بازجوئی از: شیخ ابوتراب عاشوری
متن سند:
تاریخ: ۷/۴/۴۵
بازجوئی از: شیخ ابوتراب عاشوری
هویت کامل خود را طبق تبصره ماده ۱۲۵ دادرسی ارتش بیان کنید (تبصره مزبورتفهیم گردید)؟
ج - نام ابوتراب فرزند عباس شهرت عاشوری دارنده شناسنامه به شماره ۳ صادره از حیدری دشتی و متولد ۱۳۱۴ حیدری شغل واعظ ساکن بوشهر سنگی - متأهل هستم - دارای چهار اولاد میباشم - مذهبم شیعه اثنی عشری میباشد سواد علوم دینی دارم.
س - تعهد میکنید که آنچه از شما سؤال شود حقیقت بگوئید و باید بدانید چنانچه دروغ بگوئید طبق مقررات این سازمان شما مجازات خواهید شد؟
ج- بله
س - برای راستگوئی خودتان قسم یاد میکنید؟
ج- بخدا قسم یاد میکنم که آنچه سؤال شود راست بگویم.
س- شما از چه سالی است که بوعظ و موعظه پرداختهاید؟
ج - از سال ۱۳۳۰ تاکنون به موعظه مشغول میباشم.
س - محل تحصیل شما در کجا بوده است؟
ج- در نجف اشرف بوده است.
س - چند سال در نجف بودهاید و در کدام مدرسه تحصیل مینمودید؟
ج- از سال ۳۱ تا ۳۷ در نجف و در مدرسه قوام تحصیل مینمودهام.
س- مدرسین شما چه کسانی بودهاند؟
ج- حاج شیخ محمد جواد حاجیانی اهل دشتی و شیخ حسین راستی اهل کاشان و شیخ محمد علی سرابی (فوت نموده) مدرسین ما بودهاند.
س - شما پیرو چه مکتبی هستید؟
ج - پیرو مکتب تشیع هستم.
س - مقلد شما چه کسی است؟
ج- حضرت آیتالله حکیم میباشد.
س - دوستان شما در نجف و قطر و کویت و بحرین و سایر شیخنشینها چه کسانی هستند؟
ج- مدرسین فوق و با آقای آیتالله حکیم مکاتبه دارم و در بحرین سید ابراهیم موسوی ۱ بانی مجلس من میباشد.
س - شما تابحال چند بار به سازمان اطلاعات و امنیت احضار شدهاید علت آنها را به طور مشروح بیان نمائید.
ج- به غیر از این دفعه سه ۳ بار به این سازمان آمدهام که یک دفعه آن در زمان آقای رفعتی بوده که علت آن هم فقط سؤالاتی در مورد وضع منبر رفتن من و موضوعات مورد بحث من کردند و در آخرهم تعهدی گرفتند ۲ و آزاد شدم و یک دفعه هم در دو سه سال قبل در محل قبلی این سازمان نزد آقای منصوری احضار شدم و چون در منبرم حضور داشتند خواستند بنده را تحبیب نمایند و مقداری هم پول دادند ۳ یک بار هم در ماه مبارک رمضان احضار شدم که علت آن بدین شرح است در مورد بنده گزارشی داده بودند که اعلامیههائی میآید و بنده به وسیله سید احمد سجادی منتشر میکنم که تحقیقاتی در این مورد شد و سپس آزاد شدم.
س - شما در چه منازل و مکانهائی روضه خوانی میکنید و یا به مسائل دینی و قرائت قرآن میپردازید؟
ج- بنده به طور هفتگی در مسجد احمد آباد سنگی و همین طور در ماههای رمضان و محرم و صفر در این مسجد روضه خوانی و موعظه مینمایم که بانی آن سیداحمد هاشمی و خودم میباشم. و همین طور در مسجد برازجانیها ۴ در سنگی و بعد مسجد محمد کربلائی خورشید در ظلم آباد و مسجد حیدر دشتی ۵ درظلم آباد و گاهی مجالس روضه افراد که جهت وفاتیهها و غیره تشکیل میدهند.
س - شما از چه طریقی امرار معاش میکنید؟
ج- از طریق منبر رفتن.
س - دوستان روحانی شما در شهرستانها مثلاً قم و غیره چه کسانی هستند؟
ج- بنده دوستی در هیچ جای ایران ندارم فقط پسر عموی پدرم به نام علی بحرینی دشتی در تهران دارم که شغلش سردفتر اسناد رسمی و ازدواج و طلاق در میدان فوزیه میباشد و ایشان هم مدتی است با بنده مکاتبهای ندارد.
س- شما هیچ گونه رابطهای هم با روحانیون شهرستانها ندارید؟
ج- خیر ندارم.
س- شما تا به حال به کدام یک از شیخنشینها و خارج از کشور مسافرت کردهاید؟
ج- فقط به بحرین رفتهام.
س - چندبار به بحرین رفتهاید؟
ج- دوبار رفتهام.
س- تاریخ مسافرتهای خودتان را بحرین بیان کنید؟
ج- یک بار ماه محرم سال گذشته و یک بار هم در تاریخ ۳۰/۱/۴۵ در ماه محرم و صفر.
س - علت مسافرت شما در سال گذشته و امسال به بحرین چه بوده است؟
ج- علت مسافرت اینجانب به بحرین در سال گذشته جهت دیدن سید ابراهیم موسوی و دعوت منبر در ماه محرم و صفر رفته بودم و امسال هم جهت پیدا کردن پسر عمویم به نام احمد عاشوری رفتم و چون ایشان را پیدا نکردم و به منبر دعوت شدم در آنجا منبر رفتم.
س - چطور شده هر دو ملاقاتهای شما درست در اوایل محرم بوده است آیا این دلیل است که شما آوردهاید و میگوئید برای ملاقات رفته بودم؟ به عقیده بنده این دلیل شما صحیح نیست بلکه حقه بازی جهت مسافرت به بحرین و برای منبر رفتن بوده است؟
ج- همانطوری که عرض شد هر دو دفعه برای ملاقات بوده است.
س - سیدابراهیم موسوی با شما چه نسبتی و رابطهای دارد؟
ج- ایشان با بنده نسبت ندارد ولی با ایشان آشنائی قبلی داشتم زیرا چندین بار ایشان را در نجف ملاقات کرده بودم.
س - ایشان برای چه به نجف آمده بودند؟
ج- جهت زیارت آمده بودند.
س- شما با چه مدرکی به بحرین مسافرت کردهاید در دو بار مسافرتتان؟
ج- هر دو دفعه با علم و خبر بوده است.
س - علم و خبر ۶ را به عنوان گرفتهاید؟
ج- به عنوان ملاقاتهای فوق گرفتهام.
س- درسال گذشته با کدام لنج ۷ سفر کردهاید؟
ج- از گمرک دلوار به بحرین مسافرت کردم که نام صاحب لنج ناخدا حسین بود.
س - پس شما علم و خبر را از گمرک دلوار گرفتهاید این طور نیست؟
ج- بله از گمرک دلوار گرفتهام.
س - امسال از کجا علم و خبر گرفتهاید؟
ج- امسال هم از دلوار گرفتهام.
س – با چه لنجی مسافرت کردهاید؟
ج- با لنج صدرالله رستمی رفتهام.
س - مدت توقف شما در دو بار مسافرتتان به بحرین چقدر بوده است؟
ج- در هر دو بار مسافرتم ماه محرم و صفر را آنجا بودهام.
س - در بحرین در منزل چه کسی اقامت داشتید؟
ج- منزل سید ابراهیم موسوی بودهام
س - در بحرین با چه کسانی دوست هستید؟
ج- با کسی دوست نیستم.
س - شما چرا در منابر خودتان در بحرین از ایران بدگوئی کردهاید و مطالب ناشایستی را عنوان کردهاید؟
ج- بنده چنین صحبتهائی نکردهام.
س - سال گذشته در چه مساجد و منابر و منازلی در بحرین موعظه کردهاید؟
ج- در حسینیه سید جعفر و مسجد جهرمیها موعظه میکردم.
س - شما از دلوار بچه نحوی رفتید آیا پول دادید یا اینکه شناسی آشنایی داشتهاید که تسهیلاتی برای مسافرت شما فراهم کرده است؟
ج- صدرالله رستمی ضامن بنده شد و خودش از گمرک برای من علم و خبر تهیه کرد.
س - شما علم و خبرها را دارید؟
ج- صدرالله رستمی تحویل گمرک داده است.
س - شما چرا از خود بوشهر علم و خبر تهیه نکردید و از دلوار رفتید؟
ج- بنده به دلوار رفتم چون کار داری [داشتم] در آنجا و در آنجا چون وسیله حاضر بود به بحرین مسافرت کردم.
س - این دلیل برای رفتن شما به بحرین از طریق دلوار کافی نیست بلکه دروغ محض است شما مسلماً تصمیم قبلی داشتهاید که به دلوار رفتید و به بحرین مسافرت کردهاید اینطور نیست؟
ج- بنده تصمیم قبلی برای رفتن به بحرین داشتم و چون رفتم به دلوار و دیدم وسیله آماده است از آنجا به وسیله نامه از خانوادهام خداحافظی کردم و رفتم.
س - شما به دلوار رفتید برای چه مگر کسی دارید در آنجا که با شما نسبت داشته باشد؟
ج- خواهر من عیال پسر عمویم میباشد و من برای دیدن آنها به آنجا رفته بودم.
س - آیا شما احتیاج به وسایلی نداشتید که همراه خودتان ببرید و همین طور خودتان و لباسهایتان رفتید دلوار و از آنجا هم چون وسیله بود به بحرین رفتید معمولاً یک نفر که قصد مسافرت دارد همراه خودش وسیله از جمله حوله و صابون و غیره همراه خودش بر میدارد ولی شما همین طوری رفتید این هم قانع کننده نیست زیرا مسلماً قبلاً پیش بینیهای لازم را کرده بودید که رفتید دلوار و از آنجا مسافرت کردید اینطور نیست؟
ج- وسایل لازم مقداری لباس و یک کیف همراه من بود که رفتم دلوار.
س - پس شما قصد داشتید که از طریق دلوار به بحرین مسافرت کنید؟
ج- من این قصد را نداشتم که از دلوار به بحرین بروم ولی قصد داشتم که اگر وسیلهای پیدا شد از آنجا به بحرین بروم و همین طور هم شد.
س - شما چرا از بوشهر علم و خبر تهیه نکردید مگر نقطه ضعفی در خودتان مشاهده میکردید که ترسیدید از رفتن شما جلوگیری شود؟
ج- من نقطه ضعفی در خودم ندیدم ولی چون آنجا وسیله حاضر بود رفتم.
س - شما ماه محرم امسال هم در بحرین در حسینیه جهرمیها هم موعظه کردهاید؟
ج- چند شب در آنجا موعظه کردهام.
س - شما در بعد از ظهر اربعین ساعت ۵/۶ یعنی تاریخ ۲۰/۳/۳۵ در حسینیه جهرمیها چه موضوعی را مورد بحث خودتان قرار دادید؟
ج- من اصولاً روزها در آنجا منبر نداشتم و در تمام مدت اقامتم در بحرین تمام بعد از ظهرها را در مسجد حاج ابراهیم قصاب واقع در محله ظلم آباد بحرین منبر میرفتم.
س - پس شما در این مدت هیچ بعدازظهری در حسینیه جهرمیها منبر نرفتهاید؟
ج- خیر هیچ روزی نبوده است.
س - ولی به ما اطلاع دادهاند که شما در بعدازظهر اربعین ساعت ۶/۵ در حسینیه جهرمیها به منبر رفتهاید و موضوعاتی را مورد بحث خودتان قراردادهاید؟
ج- والله من در بعدازظهر اربعین در حسینیه جهرمیها به منبر نرفتهام.
س – میدانید والله یک قسم جلیله (جلاله) است و بدون جهت قسم خوردن آن کفاره دارد پس شما به حقیقت قسم یاد میکنید؟
ج- بله به حقیقت قسم یاد کردم و میکنم.
س - شما در بعد از ظهر اربعین در حسینیه حاج ابراهیم قصاب چه موضوعی را مورد بحث خودتان قرار دادید؟
ج- فقط زیارت اربعین و جابر بن عبدالله و رسیدن اهلبیت و أسرا را مورد بحث قرار دادم.
س - شما در مورد وضع ایران چه انتقاداتی در منابر خود گرفتهاید؟
ج- بخدا و رسول من در مورد وضع ایران در منابر خود بحثی نکردهام.
س- گویا شما در یکی از منابر خودتان گفتهاید که آمریکا پس مانده آرد و برنج خودش را به ما میدهد و مملکت ایران مانند زنی است که شوهر میکند و طلاق میگیرد و در دست اجنبی میباشد و ما دم از استقلال میزنیم؟
ج- به والله اگر من تا به حال یک کلمه از این حرفها را گفته باشم.
س- ضمناً در همان مجلس گویا نسبت به مقامات ایرانی نفرین کردهاید؟
ج- بخدا قسم اگر من چنین حرفی را زده باشم.
س - شما اصولاً کارت پیلهوری ندارید؟
ج- خیر ندارم.
س- دیشب در منزل شما چه کسانی بودهاند اسامی آنها را نام ببرید؟
ج- دیشب آقامحمد آقا سیدعلی نقی شهرت شریعتزاده از اهل میانخره ۸ دشتی و برادرش سید عبدالباقی و سید محمد بوالخیری داماد سید عبدالباقی و علی نامی که همراه آنها بود و شیخ عباس عاشوری ۹ اهل کنگان و نجف فروزانی شغل گاراژ امید و رجبعلی فروزانی برادرش و حسین فروزانی برادرش و سیداسماعیل رکنی اهل بوشهر در منزل من بودند.
س - خوب بفرمائید این عده برای چه به منزل شما آمده بودند؟
ج- آقا محمد آقا سیدعلی نقی و برادرش و سید محمد بوالخیری و علی به شام دعوت بودند و شیخ عباس عاشوری هم آمده بود دیدن من و بقیه هم برای شب نشینی به منزل ما آمده بودند.
س - شیخ عباس عاشوری شب را در کجا شام خورد و خوابید؟
ج- شیخ عباس عاشوری فقط یک ساعتی نشست و رفت و فکر میکنم در مسافرخانه بوده است.
س - موقعی که عاشوری به منزل شما آمد چه کسانی در منزل شما بودند؟
ج - آن چند نفر سادات بودند که ایشان آمدند و فروزانی اینها هم بعد آمدند. شخص کیست؟
ج- بله حاج محمود دشتی که همسایه منزل ماست در آنجا بودند البته ایشان قبله خیابان ۱۰ هستند و ما شرق خیابان.
س - پس چرا اسمش را در بالا نگفتید اگر کسی دیگر هم هست نام ببرید؟
ج - اسمش را یادم رفته بودید بود و کسی دیگر نبوده است.
س - این شخص برای چه آمده بود؟
ج- برای دیدنم آمده بود؟
س - مگرشب دیگری نمیتوانست بیاید فقط همین دیشب که همه جمع بودند او هم هوس دیدن را شما کرد؟
ج- منزل ما شیخها همه میآیند ایشان هم بدیدن من آمده بودند.
س – این هم دلیل قانع کنندهای نبود مسلماً به قصدی آمده بوده است قصد او چه بوده است؟
ج- قصد ایشان فقط دیدن من بوده است.
س - شیخ عباس عاشوری باشما چه نسبتی دارد؟
ج - پدرشان با پدر من نسبتی دارند که فکر میکنم من پسر پسردائی ایشان هستم.
س - ایشان دیشب چه ساعتی وارد منزل شما شده است و چه ساعتی رفته است؟
ج - ایشان در حدود ساعت ۹ به منزل ما آمدند و در حدود ساعت ۱۰ هم رفتند.
س - فروزانی و بقیه چه ساعتی آمدند؟
ج- در حدود ساعت ۱۰ بود که آمدند.
س - در آن موقع عاشوری رفته بود که اینها آمدند؟
ج- بله ایشان رفته بودند که اینها آمدند.
س- عاشوری را پس از اینکه شب از شما جدا شد دیگر ندیدهاید؟
ج- خیر ایشان را دیگر ندیدهام.
س - ایشان برای چه به بوشهر آمده بودند؟
ج - نفهمیدم.
س - سادات فوق شب را در منزل شما خوابیدند یا اینکه رفتند؟
ج- آقامحمد و عبدالباقی به منزل نجف فروزانی رفتند و دو نفر دیگر منزل من ماندند.
س - خود فروزانی و بقیه چه ساعتی از منزل شما خارج شدند؟
ج- در حدود ساعت ۱۱ بود که خارج شدند.
س - آنها چقدر در منزل شما نشستند که رفتند؟
ج- در حدود یک ساعت نشستند و رفتند.
س - دیشب شما چه بحثی کردید؟
ج- مسئلههائی صحبت شد و به غیر از مسئله چیز دیگری گفته نشد.
س - هیچ موضوع دیگری به غیر از مسئله عنوان نشد؟
ج- خیر در مجلس ما بجز مسئله چیز دیگری عنوان نمیشود.
س - پس دیشب فقط دو نفر آن هم برادر آقا محمد بوالخیری و علی نام در منزل شما بودند البته برای خوابیدن؟
ج- بله فقط همین دو نفر بودهاند.
س- عاشوری شام را در بیرون خورده بود که آمد منزل شما و یا بعد رفت خورد؟
ج- ما تعارفشان کردیم که شام بخورید ایشان گفتند که شام خوردهام.
س - اظهارات خودتان را چگونه گواهی میکنید؟
ج- امضاء میکنم. ابوتراب عاشوری
مطالب مندرج در ۷ صفحه پس از مطالعه امضاء گردید.
ابوتراب عاشوری
توضیحات سند:
۱ - سید ابراهیم موسوی اهل بحرین و بانی مجلس شیخ در بحرین، هر چند که دارای سواد و معلومات عالیه نبوده است ولی از نظر اجتماعی و سیاسی فرد فعالی بوده است. به طوری که ایشان فرزندی به نام سید حسین داشت که در بحرین زندانی سیاسی بود و در زندان زیر شکنجه شدید مریض شد که او را آزاد و سپس روانه بیمارستان کردند و در آنجا فوت نمود.
۲- یکی از نکات مرسوم در زندانها، اخذ تعهد از مبارزان، مبنی بر اینکه هرگز به کارهای خلاف ادامه نخواهند داد، بود. حتی ممکن بود در این تعهد، فرد مراتب وفاداری خود را نسبت به شاه ابراز نماید و از آنجا که این تعهد به جبر و زور گرفته میشد هیچ گونه ارزش قانونی و شرعی نداشت. شهید شیخ ابوتراب عاشوری نیز هیچگاه به چنین تعهدی عمل نکرده است و اسناد بعدی این ادعا را ثابت میکند. لازم به ذکر است که این اقدام روحانیون مبارز نوعی تقیه تلقی میگردیده است، تا بتوانند پس از کسب آزادی، برای ادامه نهضت همچنان فعال باشند.
۳- در واقع شهید عاشوری با بیان اینکه احضار شدم تأکید میکند که رئیس ساواک بدلیل اطلاع از سخنان و عقایدم خواستند با نوعی محبت کردن! مرا بخرند و به خود نزدیک نمایند. که آنچه مسلم است هیچ گاه این گونه برخوردهای ساواک مؤثر واقع نشده و شهید عاشوری به راه مبارزاتی خود ادامه دادند.
4- این مسجد که اکنون توحید نام دارد، از مساجد قدیمی بوشهر است که در محله سنگی و در کنار خیابان امام خمینی (ره) واقع است و ابتدا به نام مسجد برازجانی با برازجانیها شهرت داشت است، زیرا حاج محمد حسن، تاجر برازجانی در بنای اولیه آن پیشقدم شده بود.
5- نام فعلی آن مسجد ولی عصر (عج) میباشد و همان مسجدی است که در سند دیگری نام آن مسجد حاج محمد محب آمده است.
6- مجمع الجزایر بحرین با وسعت ۶۹۵ کیلومتر مربع و با جمعیت ۲۵ ۵۷۵۹ نفر سرشماری ۱۹۹۵ م در حاشیه جنوبی خلیج فارس قرار دارد و حدود ۷۰ درصد جمعیت مسلمان آن شیعه مذهب میباشند. مهمترین مراکز دینی و حوزههای علمیه غیر دولتی این کشور متعلق به شیعیان بوده و به تدریس و ترویج فقه جعفری میپردازند. اوج فعالیت مساجد و حسینیهها در ایام سوگواری عاشورا است که مردم به عزاداری میپردازند.
7- در زمان قدیم ترکیب علم و خبر به جای واژه گذرنامه به کار میرفته است.
8- لنج با با گویش محلی لنج کشتی چوبی موتوردار به ظرفیتهای متفاوت بین ۱۰ تا ۱۰۰ تن است که در بندر بوشهر و دیگر سواحل خلیج فارس توسط افراد باتجربه بومی ساخته میشود.
9- میانخره روستائی در شهرستان دشتی و در نزدیکی خورموج است که روزگاری دارالعلم کوچکی بود و شیخ عبدالنبی دشتی مدتی در آن جا حوزه درس داشت. مدفن حاج سید علی نقی دشتی که از علمای بزرگ این دیار بوده نیز در آنجاست.
10- حجتالاسلام حاج شیخ عباس عاشوری فرزند حاج شیخ علی در سال ۱۳۱۹ در بندر کنگان متولد شد.
تحصیلات دوره ابتدایی را در مدارس کنگان و درس مقدمات را در حوزه علمیه آبادان گذرانده و بعد از آن در شهر مقدس قم ادامه تحصیل داد. وی از اساتیدی مانند مرحوم حاج شیخ غلامحسین شرعی و فرزندش شیخ محمد علی، شیخ اسدالله عندلیب، آیتالله مؤمن، آیتالله ستوده، شیخ محمد علی گرامی قمی و آیتالله فاضل لنکرانی بهرهمند شده است. وی با شهید عاشوری هم درس بوده و در بخشی از درس سیوطی که غایب بوده، آن را نزد شهید عاشوری فرا گرفت در سال ۴۳ در سفری که به بحرین داشته در اعتراض به دستگیری حضرت امام خمینی (ره) سخنرانی مینماید که بخاطر آن پس از بازگشت به بوشهر توسط نیروهای امنیتی با او برخورد شد. حاج شیخ عباس در مدتی که شهید آیتالله مدنی در کنگان تبعید بود از وی استقبال نموده و موقع انتقال شهید مدنی از کنگان به مهاباد، تا شهر خرم آباد وی را بدرقه کرد. تأسیس مدرسه علمیه در کنگان و ایراد سخنرانی علیه رژیم طاغوت در مناطق مختلف استان و امضای تلگراف به سفارت عراق جهت رفع محدودیت از امام (ره) از فعالیتهای قبل از انقلاب وی میباشد. ایشان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در نهادهای انقلابی مانند کمیته انقلاب اسلامی، بنیاد شهید، کمیته امداد امام (ره) و دادگستری مسئولیت داشته و مدتی نیز امام جمعه موقت خورموج بوده است و علاوه بر حضور خود در جبهه، فرزندانش نیز در دفاع مقدس شرکت داشتهاند و یکی از آنها شهید شده است. شیخ عباس عاشوری هم اکنون ساکن بوشهر است و به تبلیغ احکام دین و امامت جماعت مسجد مشغول است.
۱1- در استان بوشهر جهت قبله (کعبه) تقریباً در جنوب غربی نزدیک به غرب قرار دارد و مردم در گویش محلی به جهت غربی قبله میگویند و منظور شهید عاشوری از قبله خیابان، همان غرب خیابان بوده است.
منبع:
کتاب
شهید حجتالاسلام شیخ ابوتراب عاشوری صفحه 28