صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

برگه بازجویی و صورت‌جلسه شیخ احمد شهرت جنتی لادانی

برگه بازجویی و صورت‌جلسه شیخ احمد شهرت جنتی لادانی


متن سند:

برگه بازجویی و صورت‌جلسه شیخ احمد شهرت جنتی لادانی

س: با اطلاع از هویت کامل شما لازم است نحوه آشنایی خود را با عزت شاهی (خوانساری) و این‌که بحث‌هایی که در مورد گروه مجاهدین خلق با شما کرده است مشروحاً با شرح جزییات آن به طور کامل و مشروح بیان کنید.
ج: اولین برخورد من با شخص نامبرده به این صورت بود که شبی در منزل نشسته بودم در زدند آمدم دیدم جوانی است کلاه پوستی به سر دارد سلام کرد و گفت چند دقیقه‌ای با شما کار داشتم گفتم بفرمایید. آمد توی منزل گفت من اسمم حسین آقا دست‌فروش هستم در تهران چون محیط تهران بسیار فاسد است به فکر افتاده‌ام بیایم قم طلبه شوم، خواستم اگر شما بپذیرید در مدرسه حقانی حجره‌ای برای من تهیه کنید و مشغول تحصیل شوم. من سوالی که از وضع معلوماتش کردم دیدم سواد بسیار ناقص و ناجوری دارد گفتم مدرسه مقرراتی دارد که با وضع مدرسه جور در نمی‌آید. ساعت‌ها در این بحث و گفتگو گذراند بالاخره من رد کردم و شب دیر شد همانجا ماند و صبح رفت تمام. گفت‌وگوی آن شب در این‌باره بود و بس اما این‌که از کجا مرا پیدا کرده بود من نپرسیدم. اما آن‌چه حدس می‌زنم این است که این آقا رفته در مدرسه حقانی پرسیده سرپرست اینجا کیست مرا معرفی کرده‌اند. آدرس منزل را از طلاب آنجا گرفته و آمده و این حدسی بیش نیست. چون از خودش جویا نشدم. مطلب گذشت باز پس از مدتی باز شبی با یک جوانی آمد بلندقد تقریباً و سیاه‌چهره گفت این آقا می‌خواهد در قم در مدرسه امور قضائی و اداری درس بخواند خانه‌ای لازم دارد ممکن است شما برای او جایی تهیه کنید گفتم اما منزل خودم که اطاق زیادی ندارم اما همسایه‌های ما هم اطاق اجاره ندارند شما ممکن است خودتان در محله بگردید از بقال‌ها یا بنگاه‌های معاملات بپرسید آن‌ها بهتر می‌دانند.
قدری نشستند و رفتند در آن جلسه هم همه صحبت‌ها راجع به مساله خانه و مدرسه امور قضایی و اداری بوده خصوصیات آن جوان را هم نه من پرسیدم نه او حرفی زد. بعد از آن یک شب یا دو شب دیگر آن‌جا آمد که یک شبش با پسر جوانی بود و تا آخر که نشسته بود صحبت از دو مطلب بود یکی راجع به موضوع آقای سید ابوالحسن قزوینی1 که ایشان اخیراً رساله منتشر کرده‌اند و مجلس درس دارند و رساله‌هاشان در معرض فروش قرار گرفته و دوم درباره اتفاقات و حوادث که در جریان بود و مرتب روزنامه‌ها نوشته‌اند زد و خوردها و کشت و کشتارهایی که در خیابان‌ها اتفاق افتاده و محاصره بعضی خانه‌ها و سرقت بانک و امثال این‌ها که مطالب همان‌ها بود که در جراید منتشر می‌شد باز هم شب ماند صبح زود رفتند شب چهارم را درست نمی‌دانم اصلا بوده یا نبوده احتمال می‌دهم شب دیگری هم غیر از آن سه شب آمده باشد که من مطمئن نیستم. اما موضوع رد و بدل شدن چیزی بین ما از قبیل اعلامیه اصلاً در کار نبوده و حتی صحبتی از اعلامیه هم نشده اما راجع به اظهار نظر من درباره این‌گونه اعمال از من نظری نخواست و اگر هم می‌خواست من نظر موافق نداشتم به دلیل این‌که من و عده‌ای از همکارانم مدتی است مشغول فعالیت‌هایی هستیم برای منصرف کردن جوان‌ها از این‌گونه کارها از راه‌های مختلف البته غیرمستقیم با این‌گونه افکار مبارزه می‌کنیم که اگر بخواهید شرح اقداماتی بیان می‌کنم. او هم اصلاً به من نگفت که من با این گروه همکاری یا آشنایی دارم فقط حوادث را نقل می‌کرد و من الان می‌فهمم که این آقا ربط داشته و حدس می‌زنم سرّ اینکه پیشنهاد قم ماندن و طلبگی به من کرده این بوده که می‌خواسته در قم در مدارس طلاب پناهگاهی برای خودش تهیه کند و طلبه شدن بهانه‌ای بوده و من اگر چنین احتمال می‌دادم این آقا به حزب و دسته‌ای مربوط باشد هرگز به خانه‌ام راهش نمی‌دادم که این دوری از این افراد شیوه من بوده از اول زندگی تا به حال و من هرگز به جمعیت یا فرد وابسته به جمعیتی گرایش نداشته‌ام و دور اقداماتی از این قبیل کاملاً برکنار و مخالف بوده و هستم. ضمناً متذکر می‌شوم که تاریخ برخورد اول این آقا را با من گرچه دقیق نمی‌دانم ولی حدود دو سال پیش است و اگر برخلاف آن‌چه در ورقه‌ها نوشتم این آقا هر ادعایی بکند قطعاً دروغ و افترا است. احمد جنتی
س: هر گونه اطلاعی از فعالیت‌های فرزندان خود به اسامی حسین و علی دارید و یا در برخوردها متوجه شده‌اید که در رفتار و گفتارشان مظنون می‌باشد مشروحاً بنویسید.
ج: رفتار بچه‌های من در منزل کاملاً معتدل است البته علاقه به شنیدن اخبار دنیا از روزنامه و رادیو دارند اما سرگرمی کارهای تحصیلی آن‌ها بر این امر غلبه دارد. علی در برنامه مدرسه حقانی شرکت داشت که برنامه کمرشکن و سنگینی است که اصولاً فرصت کار دیگری به او و محصلین دیگر نمی‌دهد و حتی ما به آن‌ها گفته‌ایم شبانه‌روز بیش از نیم ساعت حق ندارید به شنیدن رادیو و یا خواندن روزنامه بپردازید و حسین هم تا مشغول تحصیل بود که جدا سرگرم کارش بود و بعد از دیپلم گرفتن هم کتاب‌هایی که مطالعه می‌کند از قبیل نگاهی به تاریخ جهان یا شرح تاریخ چهارده معصوم است و مدتی هم مشغول تحصیل جزئی بود که قسمتی از صرف را خواند و گاهی هم به کارهای مربوط به رانندگی پرداخت که علاقه زیادی به رانندگی دارد و یک رفقایی دارد رفت‌وآمدهایی دارند من بیرون از خانه خبری از آن‌ها ندارم ولی تاکنون اطلاع در کار نامطلوبی از آن‌ها پیدا نکرده‌ام. اما ارتباط آن‌ها با علی آقای خوانساری که نامش عزت بوده البته مواقعی که او در خانه من بود آن‌ها هر گاهی می‌آمدند می‌نشستند اما علی که در خانه و بیشتر در مدرسه بود ولی در خارج باز با او مربوط بوده‌اند یا نه من خبر ندارم. مجموعاً من از فرزندانم حرکت مظنونی ندیده‌ام و زیاد در مواقع تنهایی هم من و هم پدرم به آن‌ها سفارش کرده‌ایم که مواظب باشید تحت‌تأثیر افکار انحرافی واقع نشوید. با افراد مظنون قدم برندارید اگر وضع آرامش به هم خورد نه درسی می‌ماند و نه مدرسه‌ای و نه کتابی و نه فضیلتی. شما اگر به سعادت خودتان علاقمند هستید باید اول درس بخوانید دوم در فکر شغل آبرومندی باشید که زندگی را به راحتی بگذرانید. احمد جنتی
س: شما یک مرتبه به خاطر فعالیت به نفع افراد گروه مجاهدین خلق که در دادگاه محکوم شده بودند بازداشت و مدت‌ها در زندان بودید و این خود دلیل بر آن است که به فعالیت‌های گروه مزبور علاقمند بوده و تایید می‌کنید و همین موضوع باعث گردید که عزت شاهی با شما تماس بگیرد و درباره این گروه با شما صحبت کند بنابراین به شما توصیه می‌شود کلیه فعالیت‌های خود را به نفع گروه مزبور مشروحاً بیان کنید.
ج: چنانکه شفاهاً عرض کردم گرفتاری سابق من به اتهام این بود که تصور شده بود من به منزل علماء مراجعه کرده‌ام تا برای عده‌ای از زندانیان تقاضای عفو کنند ولی این اتهام واقعیت نداشت من برای عیادت به منزل آقای شریعتمداری رفته بودم و قبل از من یا بعد از من یکی از آقایان بدین منظور مراجعه کرده بود که خودش هم در بازجویی‌ها اقرار کرده بود و این سبب شده بود که گمان کنند من هم به همین منظور مراجعه کرده‌ام و عین این مطلب را در بازجویی‌های گرفتاری قبل شرح دادم. اما این جهت که ارتباط جوان مزبور با من به این علت بوده که خیال کرده من از آن‌ها طرفداری کرده‌ام کاملاً اشتباه است چون که ارتباط این آقا با من لااقل از دو سال قبل است و بعد از آزادی من از زندان تنها گویا یک مرتبه او را دیده‌ام و مراجعه برای طلبه شدن یا پیدا کردن خانه‌ای برای یک جوان دیگر قبل از این جریان بوده است. احمد جنتی
س: در ملاقات‌هایی که عزت شاهی یا حسین خوانساری با شما می‌کرد درباره گروه مجاهدین خلق و فعالیت‌های این گروه چه صحبت‌هایی می‌کرد و شما چه جواب‌هایی به او می‌دادی؟
ج: چنانکه در پاسخ به سوالات قبل نوشتم تمام گفتگوی ما در این موضوع مربوط به نقل حوادث و اتفاقاتی بود که در شهر رخ داده از قبیل زد و خوردهای خیابانی و سرقت بانک‌ها و کشت و کشتارها و فرار عده‌ای و دستگیری عده‌ای اما نه او از من نظری خواست نه من اظهار عقیده‌ای کردم و باز هم تکرار می‌کنم که با این‌گونه اعمال من هیچ‌گاه موافق نبوده‌ام و حتی فعالیت‌هایی علیه این افکار داشته‌ام. احمد جنتی
س: مقابل جواب‌هایی که داده‌اید پس از قرائت امضاء کنید. احمد جنتی
ج: جواب‌ها را خود نوشتم و به وسیله امضاء گواهی می‌کنم. احمد جنتی

توضیحات سند:

1. آیت‌الله سیدابوالحسن رفیعى قزوینى، فرزند آقا سید ابراهیم قزوینى طالقانى، در سال 1271ﻫ ش در شهرستان قزوین دیده به جهان گشود. دروس مقدماتى را در زادگاهش، در مدرسه صالحیه فراگرفت. سطح فقه و اصول را نزد حاج ملاعلى طارمى و آیت‌الله‌ ملاعلى‌اکبر تاکستانى فراگرفت و در سال 1293 به تهران عزیمت کرد و در محضر استادان بزرگى همچون آیات: حاج شیخ عبدالنبى نورى، حاج میرزا مسیح طالقانى و محمد تنکابنى و شیخ محمدرضا نورى در اصول و فقه و از محضر آقا فاضل تهرانى شمیرانى و آقا میرزا محمود قمى، در منطق و فلسفه و عرفان بهره گرفت و در محضر آقا میرزا هاشم اشکورى مصباح‌الانس و آقامیرزا ابراهیم زنجانى، علوم ریاضى و آقا حاج شیخ على رشتى، هیئت و اسطرلاب و هندسه را فراگرفت.
آقا سیدابوالحسن در سال 1298 ﻫ ش به زادگاه خویش مراجعت کرد و بعد از توقفی یکساله، مجدداً به تهران بازگشت و به تدریس علوم عقلى و نقلى در مدرسه عبدالله‌ خان پرداخت. در سال 1300 با تأسیس حوزه علمیه قم و در حالى که به درس اصول و فقه مرحوم آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حایرى یزدى(ره) حاضر مى‌شد، خود نیز به تدریس پرداخت که پس از چندی، در سال 1304، به دستور استاد، محل درس خود را به مسجد بالاسر انتقال داد و در همان روزها، نگارش حواشى منظومه و رسائل را آغاز کرد. از شاگردان وى در قم مى‌توان، آقا سیدجلال‌الدین آشتیانى، آقا سیدرضى شیرازى، مرحوم میرزا محمد ثقفى تهرانى و دکتر غلامحسین دینانى را نام برد.
وى در سال 1308 براى دومین بار به زادگاه خویش مراجعت کرد و حدود سى و دو سال، علاوه بر تدریس و اقامه جماعت در مسجد سلطانى، به حل امور و مرجعیت پرداخت.
آیت‌الله‌ آقاسیدابوالحسن رفیعى قزوینى در سال 1339 به تهران بازگشت و تا پایان عمر خویش در تهران ماندگار شد. ایشان در دی ماه سال 1352 پس از یک‌ دوره بیمارى دار فانى را وداع کرد و در رواق بالاسر حضرت معصومه علیهاالسلام، به خاک سپرده شد. وى صاحب تألیفاتى همچون: حواشى بر اسفار، حواشى بر منظومه، رساله رجعت، رساله معراج، رساله معاد و غیره مى‌باشد.



منبع:

کتاب آیت‌الله احمد جنتی به روایت اسناد ساواک صفحه 183





صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.