کردم جو حاکم در مدرسه و ذهنیت این‌گونه طلاب متعادل نمی‌شود و صحبت‌های من هم کمترین تأثیر در خیلی از آن‌ها ندارد، از مدرسه مأیوس می‌شدم. بخصوص هنگامی که اختلافات ما در مورد برنامه و مسایل مدرسه بیشتر می‌شد.
6- یکی از نقاط ضعف که همواره از برخوردها و گفتار آنان در دفتر و یا در بین طلاب برای من آشکار می‌شد، این بود که آن‌ها بیشتر به نقاط ضعف مسئولین و مشکلات و کمبودهای جامعه توجه می‌کردند. آن هم نه به طور عادی بلکه به طور مبالغه آمیز. و خیلی کم اتفاق می‌افتاد که از نکات مثبت و اقدامات خوب و مفید مسئولین صحبت شود. در این راستا چه اخبار عجیب و غریبی که از قول مسئولین، نمایندگان مجلس و غیره نقل نمی‌شد و من خودم به لحاظ این که خیلی زود باور و خوش باور بودم و به خیلی از نامه‌ها و اقدامات مسئولین امیدوار بودم، لذا اصلاً دل خوشی از این‌گونه برخوردها نمی‌توانستم داشته باشم. بخصوص آن که این روحیه را در امام امت به وضوح دیده بودم که ایشان معمولاً در خیلی از قضایا و مسایل مملکتی توجه اصلی و از نظر عمده خویش را روی نکات مثبت می‌برد و نقاط ضعف و کمبودها را تحت الشعاع قرار می‌دهند و چنین چیزی را یک روز که به ملاقات خصوصی امام در قم به همراه جمعی (در اوایل انقلاب) مشرف شده بودم به وضوح دیدم که یک مهندس از خارج آمده بود. گویا مربوط به یکی از سفارتخانه‌های ایران در خارج بود و ایشان بعد از کلی صحبت و طرح مشکلات عدیده و نواقص و کمبودها و خطرات ناشی از آن که همه را با هیجان خاصی تعریف می‌کرد، ساکت نشست و منتظر جواب حضرت امام ماند و امام امت بعد از کمی تأمل و مکث فرمودند: ان شاء الله درست می‌شود شما برای اسلام کار می‌کنید و ان شاء الله زحمت تان لله باشد. بله این روح یک مؤمن است که باید همواره متعادل باشد و چنین چیزی در بین این آقایان کمتر مشاهده می‌شد.
۷- یکی دیگر، نقاط ضعف کمبود تعبد و تقید به احکام شرعی و روح معنوی بود. معمولاً من در زندگی خودم با طلاب بسیاری برخورد داشته‌ام؛ چه در مدرسه حقانی چه در صحنه‌های اجتماعی و چه در پای درس‌ها و تدریس‌های خودم. به هر حال در تمام این موارد یک مجموعه روحیاتی و اخلاقیاتی را مشاهده می‌کردم که معمولاً چنین چیزی در مدرسه و یا حداقل در مسئولین مدرسه مشاهده نمی‌کردم. مثلاً مسئله نمازهای مستحبی، نماز شب، دعای کمیل و مستحبات و مکروهات این‌ها در زندگی طلبگی جایگاه خاص دارند لکن متأسفانه در این مدرسه و بین این آقایان چنین چیزهایی کمتر مشاهده کرده بودم و این حکایت از ضعف شدید معنوی می‌کند و شاید همین مسئله موجب کم تقوایی و یا کاملاً بی‌تقوایی آنان می‌شده به طوری که خیلی ساده و راحت راجع به امام و مسئولین قضاوت می‌کردند و مسئله کانالیزه شدن امام یا مثلاً مسن شدن و بیماری حضرت امام و عدم تسلط‌شان بر امور کشور و یا قضاوت‌های خیلی بی سر و ته دیگر راجع به مسئولین کشور به هر حال شاید علاوه بر آنچه که من شمردم نقاط ضعف بسیاری وجود داشته باشد که از نظر من به دور مانده و این‌ها تنها مواردی بودند که بنده از مدت‌ها پیش آن‌ها را لمس کرده بودم.»2

توضیحات سند:

1- پیوست شمارۀ 8
2- پرونده یکی از اساتید مدارس تحت پوشش (با هویت مشخص)، ص ۳7 - 39





























نگاهی به اسناد کتاب


منبع:

کتاب بن‌بست -جلد چهارم / مهدی هاشمی رویکرد سیاسی به حوزه علمیه قم صفحه 180
صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.