متن سند:
برگ تعرفه و بیوگرافی روحانیون
1)ـ مشخصات:
نام: سید عبدالحسین شهرت: دستغیب نام پدر: سید محمد تقی لقب: ندارد
محل تولد: شیراز شماره شناسنامه: ـــــ محل صدور: شیراز
تاریخ تولد : 50 سال دارد
محل اقامت دائم : شیراز.
2)ـ میزان نفوذ در کشور یا شهر یا محل خود و تعداد تقریبی طرفداران
در شیراز حوزه شهرستانهای فارس مشهور است تعداد تقریبی طرفداران 30 هزار نفر.
بیش از
شیخ بهاءالدین محلاتی است.
3)ـ مسجدی که در آن نماز می گزارد.
مسجد جمعه
4)ـ قدرت بیان.
متوسط ولی چون جنبه تقدس و حالت ضعف و ناتوانی به خود می گیرد گفته های او در میان مردم
اثر می گذارد.
5)ـ آیا خودش مرجع تقلید می باشد و یا از مرجع دیگری تقلید می کند.
بعضی از مسائل را برای خود و بعضی دیگر را از کسی دیگر تقلید می کند.
6ـ درجات علمی و محل تحصیلات.
تألیفات.
مجتهد است تنها در شیراز تحصیل کرده دو جزوه کوچک در تفسیر سوره کوثر و تجوید قرآن
دارد.
7)ـ روحیه و افکار و تمایلات و بستگی به دستجات مختلف سیاسی و غیر
سیاسی.
دارای روح کهنه پرستی و خرافاتی است که با هر نوع تمدن امروزه مخالف است زندگی را صرفا
در چهار دیوار مسجد وجودیت می داند با هر دسته ای که هدف او را تأمین کند همین اندازه که به
لباس دیانت درآید هماهنگ می شود بنابراین تحت تأثیر اطرافیانش قرار می گیرد.
8)ـ نقاط ضعف و صفات برجسته.
نقاط ضعف وی عدم آشنائی با دنیای امروز و بیخبری از مسائل روز است سرسخت و لجوج و به
آنچه عالم معتقد است تعصب دارد نقاط برجسته.
اعتقاد کامل به دیانت بی توجهی به مادیات
صحت عمل و درستکاری
9)ـ وضع زندگی و نحوه امرار معاش.
در حد متعارف و بوسیله مریدان وی زندگیش تامین می شود.
10)ـ میزان اعتقاد مردم به زهد و تقوای نامبرده.
زاهد و متقی است.
11)ـ میزان احترام او نسبت به قوانین و مقررات.
هیچ احترامی برای قوانین قائل نیست همه را برخلاف دین اسلام می داند اصولاً مطالعه ای روی
قوانین کشور ندارد.
12)ـ مخالفیـن او بـا مشخصات و علل مخالفت.
عـده ای او را صوفـی می دانند
جدا با او مخالـف هستنـد.
از روحانیون سید ابوالقاسم فقیه سید صدرالدین حسینی.
حسام الدین فال اسیری.
ابن یوسف حدائق1.
شیخ محمد دادخواه2.
سید محمد رضازاده کلیه
طلاب زیرا سهم آنان را از وجوهات نمی دهد تمرکز وجوهات یکی از علل بزرگ کلیه مخالفان
است.
13)ـ آخرین آدرس و آخرین شماره تلفن.
خیابان لطفعلی خان زند پشت مدرسه خان کوچه 400 منزل شخصی تلفن ندارد.
14)ـ سایر اطلاعات متفرقه.
در مراحل اولیه زندگانی اجتماعی خود چندان مریدی نداشت تا اینکه در مسجد جامع شیراز که
مسجدی متروکه بود با سمت امام جماعت شروع به کار کرده چون جنبه دیانت و زهد مشارالیه موجب گرایش مردم به او گردید
از آنان تقاضای کمک مادی برای تعمیر مسجد نمود این خواسته با حسن استقبال مواجه و به مرور میلیونها ریال خرج آبادانی
مسجد گردید همین امر نشان دهنده ارزش و نفوذ اجتماعی وی گردید لیکن [در] کلیه ادوار خود [را] از سیاست و دخالت در
امور دولتی برکنار می داشت شیخ بهاءالدین محلاتی به دو مناسبت نخست عاملی که مورد احترام وجوه طبقات باشد بعدا برای
کنار نگاهداشتن خود از دخالت در امر سیاست بصورت ظاهر ولی در باطن ترس از شکست و عدم استقبال مردم دستغیب و
مصباحی را تحریک نموده که از لوایح ششگانه تنقید و با اجرای آن مبارزه نمایند و دستغیب تحت تأثیر تعصبات مذهبی خود
خیلی زود فریب خورده و گفت ندانسته عامل اجرای مقاصد شیخ بهاءالدین محلاتی قرار گرفت در این میان تعداد معدودی از
مریدان سابق خود را از دست داده ولی تعداد قابل ملاحظه و زیادی که قلبا به او معتقد نیستند گردش جمع شده امر مسلم این
است که نقطه ضعف وی بیخبری از اوضاع روز بوده و تحت تأثیر تلقینات بهاءالدین محلاتی در امور سیاسی دخالت و بالنتیجه
جنبه معنویت و تقدس خود را از دست داد.
توضیحات سند:
1ـ شیخ ضیاءالدین حدائق
فرزند یوسف در سال 1282
شمسی در شیراز به دنیا آمد.
پس از خواندن مقدمات و
ادبیات به تهران آمد و 15 سال
از محضر علماء استفاده کرد و
مدتی در مدرسه سپهسالار و
مدرسه خان مروی به تدریس
پرداخت.
سپس به نجف رفت و
با اخذ درجه اجتهاد به شیراز
بازگشت و به تدریس و تألیف
مشغول گردید.
وی از
روحانیون وابسته و مستقبلین
شاه در شیراز بود که همواره در
جریانات سیاسی و خصوصا
واقعه 15 خرداد 1342 نقشی
منفی داشت.
ضیاءالدین حدائق
که پس از پیروزی انقلاب
اسلامی خلع لباس شده بود،
چندی پیش درگذشت.
2ـ حجه الاسلام شیخ محمدجعفر
دادخواه فرزند محمد ابراهیم در
سال 1281 هجری قمری در
شیراز متوّلد گردید.
در سالهای
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی
به تربیت طّلاب در مسجد
امامزاده شاه قیس شیراز اشتغال
داشت و در اواخر حکومت
پهلوی اشعاری در مدح حضرت
امام خمینی (سلام اللّه علیه) و
افرادی که علیه شاه به مبارزه
می پرداختند، سروده و منتشر
می نمود.
وی در سال 1369
رخت از جهان بربست.
منبع:
کتاب
شهید آیتالله سید عبدالحسین دستغیب به روایت اسناد ساواک صفحه 229